غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری ؛فیلسوف ، ریاضی دان ، ستاره شناس و رباعی
سرادر ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور تولد یافت و در ۱۲ آذر ۵۱۰ در نیشابور در گذشته است .
او در دوره حکومت سلجوقیان در ایران زندگی می کرد . گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی
اوست و لقبش «حجّةالحق» بودهاست، ولی آوازهٔ وی بیشتر با انگیزه نگارش رباعیآتش است که شهرت
جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به بیشترِ زبانهای زنده برگردان نمودهاند، «ادوارد
فیتزجرالد »رباعیات او را به زبان انگلیسی برگردانده است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب زمین
شدهاست .
شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق
نیشابوری خواندهاند. صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابن سینا بودهاست، بسیار دور از ذهن می
باشد، زیرا از دیدِ زمانی با هم دگرگونیِ زیادی داشتهاند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود میداند
ولی این استادی ابن سینا، از دید گاه معنوی است .
در کتابهای کهنی که به بیان زندگی خیام و کارهای او پرداختهاند، اختلافهای بسیاری؛ به ویژه در
تاریخ تولد و مرگ او وجود دارد. نخستین منبعی که بهطور گسترده خیام را معرفی کردهاست، چهار

مقالهٔ نظامی عروضی، نوشتهشده نزدیک ۵۵۰ قمری است. دومین زندگینامهٔ خیام توسط ابوالحسن
علی بیهقی، در ۵۵۶ قمری، در کتاب تتمهٔ صوان الحکمه یا تاریخ الحکما نوشته شدهاست. نظامی
.عروضی و ابوالحسن بیهقی، هردو هم دوره خیام بوده و او را از نزدیک دیدهاند .
همان طور که گفته شد :عمر خیام در سدهٔ پنجم هجری قمری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی
در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستارهشناسی را فرا گرفت
برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود .
مقارن به سال ۴۴۹ (هجری قمری) زیر پوشش و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی
دربارهٔ معادلههای درجهٔ سوم به زبان عربی- زیر عنوان – ، نوشت .رساله فی البراهین علی مسائل
الجبر و المقابله و از آنجا که با خواجه نظامالملک طوسی رابطهای نیکو داشت، این کتاب را پس از
نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت پادشاه جلالالدین ملکشاه سلجوقی و
وزیرش نظام الملک به اصفهان میرود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را بهعهده گیرد. او هجده سال
در آنجا مقیم میشود. به مدیریت او زیج ملکشاهی آماده میشود و در همین سالها طرح سر و
سامان دادن گاه شمار را تنظیم میکند. خیام گاهشمار جلالی یا تقویم جلالی را دستهبندی کرد که به نام
.جلالالدین ملکشاه شهره است، لکن پس از مرگ ملکشاه به این گاهشماری توجه خاصی نگردید
در این دوران خیام به عنوان ستارهشناس در دربار خدمت میکرد هرچند به ستارهشناسی باوری
نداشت. در همین سالها (۴۵۶) خیام مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی
شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس را مینویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها را شرح
میدهد. همچنین گفته میشود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملکشاه در کودکی به آبله
گرفتار بوده وی را درمان نمودهاست. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد
بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه (زیج) قطع شد بعد از سال ۴۷۹ خیام اصفهان را به
قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً رسالههای
میزان الحکم و قسطاس المستقیم را در آنجا نوشته است . رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب)
.نیز احتمالاً در همین سالها نوشته شدهاست .
س.ا. کانسوا گفته: «در تاریخ ریاضی سدههای ۱۱ و ۱۲ [میلادی]، و شاید هم بتوان گفت در تمام
«.سدههای میانه، حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش بِسزایی داشتهاست
جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین
مینویسد :
«خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و
طبقهبندی تحسینآوری از این معادلات آوردهاست، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً
تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رسالهٔ وی در علم جبر، که
مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجستهترین آثار
«.قرونوسطایی و احتمالاً برجستهترین آن ها در این علم است .
خیام زندگیاش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالیکه هم دورههایش از
رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بیخبر بودند. هم دورههای خیام نظیر نظامی
.عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکردهاند .
برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این
اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان
باشد .
انديشه ی خيامي، يكي از كهنترين انديشههايي است كه بشر، در سر خود پرورده است .اينكه از كجا
آمده، به كجا خواهد رفت، چرا آمده و بايد عمر خود را چگونه بگذراند و تاچه اندازه زمام زندگي خود
را در اختيار دارد، پرسشهايي است كه ذهن بشر را به خود مشغول ميكرده و سوالاتی بر انگیخته
است.
همین اندیشه ها ، خیام را مبهوت و بهت زده نموده و به عرصه هستی نگاه می کند و اندیشه ء سر
گردان خود را درجمله های کوتاهی زمزمه می نماید ؛
در دایرهای که آمدن و رفتن ماست / او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست / کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
پيش از خيام، فردوسي همين انديشه را در شاهنامه بسيار تكرار كرده است. رودكي وشعراي دوره
ساماني نيز چنين انديشههايي داشتند اما هرچه هست اين انديشه در رباعيات خيام، درخشش خاص يافته
است و كساني كه از او پيروي كردهاند، بسيارند. به سخن ديگر، تاثير خيام بر شعراي پس از او شگفت
آور است .
صادق هدایت در این باره میگوید :
«گویا ترانههای خیام در زمان زیستنش به دلیل خشک مغزی مردم پنهان بوده و دستهبندی نشده و تنها
بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق
«.به گونه اب قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است .
شهرت خیام در غرب به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسیاست که با ترجمهٔ شاعرانهٔ
رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام
.آورده است که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست .
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعههایی مغشوش
از آرای متناقض و افکار متضاد بود بهطوریکه به قول صادق هدایت :«اگر یک نفر صد سال عمر
کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین
افکاری نخواهد بود !؟

هدایت میگوید: « یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس میخوارگی کردهاست
و رباعیای گفته است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده است. مشکل دیگری که وجود دارد این
است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سرودهاند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات
خیام آمدهاست .»
مفاهیمی که خیام در رباعیات خود ارائه میدهد مفاهیم فلسفی است اما در فلسفه این مفاهیم به صورت
کلی و مبهم و خبری مطرح میگردد، حال آن که خیام همان مسائل را به صورت جزئی[مبهم] ارائه
میدهد، لذا مسائل عینیت پیدا میکند و ملموس میگردد. با دقت و روشی مصور و قابل روِیت درک
میشود و در مخاطب تأثیر میگذارد. مهمتر این که در نهایت خواننده به همان کل هم میرسد
خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستی موقت انسان را در زندگی اش به تصویر
.میکشاند. زبان تند و تیز خیام در رباعیات، تازیانهای بر زاهدان دروغین و ریاکار است
بخشی از این رباعیات در حول محور حیرت در امور جهان و ندانستن رموز آفرینش سروده شدهاند.
خیام در این رباعیات در کار هستی فرومانده و در برابر شگفتیهای آن به حیرت فرومیرود. این نوع
.نگرش پیش از خیام نیز در ادبیات فارسی در آثار شاعرانی همچون فردوسی سابقه داشتهاست
محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد دانشگاه ایران در مورد مضامین شعری خیام میگوید: «ویژگی اصلی
اندیشههای خیام پرسشگری است. او همواره بر روی نقاط اصلی زندگی بشر دست گذاشته و هستهٔ
اصلی و بنیادین رباعیاتش طرح همین پرسشهاست.» او با آنکه زندگی خویش را وقف اندیشه و
دانشورزی کرده، سرانجام به این باور رسیدهاست که چیزی از راز زندگی نمیداند. آنانی هم که با
نور دانش محفل اصحاب را منور ساختهاند، نتوانستهاند گامی ازین تنگنای تاریک بیرون نهند و
.محصول دانش و خرد آنان در گشودن راز هستی افسانهای بیش نبودهاست
آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند بِرون گفتند فسانهای و در خواب شدند
صادق هدایت در کتاب ترانههای خیام دستهبندی کلیای از مضامین رباعیات خیام ارائه میدهد و ذیل
هر یک از عناوین، رباعیهای مرتبط با موضوع را میآورد
بخشی عمدهای از این رباعیات را دعوت انسانها به بیاعتنایی در برابر مسائل و لذت بردن از
زندگی تشکیل میدهد. توجّه بیش از حد خیام به می و میگساری و اغتنام فرصت سبب شدهاست تا از
او چهرهای لاابالی، و لذّتپرست در اذهان نقش بندد؛ درحالیکه حقیقت چیز دیگری است. می در ادب
فارسی بهویژه در شعر شعرای برجسته معانی استعاری و مجازی دارد و در غالب آثار پیشینیان مقصود
.از شراب نیست، بلکه مفهومی انتزاعی است که برای زیباسازی زبان شعر برگزیده شده و میشود
فروغی در مقدمهٔ رباعیات خیام مینویسد: «در شعر، غالباً می و معشوق به نحو مجاز و استعاره گفته
میشود و از این بیان، مقصود آن تأویلات خنک نیست که مثلاً در شعر حافظ، می دو ساله را به قرآن
و محبوب چهارده ساله را به پیغمبر تأویل میکنند؛ و لیکن شک نیست که در زبان شعر غالباً شراب به
.معنی فراغ خاطر و خوشی یا انصراف یا توجه به دقایق و مانند آن است .
علی دشتی نیز در ضمن تحقیقات خود مینویسد: «نسبت دادن رباعیهایی به وی که مبانی آن صرفاً
تجاهر به فسق است یا بر تحقیر مبانی شرعی قرار دارد، اشتباه محض است .»
د کتر یوسفی دربارة سبک و شیوة سخن خیام میگوید: «همین که وی توانسته است اندیشههای عمیق و
دشواریاب را چنان ساده و روان و نافذ ادا کند که همه کس بیهیچ تلاش ذهنی آنها را دریابد هُنر
بزرگی است ».
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامد هست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
تقریباً یک سوم از رباعیات خیام به موضوع اغتنام وقت از طریق عیش و شادی پرداختهاند. اگرچه این
طرز تفکر خاص خیام نیست ، ولی نباید این نکته را نادیده گرفت که بهترین نمونهٔ اشعاری که چنین
.تفکری پشتوانه سرایش آنهاست، اشعار خیام میباشد
دکتر عبدالحسین زرینکوب، ادیب و مورخ ایرانی میگوید: «درست است که بسیاری از عقاید و
بسیاری از سرگرمیهای ما خلاف عقل و دور از منطق است اما باز دل حکم میکند که با این اوهام
خوش بودن لذت دارد و همین لذتاست که پاداش رنجهای زندگی است و اگر زندگی بکلی فاقد لذت
:میبود مثل گور، سرد و خاموش بود و به رنجِ زیستن نمیارزید.» او اضافه می کند
«خیام سخنور توانایی است که به مدد جادوی هنر، جانی تازه در کالبد واژهها میدمد؛ به گونهای که
بخش فراوانی از دلربایی چارانههای وی مربوط به پدیدههای هنری کلام اوست. این هُنر بیان اوست که
توانسته افکار عمیق فلسفی را در لباس نگارین ادب بنمایاند. صنایع شعری در کلام خیام بدون آنکه
«.سخنش را دشواریاب سازند به یاری درک عمیقتر محتوا میشتابند
علی دشتی نویسنده معاصر می گوید « رباعی هایی که صحنه ای از خوشی زندگانی درپیش چشم می
گسترد، علاوه بر مفهوم ظاهری آن ، شعار تاٌملات فلسفی خیام و لبخندیاست به انحراف مردم از حقیقت
.زندگی .
.تعداد رباعیات خیام را بعضی 100و گروهی دیگر 66 رباعی نوشته اند
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر کهن درگذریم
باهفت هزارسالگان سر بسریم
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است
آثار
او میزان الحکمت را دربارهٔ فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر
اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شراب که در حدود
. چهار صد ونود و پنج هجری قمری نگاشته شدهاست. کتاب جبر و مقابله خیام ، رباعیات
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه بگویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است
افسوس که بیفایده فرسوده شدیم
وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده به کام خویش نابوده شدیم
Recent Comments/نظرات اخیر