دکتر گوهر نو-پژوهشگر

                                                                                                                                             خرافات  موریانه  زندگی

چندی قبل از  یکی از خیابانهای تهران می گذشتم . در گوشه ای از پیاده رو چند خانم و آقا ، اطراف مردی که تابلویی بر بالای  سر خود نصب کرده بود ؛  حلقه زده بودند . نوشته روی تابلو توجهم را جلب نمود. نزدیک رفتم و مشاهده کردم روی آن نوشته  شده « باز کننده کتاب ز ندگی ؛!

                          مرد میانسالی عینک دودی به چشم زده بود و پارچه ای هم جلو خود پهن نموده و بر روی پارچه چند عدد نخود ، طلسم ، مرکب و قلم و چند تخم و مرغ هم کنار دستش گذاشته بود . مشارالیه  کتا بی در دست داشت و طالع بینی می کرد .! در کنار نامبرده چند خانم و آقا  ی جوان نشسته بودند و می خواستند از آینده خود با خبر شوند !  خانم جوان  در حالی که چشمان گریان داشت از بی وفایی همسرش سخن می گفت و ملتمسانه از « مرد راز گشا »در خواست می کرد؛ کتاب زندگیش را بگشاید و نسخه ای دهد تا رقبایش نابود گردند . مرد راز گشا مرتباٌ  سرش را تکان می داد و با چند نخود و طلسم بازی می کرد و می گفت : « مطالی روی تخم مرغ خواهم نوشت ، آن را دور سرت بچرخان و بشکن  و به جوی آب انداز .بدین ترتیب رقبا از تو دور می شوند و بار دیگر خوشبختی به سراغ تو می آید . در عالم خلسه همسرت رادیدم که در برابرت زانو زده و ترا می طلبد  و نادم و شرمسار طلب بخشش می کند .!»

              خانم جوان لبخندی بر لبانش نقش بست  و دست توی کیف خود نمود و چک پول 50 هزار تومانی به مخالبش داد و رفت .

             بی اختیار خنده ام گرفت و نتوانستم خود را کنترل نمایم . مرد راز گشا که چهره خندان مرا دید و احساس کرد خطر در چند قدمی اوست ؛ نگاهش را به چهره ام افکند و گفت :

  • حاج آقا ! اگر مشکلات شما زیاد است می توانم به منزلتان بیاییم و از فال قهوه هم یاری طلبم و سرنوشت شما را باز گو کنم ؟!

پاسخش دادم

  • به قول معروف تا احمق در جهانه ، مفلس در نمی مونه ! چند قدم جلو تر رفتم ، دکه روزنامه فروشی بود،روزنامه ای خریدم و زمانی که صفحه حوادث و رویداد ها را گشودم ، چنین نوشته بود :
  • با کمال تاسف باید اذعان نمود ، جهان مملو از سنت های خرافی است که مردم آنها را بدون برآورد و ارزیابی در رفتارشان به کار می برند . مجموع آنها نقطه ضعف بزرگی پدید می آورد و افراد ناخود آگاه به سوی خرافات گام بر می دارند و شیادانی نیز در کمین نشسته و از تنش واضطراب این گروه استفاده نموده و با گفتن واژه هایی « گره از کارتان گشوده خواهد شد، مشکلاتتان حل خواهد شد ، سر نوشت شما را این طلسم رقم می زند، قهوه راز گشاست و … دهها جمله دیگر ؛ افراد را فریب می دهند و به کلاشی می پردازند. چه باید کرد؟ و چسان می توان افراد جامعه را متوجه حقایق نمود و این باورهای خرافی را از ذهنشان زدود؟! در آغاز باید به ذکر این موضوع پرداخت که :

خرافه (جمع: خرافات) به معنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی است. خرافه، به عبارت دیگر، هر نوع پندار عجیب برای مردم است. معمولاً خرافات ریشه در گرایشات باطنی در زندگی بشر داشته‌ و به مرور تبدیل به خرافه شده‌اند.  گروهی از جامعه شناسان معتقدند :  علت به‌ وجود آمدن خرافات در جوامع دو چیز   است

1- بشر به طور کلی خود‌خواه است و در تقبّل مسوولیت‌ها حالت گریز از مرکز را دارد.

این یعنی، ما هیچ‌ وقت حاضر نیستیم علت اصلی مشکلات را خودمان بدانیم، و در حقیقت خودمان را بالاتر از این می‌بینیم که بخواهیم کاری را اشتباه انجام بدهیم. به‌ همین‌ خاطر مشکلات را گردن اتفاقات اطراف می‌اندازیم!

2- روح تنبلی که در انسان وجود دارد. و این هم یعنی، ما انسانها تنبلیم و به‌ اصطلاح حال نداریم دنبال علت علمی و عقلانی وقایع برویم. چون با خیال!! همه‌ چیز سریع حل می‌شود.

بنابراین منشاء هر فال‌ بد و هر شومی و نحوستی که هست، خارج از وجود خود بشر نیست .

در باره سر چشمه خرافات ، دیدگاههای بسیار متنوعی وجود دارد ، دید گاه هایی که هریک می تواند موضوع کتابی باشد . از جمله کسانی که بسیار در باره خرافات سخن گفته اند ؛ روانشناسان هستند . بعضی از آنها به خرافات تفکرات جادویی می گویندو منشاٌ آن را  اشتباهات می دانند .و برخی دیگر ناهشیار یا ناخود آگاه را منشاٌ   خرافات می پندارند. به طور کلی ؛به عقیده  اکثر روانشناسان معمولا ترس از آینده انگیزه نهایی کسانی است که به خرافات خو گرفته­ اند. این ترس اراده آنها را تحت تاثیر قرار می­دهد و به یک نیروی بیرونی که به آنها اعتماد به نفس بدهد وابسته می­شوند و به تدریج نیروی اراده ­شان را به کلی از دست می­دهند و دست به دامان فال و کف بینی می زنند

 فال محبوب خانم ها

روان­شناسان معتقدند خانمها در مقایسه با آقایان افراد حساس­تری هستند و به جای استفاده از عقل و منطق از احساس خود پیروی کرده و چه بسا که این افراد با یقین به اینکه این مباحث خرافی هستند باز هم از آن تبعیت می­کنند.

خرافات تمام

بی­ توجهی به رواج خرافه و باور­های خرافی خطرناک بوده و جامعه را از درون با فرو­پاشی فرهنگی و ذهنی روبرو می­کند و بر دامنه کلاه­برداری و شیادی­ها می­افزاید و شاید تنها راه حلی که بتوان برای مبارزه با رفتار­های خرافی پیشنهاد کرد این است که متولیان امور فرهنگی در یک جامعه لازم است کارهای فرهنگی را از ابتدا از بخش فرهنگی آغاز کنند و سپس به تمام جامعه رسوخ دهند تا شاهد زندگی­های خالی از فال، گردنند

از نظر روانشناسان ، خرافات در مواقع حساس و لحظه هاي عدم اطمينان و اعتماد بر آينده به جود مي آيند . مثلاً در ارتباط با مسائلي چون تولد ومرگ و مرض و … تا از اين طريق از اضطراب و تشويش رها شده تسكين خاطري يابند . جادو و جنبل و … براي علاج بيماران وسيله اي است براي تسكين و احساس آرامش . اگر بپذيريم كه خرافات عامل كاهش دهنده اضطراب است ، بنابراين روشن مي شود كه چرا طبقاتي از مردم كه مدام در معرض خطر قرار دارند از بقيه مردم خرافي ترند و نيز طبق تحقيقات انجام شده افراد فوق العاده متعصب خرافي ترند . طبقات اجتماعي هر چه پائين تر باشند ، شخص خرافي تر است .اما هر چه تحصيلات عالي تر باشد خرافات كمتر و هر چه هوش بيشتر باشد فرد كمتر خرافي مي باشد.

   بسیاری از انسان ها، بدون آگاهی و ناخودآگاه در بسیاری از عقاید و موهومات خرافه پرستی دخیل هستند. طی دهه های اخیر اعتقاد به خانه ارواح، سحر و جادو و جن و پری به شدت افزایش یافته است.آمارها نشان می دهد که بخش قابل توجهی از مردم، افرادی خرافاتی هستند؛ اما به راستی خرافه چیست و چرا مردم به آن جذب می شوند؟

واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمی دارند و سرسختانه به آنها چسبیده اند؛ به همین جهت احتمال می رود خرافات، ریشه در درون شخصیت افراد داشته باشد.

«اسپینوزا »درباره خرافات و عدم قطعیت می نویسد:اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمی آوردند. اما چون اغلب به مشکلات برمی خورند که قواعد موجود پاسخگوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زودباور می شوند.

اگر بپذیریم که خرافات عامل کاهش دهنده اضطراب است ،  در می یابیم که چرا بعضی از مردم که مدام در معرض خطر قرار دارند از بقیه مردم خرافی ترند.!

انواع و اقسام خرافات :

«  گوستا و جاهودا » خرافات را چهار نوع می پندارد :

  • خرافات مربوط به جهان بینی یا مذهبی ، که پیوند نزدیکی با شکل های گوناگون ادیان بت پرستی دارد
  • خرافات مشترک اجتماعی که قسمت اعظم آنها مربوط به خوش شانسی و بد شانسی و فال زدن ها یا رسوم دیگری است که گویا فرد رااز گزند مصون می دارند .

مانند ( آینه شکستن ، نمک پراکندن ، نعل اسب ، چاه های مراد ، زدن به تخته ، طلسم ها و ..

3- خرافات مربوط به تجربه های غیبی مانند :ادراک فرا حسی و اعتقاد به نیرووتوانایی ذهن در حرکت دادن اشیاء

4 خرافات شخصی که فردی برای خود ابداع کرده است  بی آنکه معمولاٌ آنها را با کسی در میان بگذارد

در یک تقسیم دیگر خرافات را می توان به 2 گروه تقسیم نمود :

الف – خرافاتی که هیچ اثری به دنبال ندارند ، مانند عقیده به شوم بودن جغد .

ب – خرافاتی که توانایی نفوذ در بعضی امور دنیا را دارند  مانند : سحر یا جادو ، طلسم و …

اقسام خرافات به لحاظ ماهیت و فلسفه پیدایش :

  • خرافه های تلقینی ، خرافه های فردی هستند و افراد برای خود ساخته و به خود تلقین می کنند .
  • خرافه های تدافعی برای جلوگیری از آسیب رسیدن ساخته شده اند ؛ مثل پاره کردن لباس برای جلوگیریاز چشم زخم
  • خرافه های فرافکنانه : که مقصر ساختگی می سازد ، مثل تخم مرغ شکستن یا چشم شور
  • خرافه های ذوقی ، مثل فال حافظ و فال قهوه

 چند خرافه معروف

خارش کف دست: بسیاری از افراد وقتی کف دستشان می خارد آن را نشانه ای نیک از به دست آوردن پول در آینده ای نزدیک می دانند.

شکستن آیینه: آیینه را انعکاس وجود می دانند و شکستن آن را آسیب جان! برای دور ماندن از آسیب این بدیمنی باید تکه های آیینه شکسته را در زیر نور ماه دفن کرد!

پیدا کردن نعل اسب: نعل را نشانه خوش شانسی می دانند. به خصوص اگر وقتی آن را پیدا می کنید دهنه آن رو به شما باشد. به محض پیدا کردن، آن را با دست راست بردارید آرزویی کنید و به سمت چپ خود پرتاب کنید! اگر یک نعل بر سردر خانه خود نصب کنید که دیگر شانس حسابی به شما روی آورده است.

عطسه کردن: عطسه زدن که یک پدیده بسیار ساده است در فرهنگ ما تعبیرهای مختلفی می شود که صبر آمدن یکی از آنها است. وقتی کسی عطسه می زند می گویند صبر آمد و بهتر است کاری را که آغاز کردی ادامه ندهی.

نظر زدن : به این معناست که شخص حسودی – اغلب نا خواسته –مشکلاتی یا بیماری  برای دیگری به وجود آورده است  و بلافاصله اسپند دود می کنند ! تا آسیب به شخص وارد نیاید.

اگر کف دست راستتان بخارد ؛ پولی نصیبتان می شود و اگر کف دست چپتان بخارد پولی از دست می دهید.  !

اگر شخصی خوابی ببیند که دندانش افتاده است ، یکی از اقوامش خواهد مرد .!

آیا آخرین باری را که از نگاه کردن به گربه سیاه پرهیز کردید و یا به تخته زدید به خاطر می آورید؟ اینها همان باورها و عقاید خرافی هستند که از گذشته زدن به تخته زدن به تخته یکی از باورهای خرافی   است  . بر اساس این باور قدیمی، هنگامی که شرایط بر وفق مراد است با زدن به تخته، ادامه این روند را تضمین می کنند!

             کوتاه سخن آنکه : به قول آلبرت انیشتن : «هیچ کاری برای انسان سخت تر از فکر کردن نیست ».