استاد سعید نفیسی؛ شاعر و نویسنده معاصر
«در بهشت روي زمين يعني در باغ« خليلی »شيراز
مطلع اين غزل به خاطرم گذشت و همان شب به پایان
بردم.»
بياد موي تو هر گل كه بود بو كردم / به ماه ديدم و ديدارت آرزو كردم
دلي كه زخم زدست تو خورد به نشود / هزا ر بار من اين چاك را رفو كردم
رخي كه زرد شداز درد هجر و داغ فراق /به آب ديدهاش ايدوست شستو شو كردم
بيا ستارة من رهنماي روزم باش / شبان تيره بسي با تو گفتگو كردم
به جز خيال تو بستردم آنچه در دل بود/ بيا كه خانه براي تو رفت و رو كردم
به جايگاه سلامت دگر اميدي نيست / مرا كه باز بدرگاه دوست رو كردم
مدار اميد وفا از جهان كزين اكسير / نيافتم اثري هر چه جستجو كردم
به پاي دوست بريزم من اين گهرها را / كه هر غزل كه بگفتم بنام او كردم
به جز به مال، نفيسي، مراد كس ندهند / چه سود اگر به سخن كسب آبرو كردم
Recent Comments/نظرات اخیر