دکتر هوشنگ اسفدیار شهابی – پژوهشگر

اواخر دهه چهل شمسی که درایران زندگی می کردم ؛خیلی وقت ها کارمن این بود که به گردشگران اروپایی که به ایران می آمدند ؛ اعم از زن ومرد ؛ شهر تهران را نشان دهم .
آن روزها اماکن تاریخی معدودی در پایتخت به روی عموم باز بود و یکی از معدود اماکن ویژة
فرهنگی که میتوانستم مهمانان را ببرم باشگاه های سنتی ایران، موسوم به زورخانه، بود که در آنجا مردان درون گود همنوا با ریتم مرشد تمرین می کردند و مرشد همراه با شعر خواندن تنبک هم می نواخت .
در آن روزها تهران سی زورخانه داشت، اما تنها موردی که اجراهای روزانه منظم برای بازدیدکنندگان
داشت، باشگاه شعبان جعفری (معروف به شــعبان بیمخ) بود؛ همان مرد خشنی که یکی از سردسته های
جماعت سلطنت ِ طلب در رویارویی محدرضاشاه و مصدق بود. او به پاس خدماتش، از دستگاه سلطنت پهلوی باشگاه مدرنی را هدیه گرفت که گرچه ساختار فضایی زورخانه های سنتی را حفظ کرده بود ؛
اما نسبت به بناهای کهنه و تاریکی که سایر زورخانه ها در محله های پایین دست جنوب شهر داشتند، بسیار مجهزتر بود .
ترجیع بند پرتکرار توضیحات من در خصوص این ورزشها و رسوم آن به مهمانان، تصریح هموارة این موضوع بود که زورخانه نه فقط محلی برای تمرین ورزشی ؛ که محلی برای تقویت یک زندگی جوانمردانه
و و پرهیزگارانه است. توضیح میدادم که پهلوان به معنای ورزشکار قهرمان (به ویژه کشتی گیر)، مردی
است که فداکارانه خودش را وقف اقشار فقیر و آسیب پذیر می کند، و کسی است که با تمرین انصاف، مهربانی، بخشش، فروتنی و سخاوت، از غرور، کینه، طمع و تملق قدرتمندان به دور است ؛ به عبارت دیگر؛
او کسی است که صفات جوانمردی ایرانی در او تجسم یافته است. در سالهای بعد، گاهی پیش میآمد
که وقتی با ایرانیها در مورد بازدیدهایم از زورخانه صحبت میکردم، شنوندگان نگاه های معناداری به یکدیگر می کردند. اواخر دهة شصت بود که دلیلش را فهمیدم :
پس از آنکه صدرالدین الهی، روزنامه نگار ارشد ایرانی، دارای دکترای علوم ورزشی، سخنرانیاش را در خصوص زورخانه ایراد کرد، یکی از
شنوندگان این پرسش را مطرح کرد که چرا اغلب ایرانیان به دیدة تحقیر به زورخانه می نگرند. او تصدیق نمود که در زورخانه ها در گذشته روابط جنسی هم صورت می گرفته است .۱
اما چنان که در این مقاله نشان می دهم، مناسبات جنسیتی در سنت ورزش بومی ایران بر اثر پیشرفت
های جامعه ایران بالکل تغیرکرد. تا آنجا که در آخرین گام هایش به مباحث مربوط به مطالبة زنان معاصر برای مشارکت در »ورزشهای سنتی« هم رسید .

تمرین های بدنی در جامعة پیشامدرن جدی
گرفته نمی شدند و برای همین هم به ندرت در
ادبیات کلاسیک ایران ذکری از این ورزش ها
و ورزشکارانشــان به میان آمده اســت. در
ادبیات حماسی ایران، و مهمتر از همة آنها در
شــاهنامه، به بازیهای گوناگونی همچون
چوگان و مسابقات کشتی میان جنگجویان
اشاره شــده که برخی از آنها بین زنان رواج
داشــته اســت. تا آنجا که من اطلاع دارم
نخســتین توصیف اختصاصی پهلوان را در
گلستان ســعدی می توان یافت؛ کتابی که در قرن هفتم قمری در باب
مضامین اخلاقی با ترکیبی از نثر و نظم نوشــته شده است. در گلستان
ِ داستان یک استاد کشتی را می خوانیم که به یکی از شاگردانش علا قة
زیادی دارد و به او ۳۵۹ بند از ۳۶۰ بند کشتی را می آموزد، تا اینکه پهلوان
جوان خودستایانه به استادش می گوید که در زورآوری به سطح او رسیده
است و استاد ترتیبی می دهد که با هم کشتی بگیرند. استاد با استفاده از
آخرین فن اش شــاگرد گستاخ را شکســت دهد. زمانی که شاگرد از او
می پرسد چرا این فن را به او نیاموخته بوده، استاد پاسخ می دهد که آخرین
فن را برای چنین موقعیتی نزد خود محفوظ نگاه داشته است. مضمون
اخلا قی این داســتان این است که شخص نباید به دوستش همه چیز را
منتقل کند، تا چنانچه دشمن او شد، مغلوب او نشود. درسی که از این پند
سعدی گرفته شده این است که نباید تمام رازهایمان را نزد هر کسی، حتا
نزدیکترین دوستان، افشا کنیم. در هزلیات سعدی داستان مردی را نیز
می خوانیم که عاشق کشتی گیر جوان زیبایی می شود. »لب به لب بر نهاد
و کام به کام / چون دو مغز اندرون یک بادام // روزش به سعی اندر شد / تا
شبی خلوتی میسر شد« و در نهایت »آن که پشتش نیامدی به زمین / عاقبت بر زمین نهاد جبین »

صدسال بعد، عبید زاکانی( ۷۰۱-۷۷۲ قمری ) طنز پرداز نیز در متن کوتاهی با عنوان صد پند تشبیهات
مشابهی شبیه « فرهنگ شیطان » جاناتان سوییفت یا را به کار برده است . تقریبا
عبارات و فلسفه هایی برای استفادة جوانان« اسکار وایلد» و در دو مورد به صورت
مشخص به کشتی اشاره کرده است . ۳ پهلوان محمود خوارزمی است
معروف به پوریای ولی، برجسته ترین شخصیت در فرهنگ سنتی کشتی
ایران. پوریای ولی کارش را با کشــتی آغاز کرد و بعدتر پیری عارف شد؛
امروزه همچنان مشتاقانی به مقبرة او در خیوه )اکنون در ازبکستان قرار
دارد( میروند. در داستانی که متواتر نقل شده، او پس از آنکه می فهمد
مادر حریف جوان جویای نامش دعا کرده پسرش پیروز شود، چون خانوادة
فقیرشان به پول جایزه نیاز دارند، عامدانه به آن مرد می بازد. روایتی هم
هست که پوریای ولی دلباختة آن مرد جوان شده بود. ۴
در کتابی متعلق به اوایل قرن شانزدهم از هرات که »مشتمل بر ۷۵
تذکرة کوتاه از چهره های مشهور، عرفا، شاعران و حاکمان است و زندگی
آنها از این دید روایت شــده است که توصیف رسیدن به عشق معنوی
راســتین بدون تحمل و درک مصایب اشتیاق دنیوی ممکن نیست« ۵
فصلی هم به پوریای ولی اختصاص دارد که در آن می خوانیم نوجوانی با
زیبایی خیره کننده از همدان نزد او میآید تا در خیل محبوبان پوریا قرار
بگیرد. عشق این نوجوان چنان پوریای ولی را سرگشته می کند که مریض می شود ۶
شاعر دیگری که در هرات زندگی می کرد، سیفی بخارایی، غزلی


دارد دربارة زورمندانی که در فضای عمومی ورزش می کنند: »نبود میل
جوانان سیمبر ما را / بهزور عاشق خود ساخت، زورگر ما را // ز سنگ حادثه
هر چند کوه غم بودیم / کشــان به جانب خود برد، آن کمر ما را // غالم
حلقه بهگوش توایم اگر خواهی / به َ روز معرکه، گ ِ ردان به گرد سر ما را«. ۷
حکومت تیموریان در هرات در سال ۱۵۰۶ میلا دی (۸۸۶ شمسی)
به پایان رسید و در ادامه، این شهر به امپراتوری صفویان ملحق شد. شاهان

صفوی نیز از کشتی حمایت می کردند و جایجای ایران زورخانه های
زیادی برپا شد. ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی قرن هفدهمی، نقل می کند
که »کشتی ورزش مردمانی است که در طبقات پایین تر قرار دارند و در
حالت کلی می ِ توان گفت که ورزش خاص فقرا و محرومان است. نام محلی
که این افراد در آن تمرین می کنند زورخانه است. خانها و اشراف و به ویژه
حاکمان ایالت و والیات در خانه های خود زورخانه می سازند تا افرادشان در
آنها به تمرین و ورزش بپردازند . در هر شهر دسته هایی از این کشتی گیران
نیز به کارهای نمایشی می پردازند.« ۸
در حــدود ســال ۱۰۷۸ شمســی، میرعبدالعــادل، شــاعر
کمترشناخته شده ای که به نام نجات اصفهانی شهرت داشت، مثنویای
دربارة کشتی سرود که شهرتی جاودانی پیدا کرد: گل کشتی. این شعر
که شامل ۲۶۸ بیت است با مهارت اصطلاحات خاص کشتی را با روایت
درآمیخته و مهمتر از آن به ستایش زیبایی و افسون جوانان کشتی گیر
پرداخته اســت، در آن حد که پژوهشگر انگلیسی ادبیات فارسی تصور
میکند »با وجود مضمون ظاهری اش، این شعر کمتر به کشتی پرداخته
و عمدتا محتوای اروتیک دارد » .
داستان جالبی وجود دارد در مورد قاتلی که به خاطر ظاهر زیبایش
از مرگ نجات پیدا کرد .
نوچة مصطفی طوسی، قهرمان بسیار محبوب
کشتی در دهه های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ ،در نزاع بر
سر مسئله ای بی اهمیت مردی را کشت. وقتی
دادگاه ایــن نوچه را به اعــدام محکوم کرد،
طوسی تصمیم گرفت او را نجات دهد. ابتدا
رضایت خانوادة قربانی را برای حفظ جان او
جلب کرد، اما رأی دادگاه عوض نشد. سپس
نزد شــاه رفت و از فضايل آن جوان گفت و
عکسهای او را نشان داد و پرسید: »ببینید این چهره و بدن چقدر زیباست.
حیف نیست چنین بدن متناسبی به خاطر یک اشتباه اعدام شود؟« شاه
حکم او را تخفیف داد و بعد از چند سال به واسطة عفو آزاد گردید.11 در
اواخر دهة ۱۳۱۰ شمسی، بانوی جهانگرد انگلیسی به نام ماری وستون از
زورخانه ای در ایران بازدید میکنــد. در آن زمان ورود بانوان به زورخانه
ممنوع بوده است. زنها مجاز به حضور در زورخانه نبودند، چون »مردان
تنها باید بخشهای عورت خودشان را بپوشانند که مطابق با شریعت ناحیة
میان ناف و زانوها را دربر می گرفت. همانطور که این دو شــعر نشــان
می دهد، »تمرین در زورخانه با لباس ممنوع بود« ۱۲ « مغفر و خفتان به
میدان محبت ننگ ماســت / همچو کشــتی گیر عریانی سلاح جنگ
ماست«13« ، بایست برهنه همچو شمشیر شوی / تا جوهر خویش را نمایان
داری«14 .


علاوه بر این، به نظر می رسد کشتی گیران اغلب ازدواج نمی کردند.
جوینی مورخ دوران قرون وسطا، داستان ورزشکار قهرمانی به نام فلاح
همدانی را بازگو می کند که به دربار اوگتای خان )حدود 1241-۱۲۹۱
میلا دی(، پسر و جانشین چنگیزخان، فراخوانده شد. حاکم مغول پس از
فتوحات تأثیرگذار او، زن جوان زیبایی را به او پاداش داد، اما او ریاضت در
پیش گرفته و به او نزدیک نشد. زمانی که زن از شوهرش شکایت کرد که
هیچ توجهی به او نمی کند، اوگتای از او پرسید چرا اینطور رفتار می کند
و او پاســخ داد که می خواهد نیرویش را حفظ کند. حاکم به او گفت که
بچه داشتن مهم است و او را از کشتی گرفتن بازداشت.15 این نوع ریاضت
در یونان باســتان و جنوب آســیا نیز متداول بوده است. در هندوستان
»کشتی گیران به طور کلی از همراهی با زنان به شکل سختگیرانهای
پرهیز می کنند. با زنان به مثابة مادر یا خواهر برخورد می شــود.«16 در
پاکستان، کشتی ِ گیران سنتی، در دورة فعالیت شان »لنگی شان را محکم
می بندند« و »لنگی شان را زمانی باز می کنند« که در حدود میانة دهة سی زندگی ازدواج کنند ۱۷
مطابق قواعد زورخانه ها، علاوه بر زنان، ورود پسران بی ریش(نابالغ)
نیز ممنوع بود. داستانی در مورد نوجوانی نقل شده است که چنان مشتاق
ورود به باشگاه بود که شانه را بر روی گوشت های گونه اش می کشید تا

نشان دهد به اندازة کافی بزرگ و بالغ شده است و اجازه دهند وارد زورخانه
شود.18 البته عکسهای قدیمی از کشتی گیران، پسران نابالغی را هم نشان
می دهد و بنابراین، ممانعت از ورود نوجوانان ممکن است سنتی متعلق
به قرن بیستم باشد. در متون مربوط به اواخر قرن دهم شمسی نیز چنین
قانونی در خصوص آداب پهلوانی و کشتی گیران ذکر نشده است. ۱۹
در قرن نوزدهم بسیاری از مشتریان زورخانه ها
لوطی ها بودند؛ گروهی حاشیه ای که تظاهر به
رفتارهــای ناشایســتی می کردنــد: آنها
باده نوشی می کردند، بر روی جنگ خروس ها
و جنگ قوچ ها و مســابقة پــرواز کبوترها
شرط بندی می کردند، قماربازی و چاقوکشی
می کردند، و به انحرافات دیگر شهرت داشتند؛
در حقیقت کلمۀ لوطی از ریشة سه حرفی لوط
از زبان عربی گرفته شده است. ۲۰ برخی از آنان
هنرمند ــ نوازنده، شعبده باز، بندباز، زورمند و
مارگیر ــ بودند، برخی از لات های محله بودند که از ثروتمندان در ازای
حفاظت کردن پول می گرفتنــد، گاهی هم به فقرا کمک می کردند و از
»ناموس« محله با دعوا راه انداختن با لوطی های رقیب سایر محله ها دفاع
می کردند، برخی از آنان شیره کش خانه ها را اداره می کردند، برخی هم از
سرشناسان محلی یا برخی رهبران پول می گرفتند تا آشوب راه بیندازند،
از نمایندگان دولت و ادارات محلی پول می گرفتند که نظم و قانون را برقرار
کنند. در هر حال، اصطلا ح لوطی تلویحا معنای مردی بود که قابل اعتماد
است و به قول هایش عمل میکند، به فقرا و ضعفا کمک میکند، زمانی که
با گروه های فرودســت اجتماعی سروکار دارد اعتنایی به تفاوت منزلت
اجتماعی نمی کند و رفاه سایرین را بر رفاه خودش ترجیح می دهد و به طور
خالصه با آرمان های جوانمردی زندگی می کند. در حکومت قاجار هم دربار
و هم اشــراف ایالتی به حمایت از پهلوانانی می پرداختند که ملازمان و
فرمانداران را با مسابقات کشتی شان سرگرم می کردند. اما انقلاب مشروطة
ایران )۱۲۸۵ شمسی( نقطة پایانی بر این وضعیت بود، زیرا نوگرایانی که
به قدرت رسیده بودند به شــدت منتقد زورخانه بودند، عمدتا به خاطر
ِ بدنامی زیاد بسیاری از هواداران لوطی آن. آنها ورزش های اروپایی به ویژه
ورزش های تیمی را ترجیح می دادند، زیرا تصور می کردند که این ورزش ها
بر خالف ورزش های فردی ایران، به جوانان ایرانی همکاری با یکدیگر را آموزش می دهد .۲۱
ورزشهای زورخانه ای دوران ناگواری را از سر گذراند و با فدا کاری
معدودی از علاقه مندان بود که ســر پا ماند. حمایت مالی
مختصر از ورزشهای زورخانه ای پس از ســال ۱۳۱۳ از سرگرفته شد؛
زمانی که هزارة حماسة ملی ایران، شــاهنامه ی فردوسی )۳۲۹-۴۱۹
قمری( در سراسر ایران جشن گرفته شد و کشتی گیران سنتی تمرین های
خودشان را به عنوان بخشی از این جشن ها به نمایش گذاشتند. آنچه صرفا
ً ورزش نامیده شــده بود، اکنون دیگر ورزش باستانی خوانده می شد .
برای آنکه به این فعالیتها )چنان که اشاره شد، اعتبار
پرابهامی داشت( امتیازی ببخشــند، به نحوی از انحا آنها را به گذشتة
همواره باشکوه باستانی مرتبط می ساختند. هرگونه خصایل منفی هم اگر
در نظر میآمد، به »انحطاط« کلی جامعة ایران در سلسلة قاجار نسبت
می دادند که حکومتش در سال ۱۳۰۴ به پایان رسیده بود. نسبت دادن
ِ »انحطاط« اخلاقی به قاجارها، مضمونی رایج در ایران پس از فروپاشی
آنان بود. درست است که پزشک درباری ناصرالدین شاه در کتابی که در
سال ۱۸۶۵ منتشر کرد، نوشته بود »به واسطة رایج بودن بی بندوباری و
عیاشی زیاد )در زورخانه ِ ها(، مردان ِ جوان خانواده های محترم به آنجا
نمی روند«22 ،اما این موضوع چیز جدیدی نبود که مختص قاجارها باشد.
در طول حکومت آخرین پادشاه صفویان، شاه سلطان حسین نیز »پهلوانان
و کشتیگیران ]…[ در هر جایی که زن، دختر زیبا یا پسری زیبا را می دیدند
به لطایف الحیلی او را می ربودند.«۲۳
بنابراین پهلوان به عنوان شخصیتی سلحشور و میهن پرست بایستی
از نو ساخته می شد. اکنون زورخانه چنان نهادی میهن پرستانه و تجسم
اصیل ترین ارزشهای ایران احیاشــده بود، نقد علنی آن به ندرت دیده
می شد و عمدتا تمرکزبر شرایط بهداشتی باشگاه هایی بود که تهویه
مناسب نداشتند. یک جنبه از مدرن سازی در حوزة ورزش این بود که در
کشتی آزاد بین المللی بر اساس سبکی که در زورخانه اعمال می شد، رشتة
جداگانه ای را بر اساس »کشتی پهلوانی« شکل دادند. پیامد منطقی این
شرایط برای آنچه اکنون ورزشهای »سنتی« تلقی می گردید این بود که
در دهة ۱۳۳۰ ممنوعیت ورود زنان به زورخانه ها گهگاهی نقض می شد.
در حالی که زورخانه های غیردولتی قدیمی در مجموع مانع از حضور
زنان بودند ؛ زورخانههــای جدیدتر ایــن ممنوعیت را
نداشتند. بازدیدکنندگان خارجی، از جمله
زنان اغلب از طرف میزبانان ایرانی شان دعوت
می شدند تا برنامه های ورزشی را تماشا کنند:
مقامات به زورخانة خوش ساخت بانک ملی در
مرکز تهران می رفتند، شــعبان جعفری در
باشگاهش اغلب میزبان ستاره های مشهور
ورزشــی و هنری بود. شــعبان جعفری با
تشریفات کاملی از جینا لولوبریجیدا، هنرپیشة زن ایتالیایی، استقبال کرد
و به خاطر میزبانی از »زنی بدنام« مورد انتقاد قرار گرفت. صاحب زورخانة
رقیب او عکسی از این ستارة سینما را در کنار شعبان جعفری نزد مقامات
مذهبی فرستاد و از آنان خواست این کار او را محکوم کنند. جعفری نیز
برای اینکه از تحقیر شدنش جلوگیری کند از تمام ارتباطاتش با پلیس
مخفی شاه، ساواک، استفاده کرد. ۲۴
داستان قدیمی پوریای ولی در قالب یک فیلم بازسازی شد و زنان به
روایت داستان افزوده شدند. فیلم ببر مازندران که در سال ۱۳۴۷ نمایش
داده شــد، داســتان همان قدیس عارف را بازگو می کرد که با عناصری
مذهبی مزین شــده بود و در دوران معاصر رخ مــی داد. حبیب )با بازی
امامعلی حبیبی که چندین بار قهرمان کشتی آزاد جهان شد و در دوران
شاه به عنوان نماینده به مجلس راه یافت( هیزم شکن و ورزشکاری قوی
در روستایی در مازندران است؛ استانی در ساحل دریای خزر که به واسطة
مهارت کشتی گیرانش شهرت خاصی دارد. او نوچه ای دارد که کوتوله است
و میانه ِ اش با پیشکار زمین داری محلی که فردی شرور به نام بشیرخان
است، خراب شده است. )این فیلم چند سال پس از اصلاحات ارضی شاه
ساخته شده است.( حبیب برندة مسابقه های محلی میشود و به مشهد
اعزام می شود تا در مسابقات قهرمانی کشوری رقابت کند. آنجا در حرم،
مخفیانه مادر کیوان )مردی که حریفش در مسابقة نهایی است( را می بیند
که برای پیروزی پسرش دعا می کند تا حیثیتش در برابر خانوادة نامزدش
حفظ شــود. حبیب اجازه میدهد که خاک شود. مادر متوجه فداکاری
حبیب می شود و به نشانة قدردانی پولی برای او میفرستد، اما با افشای این
موضوع، حبیب متهم به رشوه گیری برای باخت عامدانه می شود. مادر که
متوجه می شود چه مشکلی به وجود آورده، تصمیم می گیرد هر طور شده
است بیگناهی حبیب را ثابت کند، همراه با پسر و نامزدش راهی روستا
میشود تا ابهامات را برطرف کند. کیوان تصور می کند که شرافتمندانه
نیست که از کسی پیروز شده باشد که عامدانه به او باخته و درخواست
مسابقة مجدد میدهد. این بار حبیب به شکلی منصفانه و درست پیروز
میشود و همه جشن می گیرند. ۲۵
با کاهش محبوبیت شــاه در میان ایرانیان
سنتی، ارتباط تنگاتنگ رژیم با جعفری که
تشکیلات »ورزش باستانی« کشور را هدایت
می کرد، باعث شد که اعتبار این ورزش سنتی
بار دیگر لکه دار شود. زمانی که انقلاب در سال
۱۳۵۷ به اوج خود رسید، جعفری تلاش کرد
تظاهراتی در حمایت از شاه راه بیندازند اما
برخلاف دهة ۱۳۳۰ دیگر کسی او را همراهی
نمی کرد. پس از انقلاب در ابتدا به ورزش های
غربی به دیدة تحقیر نگاه می شد. ورزش های

زورخانه ای گرچه به واسطة ارتباط با رژیم سابق ملکوک شده بودند اما به
نظر می رسید انتخابی بدیهی برای حمایت مقامات باشد. در این دوره، بر
وجوه اسلامی و بالاخص شیعی این ورزش تأکید شد و قاعدتا
جنسیتی سفت وسخت نیز بر این ورزش اعمال شد. در یک کتاب کودکان
در مورد ورزش های سنتی ایران، یک نقاشی از محمد حقانی دیده می شود
که نشان می دهد ناصرالدین شــاه بازومهرة قهرمانی را بر بازوی پهلوان
یزدی، از ورزشکاران اسطورهای اواخر قرن نوزدهم میلادی، می بندد. ۲۶
افزودن تی شرت به نقاشی نکته ای است که در مقایسۀ آن با عکسی از
ابتدای دهة سی شمسی که باید مدل نقاشی بوده باشد، مشخص می شود.
مستند زوران که در ســال ۱۳۸۰ برای صداوسیمای استانی کرمانشاه
ساخته شد، مجوز پخش در این شبکه و همین طور نمایش در جشنواره
را پیدا نکرد، زیرا فیلمســاز اصرار داشت ورزشــکاران را با لباسهای
سنتی شان نشان دهد ۲۷.
ورزشکاران کشتی پهلوانی تا مدتی از پوشیدن تی شرت معاف بودند و زمانی که من در مسابقات
کشتی پهلوانی ملی در اصفهان در تابستان ۱۳۸۲ حضور داشتم، حریفان مسابقه فقط شلوارهای
سنتی (تنبان) پوشــیده بودند، اما زمانی که کارکنان تلویزیون برای
فیلمبرداری از مسابقه برای پخش در اخبار شامگاهی آمدند، ورزشکاران
تی شرت به تن کردند. مقررات جدید پوشش این امکان را فراهم می کرد
که ورزش های زورخانه ای در تلویزیون هم نمایش داده شوند. در همین
حال به پسران و نوجوانان اجازه داده شد وارد گود زورخانه شوند. اما در
راستای سیاستگذاری های کلی ورزشی ایران که به زنان اجازة ورود به
رویدادهای ورزشی مردان، به ویژه مسابقات فوتبال را نمی داد، زنان اجازه
نداشتند قدم به باشگاه ها بگذارند. نخستین رئیس سازمان تربیت بدنی
ایران پــس از انقـلاب در خاطراتش بازگو می کند کــه »اصولا لباس
ِ ورزشکاران سنتی، لنگی است )پارچه ای بزرگ که به دور باسن پیچیده
می شود( و حتا اگر زیر آن هم شورت بپوشند باز هم نیم تنة آنها لخت
است و بر خالف آداب اسـلامی و ایرانی اســت که زنان وارد زورخانه
شوند ۲۸
تجهیزات موجود برای مردان استفاده می شد، تا اینکه در ابتدای دهة
هفتاد شمســی، پس از پایان جنگ و آزادی هــای اجتماعی در دوران
ریاست جمهوری اکبر هاشمی و محمد خاتمی، مطالبة برابری خواهانة
فعالان زن در حوزة ورزش جدی شد، با تأکید بر دو وجه: دسترسی به
رویدادهای ورزشی مردان به عنوان تماشاگر و تسهیلات برابر برای ورزش
زنان. در دهة هشتاد تعدادی از زنان نیزعلاقه خود را به ورزش »باستانی«
ابراز کردند. در کرمانشاه، زنی به نام سیمین مؤیدی زورخانه ای را برای
زنان افتتاح کرد که البته خیلی زود تعطیل شد. در همان حال از بسیاری
از مراجع در خصوص حضور زنان در زورخانه استفتاء شد و بسیاری از آنان
هیچ دلیلی برای ممنوعیت آن ندیدند. آقای جعفری سرپرست زورخانۀ
قصردشت شیراز اظهار داشت که چون در منزل تمرین می کند، همسرش
به این رشته علاقه مند شده و او هم ورزش می کند و زمانی که زورخانه
خالی است در گود کار می کند.29 در سالهای اخیر برخی زورخانه های
تاریخی به زنان جهانگرد خارجی اجازه داده اند که از تمرین های آنها
دیدن کنند. در ســال ۱۳۸۳ عکاسی به نام مهرانه آتشی مخفیانه وارد
زورخانه شد و عکس هایی از ورزشکاران گرفت، به گونهای که با استفاده
از آیینه ها در تمام عکس ها خود عکاس نیز حاضر بود.
به لحاظ تاریخی، مشــتریان زورخانه ها تنوع زیادی داشته اند: از
گردن کلفت هایی که از زور بازوشان سوءاستفاده می کردند و باعث وحشت
شهروندان بیگناه می شدند، تا کســانی که زور بازوشان را در خدمت
چهره های سیاسی قرار می دادند، تا ورزشــکاران خداترسی که تلاش
می ِ کردند در حد توان خودشان زندگی خوبی در پیش بگیرند، تا مردانی
که ازدواج نمی کرده اند. چنان که در این مقاله نشــان دادیم، این میراث
سنتی برای ورزشکاران و مقامات ورزش بومی ایران، همواره هراس هایی
را در خود داشت و مدرن سازی نقطة پایانی بر بی ثباتی این نهاد بود. پس از
انقلاب و حکم دولت به تفکیک جنسیتی در فضاهای عمومی این هراس ها
جنبة جدیدی هم پیدا کرد، اما زنان شجاع، هم در میان ورزشکاران و هم در
میان هنرمندان، تلاش کردند سیاست گذاریهای رسمی را که تبعیضی
علیه آنان بود، تغییر دهند .

يادداشتها:
این مقاله ترجمۀ تلخیص شده ای
است از مقالة زیر:
Chehabi, H. E. (2019),
“GENDER ANXIETIES
IN THE IRANIAN
ZŪRKHĀNAH”,
International Journal of
Middle East Studies 51, pp.
395–421.

1 .این سخنرانی بعدا بدون آن
پرسش و پاسخ منتشر شد:
الهی، صدرالدیــن )1373 ،)
»نگاهی دیگر به سنتی کهن:
زورخانه«، ایرانشناســی، س.
6 ،ش. 4 ،زمستان، صص. 731-
.738
2 .فروغی، ذکاءالملک )1371 ،)
کلیات سعدی، تهران: انتشارات
جاویدان، صص. 930-931 .
3 .عبید زاکانی )1332« ،)رسالۀ
صد پند« شمارههای ۴۶ و ۵۶ ،
کلیات عبید زاکانی، تهران: ادب،
.۴۶-۴۵ .صص
4 .این روایت در نسخهای خطی
با عنوان سفینۀ خوشگو است،
یک نســخه از آن در کتابخانۀ
سپهساالر تهران وجود دارد. در
این کتاب از آن نقل شده است:
حمید، حمید )1354 ،)زندگی
و روزگار و اندیشههای پوریای
ولی، تهران، ساحل، i ،۲۷ و ۱۸۳.

  1. Melville, Charles,
    “Guzargahi’s Majalis alʿushshaq, Amir Khusrau
    Dihlavi, and Fakhr
    al-Din ʿIraqi,” in Sufistic
    Literature in Persia:
    Tradition and Dimensions,
    ed. Azarmi Dukht Safavi,
    Aligarh: Institute of
    Persian Research, Aligarh
    Muslim University, n.d.,
    p. 30.
    6 .امیر کمالالدین حســین
    گازرگاهــی )1375 ،)مجالس
    العشاق )تذکرۀ عرفا(، تهران:
    زرین، ص. ۱۹۹ .
    7 .گلچین معانی، احمد )1380 ،)
    شهرآشوب در شــعر فارسی،
    ویراســت دوم، تهران: روایت،
    ص. ۴۵

  1. Chardin, Sir John
    (1988), Travels in Persia
    1673–1766, New York:
    Dover, pp. 200–201.
    این کتاب به زبان فارسی ترجمه
    شده است: سیاحتنامۀ شاردن،
    ترجمۀ محمد عباسی، تهران:
    انتشارات امیرکبیر، ۱۳۳۵ .
    9 .بیضایی کاشانی، پرتو، تاریخ
    ورزش باستانی ایران: زورخانه،
    .۳۹۸-۴۲۷ .صص
  2. Levy, Reuben (1923),
    Persian Literature: An
    Introduction ,London: Oxford
    University Press, p. 96.
    11 .داداشی، احمد )1389 ،)ورزش
    باستانی ساری، ســاری: مرکز
    پژوهشهای فرهنگی، ص. 207.
    12 .بیضایی کاشانی، پرتو، تاریخ، ص. ۵۳.
    13 .الله تیک چندبهار )1379 ،)
    بهار عجم، تصحیح کاظم دزفولیان،
    ج. ۳ ،تهران: طالیه، ص. ۱۶۹۵.
    14 .از گل کشتی در اینجا نقل
    شده: داداشی، احمد )1389 ،)
    ورزش باستانی ساری، ص. ۴۸.
    15 .بیضایی کاشانی، پرتو، تاریخ،
    .131-128 .صص
  3. Alter, Joseph S. (1992),
    The Wrestler’s Body:
    Identity and Ideology in
    North India, Berkeley,
    Calif.: University of
    California Press, p. 132.
  4. Frembgen, Jürgen
    Wasim, and Paul Rollier
    (2014), Wrestlers,
    Pigeon Fanciers, and
    Kite Flyers: Traditional
    Sports and Pastimes in
    Lahore, Karachi: Oxford
    University Press, p. 19.
    18 .بیضایی کاشانی، پرتو، تاریخ،
    .۵۴-۵۳ .صص
    19 .موالنا حسین واعظ کاشفی
    ســبزواری )1350« ،)در بیان
    کشــتیگیران«، در فتوتنامۀ
    سلطانی، تصحیح محمدجعفر
    محجوب، تهران: بنیاد فرهنگی
    ایران، صص. 306-312 .
  5. Floor, W. M. (1971),
    “The Lutis – A Social
    Phenomenon in Qajar
    Persia”, Die Welt des Islams
    13, pp. 103–120.
  6. See Chehabi, H. E. (2002),
    “Sport and Modernization
    in Iran”, International
    Journal of the History of
    Sport 19, pp. 275–294.
    ترجمۀ این مقاله در شمارۀ دوم
    اندیشة پویا، منتشر شده است.
  7. Polak, Jacob Eduard
    (1976), Persien, das Land
    und seine Bewohner,
    Leipzig: F. A. Brockhaus;
    repr., Hildesheim: Georg
    Olm, p. 189.
    23 .محمدهاشم آصف )1347 ،)
    رستمالحکماء، رستمالتواریخ،
    تهران: چاپ تابان، ص. ۱۰۳.
  1. Rochard, Philippe
    (2000), “Le ‘Sport
    antique’ des zurkhâne
    de Téhéran. Formes
    et significations d’une
    pratique contemporaine”
    (PhD diss., Université AixMarseille I), pp. 71-72.
    25 .کارگردان این فیلم ساموئل
    خاچیکیان بــود و فیلمنامه را
    منوچهر کیمرام، عضو پیشین
    حزب توده، نوشته بود.
    26 .اکرمی، جمالالدین )1395 ،)
    گوی و چوگان: سرگذشت ورزش
    در ایران، تهران: کانون پرورش
    فکری کودکان و نوجوانان، ص.
    .۳۸
    27 .مصاحبۀ تلفنی با کارگردان،
    محمدرضــا حاجــی غالمی،
    سیزدهم آبان ۱۳۹۷.
    28 .شاهحســینی، حســین
    )1394 ،)هفتاد سال پایداری، ج.
    ،چاپخش: تهران، 1360-1320 :1
    ص. ۴۰۹ .
    29 .نگاه کنید به یادداشــتی
    بیعنوان از ریحانه مظفری در
    این آدرس )مراجعه به سایت در
    تاریخ یازدهم آذر ۱۳۹۶ 🙂
    http://varzeshzanan.
    blogfa.com/category/3

ترجمه ابراهیم اسکافی