روزی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
عُمَر خَیّام نیشابوری فیلسوف ، ریاضی دان ، ستاره شناس و رباعی سرای بزرگ ایران
۵۱۰در روز ۲۸ اردیبهشت ماه سال ۴۲۷ ه ق در نیشابور به دنیا آمد و در ۱۲ آذر سال
در نیشابور چشم از جهان فرو بست . او در دوره سلجوقیان زندگی می کرد و
لقبش «حجّةالحق» بودهاست، رباعیات خیام را به بیشترِ زبانهای زنده برگردان
نمودهاند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی برگردانده است که مایه شهرت
بیشتر وی در مغرب زمین شدهاست
خیام در روزگاری پا به عرصه وجود گذاشت که مردم زمان در آشوب و
تشویش به سر می بردند. او بانگ انسان گرایی و غنیمت شمردن لحظه های زندگی را با
سرودن رباعیات خود به جهانیان اعلام نمود .خیام انسان را نگین آفرینش می نامد و زندگی
پر نشاطی را برای انسانها آرزو می نماید
خیام از فرا گرفتن دانستنی های عصر خود غافل نبوده و در علوم عقلیه چون
حکمت ، ریاضیات ، نجوم و طب یگانه زمان خویش است .بر ادبیات و علوم منقوله از
تفسیر و حدیث و روایات مختلفه در کیفیت قرائت آیات قرانی احاطهء کامل دارد
نخستین خصوصیت سخن او سادگی و عاری بودن از هر گونه بازیهای لفظی و
حتی صنایع شعری است
پايهی اصلي انديشهی خيام، تامل در راز هستي و نيستي، شک و بدبینی ، غنیمت شمردن
عمر ، فرصت و عشرت جویی ، تذکر مرگ و تاٌسف بر نا پایداری زندگانی و بی اعتباری
روزگار است. اودر مورد سرنوشت انسان،دچار تفکر فلسفی است؛ از كجا آمدهايم و به
كجا ميرويم؟ چرا كائنات به وجود آمدهاند و چرا از ميان ميروند،؟ پرسشي است كه
قرنهاست فكر بشر را به خود مشغول داشته است. بديهي است در اين ميان آنچه مسلم به
نظر ميرسد عالم وجود است. سپس سرنوشت محتوم عدم؛ يعني مرگ. ناگزير زندگي
فرصتي كوتاه و ناپايدار است و هر چه هست بياعتبار و فناپذيرست و آدمي محكوم و
مجبور در پرده اسرار کسی را ره نیست / زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست / می خور که چنین فسانهها کوته نیست
البته این تفکر با او آغاز نشده و جزء کهن ترین تاٌمل های آدمی است . در ادب فارسی
در اشعار شعرای بزرگی چون ؛ رودکی ، فردوسی ، سعدی و حافظ بر خورد می کنیم
اما پايهی اصلي تفكر خيام، مرگ و زندگي است. در جريان سيلآساي زندگي و مرگ
آدمي تاثير و اختياري ندارد از اين رو زندگي بشر در چشم خيام با همه تكاپو و داعيه ها و
بلندپروازيها در عرصهی انديشه و عمل چون ذرهاي ناچيز است
يك قطره آب بــود و بــا دريا شد / يك ذره خاك و بـا زمين يكتا شد
آمد شدن تو اندرين عالم چيست /آمد مگسي پديــــد و ناپيدا شد
انديشهی خيامي، يكي از كهنترين انديشههايي است كه بشر، در سر خود پرورده است
اينكه از كجا آمده، به كجا خواهد رفت، چرا آمده و بايد عمر خود را چگونه بگذراند و تا
چه اندازه زمام زندگي خود را در اختيار دارد، پرسشهايي است كه ذهن بشر را به خود
مشغول ميكرده و سوالاتی بر انگیخته است
همین اندیشه ها ، خیام را مبهوت و بهت زده نموده و به عرصه هستی نگاه می
کند و اندیشه ء سر گردان خود را درجمله های کوتاهی زمزمه می نماید ؛
در دایرهای که آمد و رفتن ماست / او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست / کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
پيش از خيام، فردوسي همين انديشه را در شاهنامه بسيار تكرار كرده است. رودكي و
شعراي دوره ساماني نيز چنين انديشههايي داشتند اما هرچه هست اين انديشه در رباعيات
خيام، درخشش خاص يافته است و كساني كه از او پيروي كردهاند، بسيارند. به سخن
ديگر، تاثير خيام بر شعراي پس از او شگفت است
ازايرانيان متقدم، «شهيد بلخي» و «رودكي» – از شاعران عصر ساماني- تامل و روشنبيني بيشتري نسبت به شاعران ديگر زمان خود داشتند
« شهيد بلخي» جهان را تاريك و غم را از سرنوشت خردمندان جدايي ناپذير ميداند
اگر غم را چـون آتش دود بودي / جهــــان تاريك بــــودي جاودانه
در اين گيتي سراسر گر بگردي / خردمنـــدي نيــــابي شادمانه
رودكي، در منظومهاي زيبا به مطلع
اي آن كه غمگيني و سـزاواري / وندر نهان سرشك همي باري
« خیام » اعتقاد دارد ، همان لحظاتی که زندگی می کنیم ، از آن ماست .یک روز بعد و
حتی یک دقیقه بعد در اختیار ما نیست . پس داشتن غم فردا و دقیقه ای که نمی دانیم خواهد
آمد یا نه ؛ عبث و بی حاصل است
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟ / وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه؟
پرکن قدح باده که معلومم نیست / کاین دم که فرو برم برآرم یا نه؟
خیام به مسافر ی گمشده در بیابانی می ماند که فرسوده ، خسته و ناتوان توفف می کند و
زمزمه می نماید ؛
در دایرهای که آمد و رفتن ماست / آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست/ کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
علی دشتی نویسنده معاصر می گوید « رباعی هایی که صحنه ای از خوشی زندگانی در
پیش چشم می گسترد، علاوه بر مفهوم ظاهری آن ، شعار تاٌملات فلسفی خیام و لبخندی
است به انحراف مردم از حقیقت زندگی
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم / وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم / با هفت هزار سالگان سر بسریم
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
آثار خیام
خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرده . از آن جمله است ؛
میزان الحکمت را دربارهٔ فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت
نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شراب که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شدهاست. کتاب جبر و مقابله خیام با
تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانههای لیدن یافته شد. این
کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد
رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ
سوم
رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ
نسبتها
رساله میزانالحکمه. «راهحل جبری مساله تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه (آلیاژ)
معینی به وسیله وزنهای مخصوص بدست میدهد
القول علی اجناس آلتی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی
سالهای در صورت و تضاد
رسالهای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
رسالهای در طبیعیات
اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمدهاست
نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقیماندهاست. یکی نسخه لندن و دیگری نسخه
برلن
رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر
خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده
…رساله در تحقیق معنی وجود و
با عرض سلام و تقدیم احترام،
یک حقیقت بر تر و یک راز بزرگ وجود دارد که تاکنون توسط فکر و خیال و اندیشه انسانی کشف و فاش نگردیده است. این حقیقت و راز بزرگ به شرح زیر می باشد. هر فرد انسانی دارای هفت زندگی و پنج سرنوشت جنسی و عشقی می باشد. هر کدام از این زندگی ها در یک نظم کیهانی مستقل به ظهور خواهند رسید و در آن نظم و زندگی یکی از سرنوشت های جنسی انسان ساری و جاری و رقم خواهد خورد. این سامان ها یا نظم های کیهانی هر کدام بر اثر انبساط ها و انقباض های متوالی خود کیهان یکی پس از دیگری آفریده خواهند شد و آنهم در چهار چوب یک طرح مطلق از پیش تعیین شده توسط خداوند. پس از آن هفت عالم، هفت عالم دیگر ایجاد خواهند شد و آنهم همیشه در سطحی کمال یافته تر از سطوح قبلی، الا آخر تا رسیدن به سر حد کمال و شناختن مطلق خویشتن، هستی و خداوند. لذا بر پایی روز قیامت دینی هرگز به وقوع نخواهد پیوست و دادگاه عدل الاهی هم برگزار نخواهد گردید و هیچ انسانی توسط خداوند مورد بازپرسی، استنطاق و بازجوئی قرار نخواهد گرفت و هیچ انسانی به کیفر و عذاب جهنم محکوم نخواهد گردید. خداوند متعال جهان را از نیستی نیآفریده است بلکه وجود لایه تناهی خود را به جهان و جهان های بیشماری تقسیم نموده است. همه جهان ها دارای یک فرم و شکل و محتوای مطلقا یکسان می باشند. ما انسان ها در همه جهان ها تا بی نهایت با همین واقعیت، با همین خورشید و ستارگان و زمین و ماه روبرو هستیم و غیر از واقعیت چیز دیگری وجود ندارد. دو عالم غیب و شهود، دو عالم لاهوت و ناسوت، دو جهان زرتشت ( مینوی ، مانوی یا مادی و معنوی ) ، دو جهان افلاطون ( ماوراء طبیعت و طبیعت) سه عالم ارسطو ( ماقبل طبیعت ، طبیعت و مابعد طبیعت، سه عالم دین اسلام ( خاک، برزخ و آخرت همگی فقط یک جهان و یک عالم اند. عالم غیب به همین واقعیت تبدیل شده است و همین عالم در پایان سیر و سلوک های کیهانی از راه توالی مه بانگ های هفتگانه متمادی در پایان به همان حالت ملکوتی اولیه بر خواهد گشت. هدف، مفهوم و معنای زندگانی انسان، رجعت و رسیدن به خداوند نیست بلکه شناخت خداوند. زیرا کیهان یک ذره درشت و متناهی از وجود نامتناهی خود خداوند می باشد و انسان هم جزئی متناهی از کل متناهی کیهانی. به این معنی که انسان همیشه در وجود خداوند بوده، هست و خواهد بود و هرگز از خداوند جدا نشده است که یک روزی بخواهد دو باره به او باز گردد یا رجعت نماید. تصاویری که ادیان ( بخصوص ادیان ابراهیمی ) تاکنون از خداوند و حکمت و طرح خلقت و آفرینش ارائه داده اند، ناقص و نا تمام و نا کامل هستند و در بیشتر مواقع در طول تاریخ بشریت گمراه کننده و باز دارنده اندیشه انسانی بوده و هستند. هر فرد انسانی که بتواند افق های محدود معرفت دینی را پشت سر بگذارد و به شناخت علمی روی آورد، خویشتن، جهان و خداوند را به مراتب بهتر خواهد شناخت. مفهوم خداوند تاکنون در اسارت و انحصار ادیان ابراهیمی به سر میبرده است، کافی است که آنرا از اسارت دینی نجات داد و بررسی آنرا به دست علوم تجربی سپرد. خداوند متعال جهان را ظرف شش روز و آدم را از خاک نیآفریده است بلکه از تکامل. در پایان راه هم انسان را بابت اعمال نیک و بد دنیوی تشویق و تنبیه نخواهد کرد بلکه بدی را بطور کامل ریشه کن خواهد کرد.
با عرض سلام و تقدیم احترام،
یک حقیقت بر تر و یک راز بزرگ وجود دارد که تاکنون توسط فکر و خیال و اندیشه انسانی کشف و فاش نگردیده است. این حقیقت و راز بزرگ به شرح زیر می باشد. هر فرد انسانی دارای هفت زندگی و پنج سرنوشت جنسی و عشقی می باشد. هر کدام از این زندگی ها در یک نظم کیهانی مستقل به ظهور خواهند رسید و در آن نظم و زندگی یکی از سرنوشت های جنسی انسان ساری و جاری و رقم خواهد خورد. این سامان ها یا نظم های کیهانی هر کدام بر اثر انبساط ها و انقباض های متوالی خود کیهان یکی پس از دیگری آفریده خواهند شد و آنهم در چهار چوب یک طرح مطلق از پیش تعیین شده توسط خداوند. پس از آن هفت عالم، هفت عالم دیگر ایجاد خواهند شد و آنهم همیشه در سطحی کمال یافته تر از سطوح قبلی، الا آخر تا رسیدن به سر حد کمال و شناختن مطلق خویشتن، هستی و خداوند. لذا بر پایی روز قیامت دینی هرگز به وقوع نخواهد پیوست و دادگاه عدل الاهی هم برگزار نخواهد گردید و هیچ انسانی توسط خداوند مورد بازپرسی، استنطاق و بازجوئی قرار نخواهد گرفت و هیچ انسانی به کیفر و عذاب جهنم محکوم نخواهد گردید. خداوند متعال جهان را از نیستی نیآفریده است بلکه وجود لایه تناهی خود را به جهان و جهان های بیشماری تقسیم نموده است. همه جهان ها دارای یک فرم و شکل و محتوای مطلقا یکسان می باشند. ما انسان ها در همه جهان ها تا بی نهایت با همین واقعیت، با همین خورشید و ستارگان و زمین و ماه روبرو هستیم و غیر از واقعیت چیز دیگری وجود ندارد. دو عالم غیب و شهود، دو عالم لاهوت و ناسوت، دو جهان زرتشت ( مینوی ، مانوی یا مادی و معنوی ) ، دو جهان افلاطون ( ماوراء طبیعت و طبیعت) سه عالم ارسطو ( ماقبل طبیعت ، طبیعت و مابعد طبیعت، سه عالم دین اسلام ( خاک، برزخ و آخرت همگی فقط یک جهان و یک عالم اند. عالم غیب به همین واقعیت تبدیل شده است و همین عالم در پایان سیر و سلوک های کیهانی از راه توالی مه بانگ های هفتگانه متمادی در پایان به همان حالت ملکوتی اولیه بر خواهد گشت. هدف، مفهوم و معنای زندگانی انسان، رجعت و رسیدن به خداوند نیست بلکه شناخت خداوند. زیرا کیهان یک ذره درشت و متناهی از وجود نامتناهی خود خداوند می باشد و انسان هم جزئی متناهی از کل متناهی کیهانی. به این معنی که انسان همیشه در وجود خداوند بوده، هست و خواهد بود و هرگز از خداوند جدا نشده است که یک روزی بخواهد دو باره به او باز گردد یا رجعت نماید. تصاویری که ادیان ( بخصوص ادیان ابراهیمی ) تاکنون از خداوند و حکمت و طرح خلقت و آفرینش ارائه داده اند، ناقص و نا تمام و نا کامل هستند و در بیشتر مواقع در طول تاریخ بشریت گمراه کننده و باز دارنده اندیشه انسانی بوده و هستند. هر فرد انسانی که بتواند افق های محدود معرفت دینی را پشت سر بگذارد و به شناخت علمی روی آورد، خویشتن، جهان و خداوند را به مراتب بهتر خواهد شناخت. مفهوم خداوند تاکنون در اسارت و انحصار ادیان ابراهیمی به سر میبرده است، کافی است که آنرا از اسارت دینی نجات داد و بررسی آنرا به دست علوم تجربی سپرد. خداوند متعال جهان را ظرف شش روز و آدم را از خاک نیآفریده است بلکه از تکامل. در پایان راه هم انسان را بابت اعمال نیک و بد دنیوی تشویق و تنبیه نخواهد کرد بلکه بدی را بطور کامل ریشه کن خواهد کرد.