هر که شد محرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد
وان که این کار ندانست در انکار بِمانْد
اگر از پرده برون شد دلِ من عیب مکن
شُکر ایزد که نه در پردهٔ پندار بِمانْد …
« حافظ »
مولانا در دفتر سوم مثنوی از شغالی حکایت می کند که خود را در میان خُم رنگ انداخت و چون
بیرون آمد و پوستش را رنگارنگ دید، ادعا کرد که طاووس شده است.! شغالان چون شخصیت دروغین
او را دیدند، به انگیزه بیداری او از خواب غفلت، از او خواستند که دو ویژگی طاووس را به نمایش
بگذارد. نخست آنکه مانند طاووس پر بگشاید و جلوه کند:
پس بگفتندش که طاووسان جان / جلوه ها دارند اندر گُلستان
تو چنان جلوه کنی؟ گفتا که نی / بادیه نارفته چون کوبم مِنی
دیگر آنکه از وی خواستند به بانگ طاووسان نغمه سرایی کند و چون شغال خود را در هر دو کار
ناتوان دید، پی برد که شخصیتی دروغین برای خویش ساخته بود:
بانگ طاووسان کنی؟ گفتا که لا / پس نه ای طاووس، خواجه بُوالعلا
خلعت طاووس آید ز آسمان کی رسی از رنگ و دعویها بدان ..
داستان فوق مولانا نگاهی گذرا به ابعاد شخصیت می پردازد و از شخصیت دروغین و ابعاد آن پرده بر
می دارد …

 * * *

بررسی و مطالعه درباره شخصیت بشر به دوران قدیم بازمی‌گردد و از زمان ارسطو و یونان باستان
همواره تلاش‌هایی در جهت واکاوی انواع شخصیت‌های انسانی صورت گرفته است.

شخصیت، بیانگر آن دسته از ویژگی‌های فردی است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری
است این تعریف بیانگر آن دسته از ویژگی‌های فردی با ثبات چه در زمینهٔ فکری، رفتاری یا عاطفی
است .
شخصیت مجموعه‌ رفتار، تفکر، هیجان شخص در زندگی روزمره است که با ویژگی بی همتایی، ثبات،
پایداری، توان پیش بینی مشخص می‌شود. ترکیبی از زمینه‌های ژنتیکی و متغیر های محیطی در رشد
شخصیت از بلوغ تبلور می یابد.
الگو رفتاری یعنی کنش مکرر و ثابت فرد در خانواده، اجتماع، محل کار عمدتا از شخصیت فرد ناشی
می شود. این الگو نسبتاً ثابت، انعطاف ناپذیر و ناسازگار با محیط است که مشكلات در ارتباط با
دیگران، شغلی، درگیری قانونی می سازد. فرد بیمار می پندارد الگوی رفتاریش درست و ناسازگاری از
دیگران است.!
برخی افراد که به دلیل سازگاری نداشتن با جامعه، محیط زندگی خویش را تیره و تار می بینند، چاره
کار را در فرار از محیط جست وجو می کنند، غافل از آنکه فرار از مشکلات، بدترین شکل مبارزه با
آن است و آدمی هر جا قدم بگذارد، باز هم آنجا را به طور کامل، دلخواه و موافق میل خویش نخواهد
دید.
باید اذعان نمود : در سلسله اعصاب آدمیزاد؛ چه جنگ درونی تضادها و شلاق درونی به خود فعل و
انفعالاتی انجام می گیرد .
مولانا درباره این نکته هشدار داده است و می گوید کسی که در حقیقت، مشکلات او در درون اوست و
نه در جهان بیرونی و در واقع، خود، دشمن خویش است، به هر جا که بگریزد و پناه آورد، باز هم
احساس ایمنی نخواهد کرد:
نه به هند است ایمن و نه در خُتَن / آن که خصم اوست، سایه خویشتن
گر گریزی بر امید راحتیز / آن طرف هم پیشت آید آفتی
هیج کُنجی، بی دد و بی دام نیستجز / به خلوت گاه حق، آرام نیست
مولانا نیز با توجه به این حقیقت که آدمی باید ریشه گرفتاری ها و بدبختی ها و شکست های خود را در
وجود خویش جست وجو کند، نه در عملکرد دیگران، چنین می سراید:
جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِه / هوش و گوش خود بدین پاداش ده
جُرم برخود نِه که تو خود کاشتی / با جزا و عدل حق کن آشتی


اختلال شخصیت


اختلال شخصیت نوعی اختلال روانی است که الگوی فکر، عملکرد و رفتار فرد در آن
ناسالم می شود. فرد مبتلا به اختلال شخصیت برای درک و همذات پنداری با موقعیت و

اشخاص به مشکل برمی خورد. این امر منجر به محدودیت و مشکلات جدی در روابط،
فعالیت های اجتماعی، کار و مدرسه می شود.
گاهی ممکن است متوجه نشوید که دچار اختلال شخصیت هستید چون نحوه ی تفکر و
رفتار برای خودتان طبیعی به نظر میرسد و به خاطر چالش های پیش رو
دیگران را سرزنش می کنید .

علائم و نشانه‌های اختلال چند شخصیتی


اشخاصی که به اختلال‌های شخصیتی دچار هستند، صفات شخصیتی ناسازگارانه دارند
بارزترین نشانهٔ بیماری چند شخصیتی نمایان شدن دو یا چند شخصیت یا هویت متمایز در
وجود یک شخص است. شخصیت یا هویتی که بر روی افکار و رفتار تأثیرگذار و بر آن‌ها
تسلط داشته باشد. فراموشی اثرگذار و گستردهٔ اطلاعاتِ کلیدیِ شخصی، نشانهٔ دیگر این
اختلال است. به‌علاوهٔ این‌ها، کسی که به اختلال چند شخصیتی مبتلاست، برای هریک از
شخصیت‌هایی که در او نمایان می‌شود، خاطراتی منحصربه ‌فرد دارد که متمایز از
خاطرات دیگر شخصیت‌هایش است.سن، جنسیت یا نژاد هرکدام از این شخصیت‌ها
متفاوت از دیگری است و رفتار، حالت و شیوهٔ صحبت کردن، با نمایان شدن هریک از
شخصیت‌ها، متفاوت خواهد بود. این شخصیت‌ها گاهی شکل افراد خیالی و گاهی شکل
حیوانات را به خود می‌گیرند. نمایان شدن هر شخصیت و تسلط آن بر رفتار و افکار، به
اصطلاح «تعویض شخصیت» نام گرفته است (به این معنا که شخصیتی جای خود را به
شخصیت دیگری بدهد). بعضی افراد چند ثانیه یا چند دقیقه یک بار دچار تعویض شخصیت
می‌شوند و بعضی دیگر، چند روز یک بار. روان‌درمانگر ممکن است بتواند با هیپنوتیزم
کردن بیمار، شخصیت‌های مختلف او را به خواسته‌هایش پاسخگو کند.به مثالی در مورد
شخصیت آدمی می پردازیم : اگر دستگاه وجودمان را تشبیه به کالسکه ای بکنیم ؛ هدف و
میل اولی اسبی است که به جلو کالسکه بسته باشند ؛ وطبیعتش این است که کالسکه را به
جلو ببرد .هدف و میل دومی ؛ یعنی مثلامیل ازدواج؛ مثل اسب دیگری است که به عقب
کالسکه ببندند و این هم طبیعتش این است که کالسکه را از جهت مخالف بکشاند. حال؛ اگر
این هر دو اسب قوی باشند و متناوباٌهر یک جهشی در جهت مخالف بکنند کالسکه وجود ما
دچاریک نشنج و حرکت های جلو و عقبی متناوبی می گرددزیرا خاصیت فطری مغز انسان
این است که اگر هدفی به دستش داده شد ؛ تمام وجود را خود به خود به سوی آن هدف می
کشاند و در این مثال ؛ چون ؛ دو هدف متضاد به او داده شده ؛ هریک از این هدفها- یعنی
دو اسب کالسکهوجود شما را می خواهند به سوی جهت خود بکشانند .و اگر این هر دو

اسب خیلی قوی باشند و هریک کالسکه را به طرف خود بکشند؛ نتیجه این می شود که
کالسکه از میان دو نیم می شود و متلاشی می گردد .این درست حالتی است که ما در مقابل
مسایل متضاد و زیر و بم زندگی هر روز مکرر با آنهامواجه می شویم و یکی از مشکلات
ما در زندگی است .
شروع این دست از مطالعات به سال ۱۸۰۱ باز می‌گردد؛ یعنی زمانی‌که فیلیپ پینل به شرح و توصیف
حالاتی از اختلال شخصیتی پرداخت. حالاتی از انسان که مجموعه‌ای بود از خشم و خشونت در غیاب
توهم و خیال. در سال ۱۸۳۵ نیز پزشکی به نام جِی.سی ریچارد، اصطلاحی با عنوان «انحراف غلط از
احساسات طبیعی، گرایش‌ها، عادت‌ها، خلق‌وخو، ضربات ناگهانی» مطرح کرد که به دلیل وسیع‌بودن
گستره‌ی تعریفی که ارائه شده بود، امکان بررسی دقیق اختلال شخصیتی از خلال آن کاملا مشخص
نبود.
در سال ۱۹۸۶، یعنی ۶۰ سال بعد از مطالعات جی.‌سی.ریچارد، امیل کریپلین ۷ نوع اختلال شخصیتی
اجتماعی را شرح داد. این توصیفات بعدها کامل‌ تر شد و تکمیل‌کننده‌ی آنها همکار کریپلین، کرت
اشنایدر بود. دسته‌بندی و مطالعاتی که اشنایدر انجام و ارائه داد، هنوز از جمله منابع اصلی مطالعات
وبررسی‌ها در اختلال شخصیتی است.
اختلال شخصیتی وقتی به وقوع می‌پیوندد که میان عملکرد رفتاری فردی و بین‌فردی
نقص وجود داشته باشد. اگر نشانه‌های این نقص و ناهماهنگی به شکلی متداوم بروز یابند،
به عنوان بخشی از مرحله‌ی رشد فردی یا رشد محیطی/اجتماعی شناخته نشوند، در اثر
مصرف مواد و قرارگرفتن در شرایطی خاص نباشند، با عنوان اختلال شخصیتی شناخته
خواهند شد .


علت اختلال شخصیت چیست؟


به ترکیبی از افکار، عواطف و رفتار که شما را از دیگران متمایز می کند شخصیت گفته می شود.
شخصیت همان دیدگاه، درک و همذات پنداری شما با دنیای بیرون و دیدتان نسبت به خود است.
شخصیت در کودکی و از طریق تعامل با عوامل زیر شکل می گیرد:
ژن: برخی خصوصیات شخصیتی توسط والدین و ژن انتسابی به شما منتقل می شود. گاهی به این
خصوصیات سرشت می گوییم.
محیط: محیطی که در آن بزرگ شدید، رویداد هایی که اتفاق افتاده و ارتباط با اعضای خانواده
و دیگران در شکل گیری شخصیت موثر است.
باورها بر این است که اختلالات شخصیت تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل ژنتیکی و محیطی رخ می
دهد. ژنتیک می تواند باعث آسیب پذیر بودن شما در برابر یک اختلال شخصیت باشد و وضعیت زندگی
بروز اختلال را برانگیزاند.

اختلال‌های شخصیتی با اختلال‌های روانی مانند اختلال دوقطبی متفاوت هستند. این اختلالات ۱۰
درصد از افراد را پوشش می‌دهند. تشخیص و درمان این اختلالات بسیار سخت و دشوار است و ریشه
در عوامل متعددی دارد که شناخت آنها کوشش و واکاوی زیادی می‌طلبد.

دسته‌ بندی اختلالات شخصیتی


دسته A (عجیب‌وغریب، غیرعادی): اختلال اسکیزوئید، پارانوئید، اسکیزوتایپال؛
دسته B (نمایشی، دمدمی‌مزاج): اختلال ضداجتماعی، اختلال شخصیت نمایشی، مرزی، خودشیفته؛
دسته C (مضطرب، ترسان): وابسته، دچار وسواس فکری، شخصیت دوری‌ گزین

۱-اختلال شخصیتی پارانوئید
افراد مبتلا به این اختلال، معمولا دچار ترس‌های گوناگون هستند و برای این ترس‌ها توجیه‌هایی تولید
می‌کنند. این افراد همواره نسبت به دیگران در لاک دفاعی فرو می‌روند و نسبت به همه چیز مشکوک
هستند
۲. اختلال شخصیتی اسکیزوئید
این اختلال شخصیتی باعث می‌شود تا فرد عمیقا به درون خود فرو برود و از ارتباط با جهان خارج باز
بماند. افراد مبتلا به این اختلال، گوشه‌گیر هستند. درونگرایی شدیدی دارند و بیشتر به دنیای وهم و
خیال تعلق دارند
۳. اختلال شخصیتی اسکیزوتایپال
این دسته از افراد در ظاهر، رفتار، سخن و تجارب ادراکی عجیب هستند و ناهنجاری‌های فکری مشابه
مشکلات اسکیزوفرنی دارند. افراد مبتلا به این اختلال، افکار و عقاید عجیبی دارند .
۴. اختلال شخصیتی ضداجتماعی
این اختلال مربوط به دسته B است. تا قبل از اینکه «کرت اشنایدر» به‌طور دقیق‌ تر به تحلیل و تعریف
اختلالات شخصیتی بپردازد، بیشتر مشکلات در این حوزه با عنوان اختلالات ضداجتماعی شناخته
می‌شد. اختلال ضداجتماعی در مردان بیشتر از زنان دیده می‌شود و در آن فرد حالتی تخاصمی نسبت
به دیگران دارد.
در اختلال ضداجتماعی فرد حق به جانب است و خود را هیچ‌گاه، گناه‌کار نمی‌بیند، به قوانین اجتماعی
و مقررات پای‌بند نیست، رفتاری تهاجمی دارد و از اشتباهاتش عبرت نمی‌گیرد. این افراد در برقراری
ارتباط با دیگران مشکلی ندارند و بعضا بسیار جذاب هم جلوه می‌کنند، اما روابطی که با دیگران

برقرار می‌کنند، پردردسر و کوتاه‌مدت خواهد بود. این دسته از افراد معمولا سابقه‌ی جرم و جنایت و
حضور در زندان دارند.
۵. اختلال شخصیتی مرزی
در اختلال شخصیت مرزی، افراد احساس نوعی خلأ می‌کنند به‌گونه‌ای که انگار ترک و طرد شده‌اند
و روابط عاطفی و احساسات‌شان از ثبات برخوردار نیست.
۶. اختلال شخصیت نمایشی
این افراد از درون احساس باارزش‌بودن نمی‌کنند و برای اثبات خود نیاز به تصدیق و تأیید دیگران
دارند. این اختلال باعث می‌شود تا فرد برای جلب توجه دیگران دست به حرکات نمایشی و مبتنی بر
خودنمایی بزند.
۷. اختلال شخصیتی خودشیفتگی
افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی خود را به‌شدت مهم و معتبر می‌پندارند و دوست دارند که مورد
تحسین واقع شوند. چنین افرادی به دیگران غبطه می‌خورند و انتظار دارند که دیگران نیز به آنها غبطه
بخورند. درواقع مقایسه و غبطه‌خوردن در ادبیات احساسی آنها وجود دارد. این اختلال باعث می‌شود تا
فرد نسبت به دیگران فاقد هم‌دردی باشد و از هرکسی که لازم باشد در جهت رسیدن به اهدافش استفاده
می‌کند.
۸. اختلال شخصیت دوری‌ گزین
این اختلال باعث می‌شود تا افراد مبتلا به آن مدام احساس کمبود و جذاب‌نبودن داشته باشند. آنها
به‌شدت از تحقیرشدن، پذیرفته‌نشدن، نقد و طردشدن می‌هراسند. آنها تنها به روابطی تن می‌دهند که
مطمئن هستند در آنها دوست داشته می‌شوند و حتی در روابط بسیار صمیمی نیز برای خود
محدودیت‌های زیادی قائل هستند.
این افراد معمولا نشانه‌هایی از اختلال اضطراب اجتماعی دارند و در کودکی، طردشدن از سوی
خانواده و هم‌سن‌وسالان را احساس کرده‌اند و در درون خود معمولا نسبت به رفتارهای شخصی و
رفتارهای دیگران مدام با کشمکش روبه‌رو هستند. همین کشمکش‌های درونی مانع از برقراری
ارتباطات مؤثر و روان با دیگران می‌شود. آنها نیز با چرخه‌ای نامطلوب دست‌وپنجه نرم می‌کنند:
۹. اختلال شخصیت وابسته
افراد مبتلا به این اختلال، اعتماد به نفس بسیار کمی دارند و مدام احساس نیاز به مراقبت در آنها وجود
دارد. درنتیجه در تصمیم‌گیری‌های روزانه نیز نیاز به همراهی دیگران دارند. برای برقراری ارتباطات
به‌ مدت زمان زیادی نیاز دارند و از ترک‌شدن به‌شدت می‌ترسند .
۱۰. اختلال شخصیت وسواسی-جبری

در این اختلال، افراد به‌شدت درگیر فهرست‌ها، جزئیات، دقت در ریزه‌کاری‌ها در امور مختلف
هستند. کمال گرایی این‌گونه از افراد باعث می‌شود تا از به پایان‌رساندن کارها بازبمانند. این دسته از
افراد تفریح و استراحت خود را قربانی پیشبرد کارها به شکل وسواس‌ گونه می‌کنند.

اختلال شخصیت در مردان مشهور :


افسردگی، «اختلال شخصیت مرزی»، «اختلال شخصیت خودشیفته»، «اختلال دو قطبی» و بعدها
«روان پریشی» دست به دست هم دادند تا جهنمِ شخصی «ارنست همینگوی» نویسنده مشهور امریکایی
را خلق کنند. او اما به جای مراجعه به پزشکان و درمانگران به منظور کمک گرفتن، به مصرف الکل،
شرکت در فعالیت های مخاطره آمیز و نویسندگی روی آورد تا در برابر این مشکلات مقاومت کند.
سلامت روانی و جسمانی «همینگوی» در طول سال های پایانی عمرش آنقدر سریع رو به وخامت
گذاشت که او در نهایت در سال 1960، درمان با شوک الکتریکی را پذیرفت.

 * **

«کافکا» در نوشته هایش، سبکی کاملا منحصر به فرد برای کاوش در مفاهیم هستی گرایانه داشت. او
فردی انزواطلب بود، نابغه ای که از اضطراب اجتماعی و افسردگی رنج می کشید.

کوتاه سخن آنکه :هر موجودی در طبیعت “آن‌چنان است که باید باشد”، و تنها انسان است که،هرگز
آن‌چنان که باید باشد، نیست.از آن‌که “باید باشد” نیز دورتر می‌شود، و این است که هرکه متعالی‌تر
است،از وحشت ابتذال هراسناک‌تر است،و از بودن خویش ناخوشنودتر، و این است فرق میان انسان و
حیوان .
آه ؛ ای دل ! تو ژرف دریایی /؛ کس چه داند ؛ درون دریا چیست ؟!
بس شگفتی که در نهان تو هست / وز برون تو هیچ پیدا نیست … ( سیمین بهبهانی شاعر معاصر)