مفهوم دروغ مصلحت آمیز در حکایت گلستان سعدی


دکتر گوهر نو – پژوهشگر
چندی قبل ؛ در محفلی با چند نفراز دوستان نشسته و از هر دری سخن می گفتیم . هر کدام از یاران
موضوعی را مطرح و در مورد آن سخن می گفتند . ناگهان یکی از میان جمع برخاست و گفت
موضوعی را می خواهم مطرح کنم و نظر همگان را جویا شوم ؟ .سکوت سنگینی بر محفل ما سایه
افکند و نگاهمان به مخاطب دوخته شد . در نگاه استفهام انگیز حاضران نوعی شگفتی مشاهده می شد
و در انتظار طرح مساٌ له بودند . سخنران که فردی دنیا دیده و سرد و گرم روزگار کشیده ؛ ادامه داد :
اینکه سعدی سخنسرای بزرگ ایران « دروغ مصلحت آمیز را » نیکو دانسته چیست ؟ مجلس در هاله
ای از شگفتی فرو رفت و عاشقان حقیقت گرد هم جمع شده بودند و نمی خواستند سخن نا صواب بیان
نمایند .نگاهها به هم دوخته شد . سوالی در خور تفکر و تامل بود . همگان فریاد زدند آنچه را گفته
بخوانید تا از حکایت شیوای آن استفاده کنیم ولذت بریم . دوست نازنینم کتاب گلستان سعدی را از
جیب برون آورد و باب اول و حکایت اول را گشود و چنین گفت :
« پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن
گرفت و سقط گفتن که گفته‌اند :«هر که دست از جان بشوید / هر چه در دل دارد بگوید.»
وقت ضرورت چو نماند گریز / دست بگیرد سر شمشیر تیز
اذا یئسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلبِ
ملک پرسید چه می‌گوید یکی از وزرای نیک محضر گفت ای خداوند همی‌گوید وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ
الْعافِینَ عَنِ النّاسِ ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت ابنای
جنس†ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت
ملک روی ازین سخن در هم آمد و گفت آن دروغ وی پسند یده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که
روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خُبثی و خردمندان گفته‌اند دروغی مصلحت آمیز به که
راستی فتنه‌انگیز .
هر که شاه آن کند که او گوید. حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاق ایوان فریدون نبشته بود که :

جهان ای برادر نماند به کس. دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت. که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
شور و هیجان خاصی بر مجلس ما مستولی شد و یکباره همگان فریاد زدند حق با سعدی است ، بی
گناهی از چنگل مرگ رسته است و در این حکایت سعدی« راوی » بوده است و حکایتی را نقل کرده
است که متضمن حقیقت است و…


معنای دروغ


بگذریم در فرهنگ لغت معین، دروغ به معنای سخن ناراست ، خلاف حقیقت ، کذب ؛آمده است و در
فرهنگ دهخدا به معنای قول ناحق و مقابل راست و مقابل صدق معنا شده است ، و دارای مترادفاتی
نظیر افتراء،کذب،بهتان،افک (وارونه کردن و نسبت دادن دروغ به خدا و رسول خدا)کژی و … می
باشد.


دروغ چیست؟


شکی نیست که دروغگویی یک عمل غیر اخلاقی است. هم درعقل و هم درشرع
دروغگویی را در برخی مواقع مانند جائی که موجب نجات جان بیگناهی می شود، جایز می داند.
در عرف مردم دروغی که گفتن آن جایز است را «دروغ مصلحت آمیز» گفته می شود. اما این
اصطلاح دستخوش تفسیرهاي شخصی از سوي افراد است. در نتیجه، بسیاري از دروغهاي غیر
مجاز به لحاظ عقلی و شرعی، به خاطر تاٌ ثیري که گوینده دروغ از مصلحت در نزد خود دارد،
جایز شمرده می شود.
به طور کلی چهار نوع دروغ وجود دارد: دروغ مصلحتی، دروغ منفعتی، دروغ شرورانه و دروغ
فریبنده.
در این مقال هدف ما توضیحی در مورد «دروغ مصلحت آمیز است ». دروغ مصلحتی، بخشی ازبافت
اجتماعی ماست و باعث می‌شود که با حقیقت سرد، سخت و دردناک آن، به احساسات دیگران صدمه
نزنیم یا توهین نکنیم.
دروغ مصلحت آمیز است که در بعضی موارد جایز و در مواردی مستحب یا واجب می باشند ، و به
قول سعدی بزرگ ، «دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز! است ».نظیر مواردی که دروغ
باعث حفظ جان یک انسا ن و نجات او از دست ظالمان می گردد .! در اين جا مراد از مصلحت نفع
فردى نيست ، بلكه مراد از مصلحت ، رعايت صلاح كلى و اجتماعى است .

دروغ با انگیزه های فراوان، همچون دشمنی، حسادت، تأمین منافع ، طمع و یا عادت انجام می شود،
ولی مهمترین عامل آن ضعف نفسانی است، به عبارت دیگر دروغ کار آدم های ضعیف و ترسو است و
انسان قوی و شجاع دروغ نمی گوید؛ زیرا که نیازی به استفاده از این روش غلط ندارد.
دروغ در اسلام بلکه تمامى ادیان الهى حرام است، ولى در مواردى که مصلحت دروغ گفتن بیشتر از
مفسده آن باشد، دروغ حرام نیست، بلکه در برخى موارد واجب است.
گاهی دروغ به حکم ضرورت است : انسان به خاطر ضرر مالی وجانی سنگین می تواند دروغ بگوید.
یعنی ضرر مالی باید به گونه ای باشد که تحمل آن دشوار باشد.
تمام موارد را می توان در یک قاعده کلی خلاصه کرد وآن عبارت است از: به خطر افتادن اهداف
مهمتر. در حقیقت تجویز دروغ در این موارد به خاطر ضرورت است و باید به همان قدر ضرورت اکتفا
شود.
موارد بسیارى نیز وجود دارد که به عنوان دروغ مصلحت آمیز در بین مردم شناخته مى شود، اما در
واقع چنین نیست، مثلاً کسى به خاطر مصلحت فردى خود و منافع شخصی و کارهای جزیی دروغ مى
گوید.
آن چه نزد عوام متداول است و آن را دروغ مصلحتى مى نامند که مصلحت شخصى خودشان است،
دروغ واقعى و حرام بوده و داراى آثار خود است و مصلحت اندیشى موجب عذر نخواهد بود
از جمله موارد جواز دروغ در روایات عبارتند از: 1- اصلاح بين مردم؛ 2- دفع شر ظالمان؛ 3- دروغ
در حال ضرورت: انسان به خاطر ضرر مالی وجانی سنگين می تواند دروغ بگويد. يعنی ضرر مالی
بايد به گونه ای باشد که تحمل آن دشوار باشد. اما ضررهای ناچيز موجب جواز دروغ نمی شود.
در حقیقت ؛ دروغ مصلحت آميز، يعنى دروغى كه فلسفه خودش را از دست داده و فلسفه راستى را
پيدا كرده است ؛ يعنى دروغى كه با آن انسان حقيقتى را نجات مى دهد، ولى نوع دیگر آن دروغ
منفعت خيز، يعنى انسان دروغ مى گويد كه خودش سودى برده باشد. مسئله مصلحت با مسئله منفعت
نبايد اشتباه شود . مصلحت و حقيقت دو برادر هستند كه از يكديگر جدا نمى شوند. مصلحت ، يعنى
رعايت حقيقت را كردن ، نه رعايت سود خود را كردن ، كه اين منفعت است .»
کانت فیلسوف آلمانی معتتقد است كه اصل آن است كه « ما بايد راست بگوييم ، اما چون گاه مى
پنداريم دروغ گويى نتايجى بهتر از راست گويى دارد، بدان روى مى آوريم» .


در شاهنامه فردوسی دو فاجعه هست که دروغ نقش اساسی دارد . اما انگيزه هاى دروغ گويى در اين
دو داستان متفاوت است . هجير و رستم ، از سر مصلحت انديشى و براى مصالحى از قبيل حفظ سپاه و
پيش گيرى از ضربات احتمالى دشمن دروغ گفته اند؛ حال آن كه گرسيوز از سر بد نهادى و به انگيزه
هاى خبيثانه دروغ مى گويد، از اين رو هر چند كه شكل ظاهرى هر دو دروغ يكى است ، اما انگيزه ها

مختلف مى باشد. به تعبير ديگر يكى دروغ مصلحت آميز و ديگرى دروغ بد خواهانه است . با اين همه
نتايج يك سانى به بار مى آورند، از اين رو مى بينيم كه در عمده نظام هاى اخلاقى ، صداقت بزرگ
ترين فضيلت به شمار آمده ؛ در صورتى كه دروغ از رذايل كهن و بنيان برانداز شمرده شده است ، به
همين خاطر مى توان گفت كه شاخص اخلاقى زيستن ، صداقت و نشانه بى اخلاقى ، دروغ گويى مى
باشد.
از سوى ديگر، موقعيت هايى در زندگى انسان پيش مى آيد كه آدمى در آن ها بر اثر ضعف و مانند آن
نمى تواند راست بگويد و حتى اگر راست بگويد، ارزش اخلاقى ديگرى را زير پا نهاده و حقوق
ديگران را نديده گرفته است . اگر به دشمنى كه مى خواهد از راست گويى من سوء استفاده كند و
اطلاعات نظامى كشورم را به دست آورد راست بگويم اين كار من خيانت به كشور و نابود كردن هم
وطنانم خواهد بود. بدين ترتيب به نظر مى رسد كه گاه دروغ مجاز و حتى لازم است ،. جنگ حالتى
اضطرارى و فوق العاده است و در آن خون ها به حق و ناحق ريخته مى شود. ،از این رو دروغ
مصلحت آمیز را تجويزمی كنند، اما كجا و تا چه حد؟