ابو ریحان بیرونی در ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی (۲۹ ذیقعدهٔ ۳۶۲ قمری، برابرِ ۵ سپتامبر ۹۷۳ میلادی)
در خوارزم، در شهر کاث که از شهرهای ولایت خوارزم به شمار می رفت، متولد شد. زادگاه او، که در آن
زمان روستای کوچکی بود، «بیرون» نام داشت. نام کامل این دانشمند، ابوریحان محمد بن احمد
بیرونی می باشد.
او دانشمند و ریاضی دان، ، ستاره شناس، تقویم شناس، انسان شناس، هندشناس، تاریخ نگار،
گاهنگار، و طبیعی دان برجستهٔ ایرانی، در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگترین
دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگترین دانشمندانِ فارسیزبان در همهٔ اعصار میدانند. همچنین، او
را پدرِ انسان شناسی و هندشناسی میدانند. او به زبان های خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت
مسلط بود و با زبانهای یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت. بیرونی یک «نویسندهٔ
بیطرف» در نگارشِ باورهای مردمِ کشورهای گونهگون بود و به پاسِ پژوهشهای قابلِ توجهش، با
عنوانِ اُستاد شناخته شده است.
پدر ابوریحان، ابوجعفر احمد بن علی اندیجانی، اخترشناس دربار خوارزمشاه بود و مادر ایشان نیز ماما
بود. پدر ابوریحان را به دلیل حسادت و بدگویی از دربار اخراج کردند و پس از آن در یک روستا در
اطراف خوارزم ساکن شد. گفته می شود دلیل شهرت او به بیرونی نیز به همین خاطر می باشد، چون آن
ها برای مردم روستا بیگانه بودند به همین دلیل آن ها را بیرونی می نامیدند.
ابوریحان بیرونی در دوران خردسالی علاقه ی زیادی به کسب دانش نشان می داد و از همان زمان
شروع به یاد گیری علوم مختلف کرد. او به واسطه ی آشنا شدن با «امیرنصر منصور بن علی بن
عراق»، که در آن زمان از دانشمندان بزرگ ایرانی به شمار می رفت، توانست وارد دربار خوارزمشاه
شود و به مدرسه سلطانی خوارزم برود. دانش اختر شناسی ( نجوم ) و ریاضی را نزدابونصر عراق
که از دانشمندان نامدار آن زمان بود ،آموخت . بیرونی جوان ، بسیاری از دانش های زمان خود را در
خوارزم فرا گرفت ، در آن زمان خوارزم مرکز دانشمندان نامدار آن زمان بود . ابن سینا ، پزشک و
فیلسوف بزرگ ایرانی نیز در این هنگام در خوارزم زندگی می کرد . این دو دانشمند جوان درباره ی
علوم طبیعی گفتگوهایی داشتند ، این گفتگوها نشان می دهد که شیوه ی مطالعه بیرونی درباره ی پدیده
ها ی طبیعت از آغاز جوانی ، بیشتر براساس مشاهده و تجربه بوده است . بیرونی ، بیست و پنج ساله
بود که از خوارزم به خراسان و از آنجا به ری و طبرستان ( مازندران کنونی ) و جرجان که شهری
نزدیک گنبد قابوس امروزی بوده است ، رفت . در جرجان مدتی در دستگاه قابوس وشمگیر ، امیر
دانش دوست زیاری به سر برد ؛ کتاب ” آثارالباقیه ” را در آنجا نوشت ، در این هنگام بیست و هشت
ساله بود . قابوس وشمگیر ابوریحان را به وزارت دعوت کرد ، اما او نپذیرفت و چند سال بعد به
خوارزم بازگشت .
کتاب ” تحقیق ماللهند ” ، تألیف بیرونی جامع ترین کتاب عصر قدیم درباره تاریخ فلسفه ، سنت ها و
اوضاع اجتماعی هند است . کار بیرونی برای نوشتن این کتاب ، بسیار دشوار بوده است . او گذشته از
آموختن زبان سانسکریت ، کوشش بسیار در جمع آوری کتب هندیان کرد . او به هر شهری که میرفت
میکوشید عرض جفرافیایی آن را تعیین کند و زمانی که به سال ۴۱۶ قمری در قلعهی نندنه به سر
میبرد، از کوهی که در آن نزدیکی بود برای تعیین قطر زمین بهره گرفت. سرانجام، دستاورد پژوهشی
خود را در رسالهای به نام” مقاله فی استخراج قدر الارض به رصد انحطاط الافق عن قلل جبال”
،نوشت.
بیرونی در کتاب قانون مسعودی بسیاری از عقیده های گذشتگان را درباره نجوم بررسی کرد و حرکت
زمین به دور خورشید را امکان پذیر دانست ، بر این اساس محیط کره زمین را اندازه گیری کرد و نشان
داد که پدیده هایی مانند شب و روز را با فرض حرکت زمین به دور خورشید ، می توان توضیح داد ،
او نخستین دانشمند مشرق زمین است که درباره حرکت زمین به دور خورشید سخن گفته است .
خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ را در کوه های لغمان در افغانستان کنونی را رصد و بررسی
کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه پژوهید.
بیرونی در زمینه ادبیات و نقد علمی نیز استاد بود ، برخی از آثار محمدبن زکریای رازی دانشمند و
پزشک ایرانی را بررسی و نقد کرد . شش داستان نوشته است که یکی از آنها افسانه عاشقانه «وامق و
عذرا »بوده است این شش داستان که ریشه های هندی و ایرانی داشته اند امروز در دست نیستند ؛ البته
بیرونی این نوع آثار خود را جدی نمی گرفت و آنها را نوعی سرگرمی می دانست .
بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آن ها را
بیش از ۱۴۶ گزارش کردهاند ،نوشت که جمع سطور آن ها بالغ بر ۱۳ هزار است. او خود در
رسالهای که در بیان مولفات محمدبن زکریای رازی در ۴۲۷ ق به عمر ۶۵ سالگی خود نوشت و در آن
تألیفات خود را نیز تا همین سال شرح داد. تعداد کتابهایش را تا ان موقع یکصد و سیزده نسخه
شمردهاست.

مهمترین آثار او« التنجیم »در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که
نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند دربارهٔ اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و
رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت
کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که کتاب را به خاطر خدمت
به دانش و گسترش آن نوشتهاست، نه پول.
بیرونی دقت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، لیکن او در فلسفه پیرو روش متعارف
عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود، نبود، بلکه
به عقاید ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان
کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.
بیرونی از آن دسته از دانشمندان بوده است که تنها به گفتهها و نوشتههای دانشمندان پیش از خود بسنده
نمیکرده و بارها نظریههای دانشمندان پیش از خود، بهویژه ارسطو، را به چالش کشیده است.
ابوریحان شخصیتی كم نظیر و ماندگار است كه جهان از قرن ۱۹ به بعد اورا شناخت. ابوریحان مردی
است كه به اكثر علوم زمان خود احاطه داشته است.
بررسي آثار فلسفي زكريايرازي به ويژه دو كتاب السيرةالفلسفيه و الطبالروحاني او به
روشني نشان ميدهد كه اين فيلسوف براي فلسفه اهميت بسيار قائل است و عقل را اساس
سعادت و مدار زندگي مي شناسد. او در فصل هفدهم كتاب الطبّالروحاني ميگويد: آنچه موجب
حسن معاش گشته و تعاون و همياري انسانها را با يكديگر فراهم ميآورد جز عقل چيز ديگري
نيست. بزرگترين نعمت خداوند عقل است و عقل همان چيزي است كه بيشترين سود را براي
بشر به ارمغان ميآورد. به وسيلهي عقل است كه انسان بر ساير موجودات برتري يافته و
ميتواند به بزرگترين آرزوهاو مهمترين مقاصد خود دست يابد. از طريق عقل انسان به معرفت
پروردگار نائل ميگردد و معرفت پروردگار بزرگترين چيزي است كه ما ميتوانيم از آن
بهره مند شويم. وقتي عقل تا اين درجه والا و بلند پايه است سزاوار نيست كه ما از مقام و
مرتبهي آن بكاهيم و چيزي كه همواره حاكم است محكوم به شمار آوريم.

درگذشت ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی، فیلسوف بزرگ ایرانی که آثار ارزشمندی از وی به یادگار مانده است، سرانجام در
تاریخ بیست و دوم آذر ماه سال ۴۲۷ خورشیدی در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود
بن محمود غزنوی ، در ۷۷ سالگی در غزنه درگذشت. تاریخ فوت وی برابر با ۱۳ دسامبر ۱۰۴۸
میلادی و ۲۷ جمادی الثانی ۴۴۰ قمری می باشد. برخی درگذشتِ او را در ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی (۲۷
جمادیالثانی ۴۴۰ قمری، برابرِ ۱۳ دسامبر ۱۰۴۸ میلادی) میدانند
آثار ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی در سال ۴۲۷ هجری قمری و زمانی که بیش از شصت سال سن داشت، فهرستی از
آثار خود تهیه کرد و در آن فهرست ۱۱۳ اثر را گنجانده بود و به دلیل این که سال ها پس از آن نیز
زندگی کرد، توانست به کمک دستیاران و شاگردان خود این آثار را افزایش دهد و بیش از ۱۵۳ اثر را
گردآوری نمود. متاسفانه با گذشت سال ها، تنها ۳۵ اثر از ابوریحان بیرونی به جا مانده است .
علایق بیرونی بسیار گسترده و ژرف بود و او تقریباً در همه شعبه های علومی كه در زمان وی
شناخته شده بودند سخت كار می كرد.
وی از فلسفه و رشته های نظری نیز بی اطلاع نبود اما گرایش او به شدت به سوی مطالعه پدیده های
قابل مشاهده در طبیعت و در انسان معطوف بود. در داخل خود علوم نیز بیشتر جذب آن رشته هایی می
شد كه در آن زمان به تحلیل ریاضی در آمدند. در كانی شناسی، داروشناسی و زبان شناسی یعنی رشته
هایی كه در آنها اعداد نقش چندانی نداشتند نیز كارهایی جدی انجام داد اما در حدود نیمی از كل
محصول كار او در اخترشناسی، اختربینی و رشته های مربوط به آنها بود كه علوم دقیقه به تمام معنی آن
روزگاران به شمار می رفتند. ریاضیات به سهم خود در مرتبه بعدی جای می گرفت اما آن هم همواره
ریاضیات كاربسته بود.
ابوریحان اولین كسی بود كه به كرویت زمین اعتقاد داشت. اولین كسی بود كه جز به تجربه هیچ چیز
را قبول نداشت. فرانسیس بیكن را كه سرچشمه تجربه میدانند، قرنها پس از او مسئله تجربه را مطرح
كرد. از كتابهای اوست «الجماهیر». ابوریحان در این كتاب شرح میدهد كه جز با تجربه و مشاهده
نباید و نمیتواند چیزی را بپذیرد. ابوریحان عاشق ایران بود. داستانی درباره او نقل است كه وقتی
محمود غزنوی بنا بود به ایران لشكر بكشد، مأموران خلیفه نزد او در خوارزم آمدند و پیام دعوت خلیفه
را به بغداد به او رساندند. ابوریحان نپذیرفت و گفت: «من در ایران میمانم، ولو در بند محمود غزنوی
باشم و به بغداد نمیآیم.» مشهور است وقتی ابوریحان در بستر مرگ بوده، مسئلهای از كسی
میپرسد. او میگوید: «حالا چه وقت پرسیدن است؟» ابوریحان میگوید: «بدانم و بمیرم بهتر است یا
ندانم و بمیرم.»
آن شخص میگوید: «وقتی از خانه ابوریحان بیرون آمدم، هنوز یك كوچه بیشتر نرفته بودم كه صدای
شیون بلند شد.» ابوریحان بیرونی به دستور محمود غزنوی به هند رفت. محمود غزنوی بهدنبال قتل و
غارتش بود اما ابوریحان به محفل علمای هند رفت.
ره آ ورد این سفر كتابی شد به نام «كتابالهند» شامل تمام گذشته هند، و اگر این كتاب نبود، حتی خود
هندیان هم از سابقه هند هیچ اطلاعی نداشتند. این كتاب حاوی مباحث مردمشناسی فراوانی هم هست. اما
متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. ابوریحان وقتی در هند بود، زبان سا نسكریت را آموخت و بسیاری
از كتابهای عربی و نیز كتابهای خودش را به سانسكریت ترجمه كرد.
آثار الباقیه عن القرون الخالیه (اثرهای مانده از قرنهای گذشته): ابوریحان در این کتاب مبدأ تاریخها
و گاهشماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار دادهاست. از جمله این اقوام – ایرانیها –
یونانیها – یهودیها – مسیحیها ،عربهای زمان جاهلیت و عربهای مسلمان نام برده و دربارهٔ
اعیاد هر یک به تفصیل سخن گفتهاست. این کتاب را میتوان نوعی تاریخ ادیان دانست.
ترجمهها
بیرونی بر اثر سفرهای بسیار به هند به زبانهای هندی و همچنین سانسکریت چیره بود و کتابهای
مختلفی را از هندی به عربی ترجمه کرد . او همچنین داستانهایی را از پارسی به عربی ترجمه
کردهاست. از جمله این داستانها میتوان شادبهر (حدیث قسیم السرور)، عین الحیات، داستان
اورمزدیار و مهریار و همچنین داستان سرخبت و خنگبت (حدیث صنمی البامیان) را نام برد.
بیرونی، همدورهٔ بوعلی سینا بود که در اصفهان مینشست و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند.
Recent Comments/نظرات اخیر