دکتر گوهر نو – پژوهشگر
خانه نشینی اجباری به منظور راهی از این بلای جهانسوز و همبستگی با مردم و توصیه
متخصصان برای نجات یافتن از ویروس کرونا ؛ دایره مطالعات مرا گسترده تر نموده است .از بامداد تا
شامگاه بهر طریق است خویشتن را مشغول می کنم ؛ قسمت زیادی از وقتم را به مطالعه می گذرانم ،
قسمت دیگر را به شنیدن نوای دل انگیز موسیقی می پردازم . در اپارتمان کوچکم گاه ورزش می کنم .
و زمانی بوسیله تلفن با دوستان و آشنایان به گفت و گو می پردازم و خلاصه بهر طریق است ساعتهای
زندگی را می گذرانم .
مشغول نگارش موضوعی بودم که زنگ ممتد تلفن مرا از نگارش ودنیایی که با آن مانوس بودم ؛باز
داشت .با اکراه گوشی را برداشتم ؛ صدای نازنین دوستی به گوشم رسید که سالی او را ندیده و از
احوالش اطلاعی نداشتم .گفتم : دوست مهربان چه شد که به یاد من افتاده ای و بعد از سالی با من تماس
گرفته ای .! قهقهه ای زد و ادامه داد : دوست عزیز به آنچه می خواستم رسیدم . بزن به چوب ! تا
برایت شرح دهم .گفتم به چوب برای چه بزنم . گفت : برای اینکه از چشم بد دور بمانم ! و در راه
رسیدن به آرمانهایم وقفه ای حاصل نشود !خنده ام گرفت و بی اختیار ادامه دادم : با وجود موفقیت های
پی در پی باز هم اسیر خرافات بی پایه هستی ؟! پاسخم نداد و به موضوع دلخواه خود پرداخت …..
به راستی خرافات چیست که عده ای از انسانها را به خود مشغول داشته و به دنبال حکایات مافوق
الطبیه می گردند.! آیا خرافات موریانه زندگی نیست !؟ .. بهر حال باید بگویم
«بزنم به تخته »یا «بزن به تخته» نوعی از خرافههای دورگر شر یا بلاگردان است که در آن، فرد پس
از آنکه یک موضوع مورد علاقهاش به وقوع پیوست یا سخن مثبتی در رابطه به خود بر زبان آورد یا
در رابطه با مرگ شخص دیگری چیزی گفت، برای دوری از بدیمنی و بد شگونی قضا و قدر، با دست
به یک تکه چوب میزند یا آن را لمس میکند.!
بدیهی است ؛ ضرب المثل ها نمونه هایی مشخص و برجسته از فرهنگ عامیانه اند که گاه در نثری
کوتاه و آهنگین و گاه در مصرعی یا بیتی به شیوه ای فشرده و موجز نمود می یابند. بسیاری از مثل ها
چکیده یک تمثیل مفصل یا یک داستان بلند عامیانه اند که در کوتاه ترین و زیبا ترین شکل ممکن بروز
یافته و بر زبان خاص و عام جاری اند.

بزن به تخته !
در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی میکند.! با
این وصف درخت برای آنها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بتهای خود را چوبی
میساختند و وقتی که به مشکلی بر میخوردند، به آن درخت دست میزدند و یا به بتهای
چوبیشان ضربه می زدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر
سختیها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید.!!
از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و چشم زخم، به چوب و
تختهای میزنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.!
-البته منشا واقعی این عبارت نامعلوم است، اگر چه بسیاری از حدس و گمان ها دال بر این است که می
تواند منشایی دینی و مذهبی داشته و برگرفته از وجود افسانه هایی مبنی بر قرار گرفتن روح های
سرگردان در تنه ی درختان باشد.
این اتفاق در برخی از کشورها هم رایج است، از جمله در اسپانیا که مردم وقتی با یک گربه سیاه و یا
عدد سیزده روبرو میشوند، قطعه چوبی را لمس میکنند تا نگرانیها و شومیها از آنها دور شود.!
عجب آنکه : دانشمندان دانشگاه شیکاگو طی تحقیقی به این نتیجه رسیدند که عکسالعملهایی به این
شکل میتواند در تخلیه انرژیهای منفی از فرد و دورشدن اتفاقات ناخوشایند از انسان موثر باشد.!
کوتاه سخن آنکه : در ایران عقیده بر این است که هنگام تعریف از خوبی های کسی یا چیزی برای چشم
نخوردن به تخته یا وسیله چوبی می زنند. در ایران همچنین از این عبارت به نوع دیگری نیز استفاده می
شود. آنگاه که کسی خواب بدی دیده به او می گویند به زیر درختی به خصوص کنار تنه درخت برود و
خوابش را آنجا بازگو کند و به تنه درخت ضربه بزند!!
Recent Comments/نظرات اخیر