هفته گذشته دکترداریوش شایگان نویسنده و پژوهشگر کشورمان، به دنبال یک بیماری طولانی ، صبح
پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۷ در بیمارستان فیروزگر تهران ،در ۸۳ سالگی از میان ما رفت و به ابدیت
.جاوید پیوست
دکتر داریوش شایگان در سال ۱۳۱۳ (هـ .ش) در تهران متولد شد؛ خانواده مرفهی داشت؛ او دوره ابتدایی
را در مدرسه «سن لویی» گذراند؛ مدرسهای که با حمایت سفارت فرانسه در ایران ساخته شده بود و در
آن، اکثر درسها با زبان فرانسه ارائه می گردید. در نتیجه ؛این موضوع موجب شد تا پس از پایان
.تحصیلاتش، راهی فرانسه شود و در دانشگاه سوربن تحصیل کند
.او رشته هند شناسی را برگزید و رساله دکترای خود را درباره «مکاتب فلسفی هند »نوشت
دکتر شایگان در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت و به تدریس و تحقیق مشغول گردید. او را باید یکی از
پرکارترین محققان در عرصه چاپ و نشر کتاب دانست. کارهای او به دلیل تخصصی بودنشان، تقریباً
منحصر به فرد هستند. شایگان به دلیل تسلط بر زبان فرانسه، بسیاری از آثار خود را با این زبان عرضه
کرد. او برای تحقیق و تتبعاتش، زمانی طولانی را در فرانسه و دانشگاههای این کشور گذراند. شایگان
.نیز بر زبان سانسکریت تسلط کامل داشت
شایگان درباره فرهنگ و نوع تفکر مردم ایران نیز، دیدگاههای منتقدانهای ارائه کرده است. او معتقد است
که ایرانیان، بیش از اندازه به میراث پیشینیان خود وابستهاند، آنقدر که برای یافتن چیزهای جدید و
تصحیح و ابداع، اقدام مؤثری انجام نمیدهند. او در مصاحبهای با روزنامه شرق میگوید:«مسئله دیگر
.ما این است که ذهنیت ایرانی هنوز که هنوز است، اسطورهای است
نقد او، گریبان متفکران ایرانی دوره جدید را هم گرفته است، چرا که اعتقاد دارد:«متفکران ما همه نسخه
.مینویسند و به دست ما میدهند، پیش از آنکه بیماری را تشخیص و نشان دهند
ازدکتر داریوش شایگان، تا کنون، آثار تأثیرگذار بسیاری، اعم از کتاب و مقاله، به زیور طبع آراسته شده
است. از میان آن ها میتوان به این آثار اشاره کرد: «آسیا در برابر غرب»، «تصوف و هندوئیسم
«افسون زدگی جدید»، «هویت چهل تکه و تفکر سیار»، «بتهای ذهنی و خاطرههای ازلی»، «سرزمین
سرابها»، «آمیزش افقها»، «بینش اساطیری»، «در جست وجوی فضاهای گمشده»،«نگاه شکسته» و
. « فانوس جادویی زمان – پنج اقلیم حضور »
اندیشهها
به زعم شایگان ما بسیاری از مفاهیم تفکر غربی را ناآگاهانه و «بیچون و چرا و بدون دید تحلیلی و
تاریخی میپذیریم» و دربارهٔ آنها پرسش نمیکنیم. خاطرهٔ قومی ما رو به زوال است. ما دچار توهم
مضاعف هستیم، چرا که از یک سوی میپنداریم که ماهیت تفکر غربی را شناخته و میتوانیم عناصری
از آن را برگزینیم که با میراث فرهنگی ما سازگار است، و از سوی دیگر «گمان میکنیم که هویت
فرهنگی خود را حفظ میکنیم»، در حالی که خاطرهٔ قومی ما تاب مقاومت در برابر تفکر غربی را ندارد.
(این توهم مضاعف به دو صورت بروز میکند: (۱. غربزدگی ۲. بیگانگی از خود )
از نظر شایگان مدرنیته ما را دچار اسکیزوفرنی یا روانگسیختگی کردهاست، چرا که مدرنیته نظام
ارزشی خود را بر ما تحمیل کرده، و ما در میان دو جهان بیگانه از یکدیگر به سر میبریم. ما در
مواجههٔ با غرب شیفته نظامهای سیاسی و حقوق آن شدهایم و مفاهیم مدرن چون حق و آزادی را
پذیرفتهایم، بدون آنکه نسبت به الگوی معرفتی که مبنای این مفاهیم بود توجه داشته باشیم. همان چیزی
.که سروش هم به آن توجه دارد
Recent Comments/نظرات اخیر