دکتر گوهر نو -پژوهشگر
دکترذبیحالله صفا؛ پژوهشگر، مترجم، مصحّح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران ، حماسه
پژوه و شخصیّت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر و ملقب به پدر تاریخ ادبیات ایران بود.
استاد دکتر ذبیحالله صفا، فرزند سیدعلی اصغر شهمیرزادی، استاد ممتاز دانشگاه تهران،
در اردیبهشت سال ۱۲۹۰ شمسی در شهمیرزاد که یکی از قریههای بسیار خرم و باصفای
شهرستان سمنان است، متولد شد. علوم مقدماتی را در شهمیرزاد و شهر بابل به پایان
رسانید و تحصیلات متوسطه را در تهران (دبیرستان های سیروس و دارالفنون) انجام داد و
در سال ۱۳۱۲ شمسی از رشته ادبی فارغ التحصیل شد. تحصیلات عالی را در رشته فلسفه
و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به پایان آورد و در سال ۱۳۱۵ شمسی به اخذ درجه
لیسانس نائل شد. و سپس به تدریس در دبیرستان های تهران پرداخت. استاد صفا پس از
شرکت در اولین دوره دکتری ادبیات فارسی و تحقیق و ارائه کتاب ارزنده «حماسهسرایی
در ایران» به عنوان تز دکتری که کار بسیار نو و شگرفی بود، در سال ۱۳۲۱ شمسی به
دریافت درجه دکتری در ادبیات فارسی نائل آمد و از آن تاریخ برای تدریس تاریخ ادبیات
در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و سالها به عنوان استاد و رئیس گروه و در
سالهای آخر به سمت رئیس دانشکده ادبیات در دانشگاه تهران انجام وظیفه کرد تا در سال
۱۳۴۸ خورشیدی بنا به درخواست خود بازنشسته گردید.

استاد صفا علاوه بر تألیفات ارزنده خود که فهرست آنها خواهد آمد، در مجلات کشور از
قبیل مهر، جلوه، سخن، یغما، تعلیم و تربیت، وحید، گوهر و برخی از جراید مرکز مقالات
متعددی در مسائل ادبی و تاریخی و فلسفی نگاشته است که مجموع آنها از چند هزار
میگذرد. مجله سخن را در سال ۱۳۲۰ شمسی ایجاد کرد و سال اول آن را به مدیریت خود
و سردبیری دکتر پرویز نائل خانلری اداره نمود و بعد آن را به دکتر خانلری واگذاشت .
صفا خدمات آموزشی خود را از سال ۱۳۱۶ با دبیری ادبیات فارسی در کلاس های دورهٔ
دوم متوسطه در دبیرستانهای تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۲۱ به درجهٔ دانشیاری کرسی
تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۷ در همان کرسی استاد شد؛ تا این
که در سال ۱۳۴۰ به بالاترین رتبهٔ استادی (رتبهٔ ده) دست یافت. طی سال های ۱۳۴۱ و
۱۳۴۲ با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان
به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران
انتخاب شد و تا سال ۱۳۴۷ این سمت ها را به عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات
ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه به درخواست خود بازنشسته شد و تدریس خود
را به صورت افتخاری ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال
دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران عنوان استادی
ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سال هایی که در تهران اقامت داشت به
تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی ادامه داد.
دکتر ذبیحاللّه صفا پس از سال ۱۳۵۷ در آلمان اقامت داشت و در تاریخ ۹ اردیبهشت
۱۳۷۸ در شهر لوبک آن کشور درگذشت .
هرآنکس به فرهنگ ایران زمین
کند خدمت از روی صدق و یقین
من او را ز جان و ز دل چاکرم
ز روی حقیقت ستایشگرم
استاد صفا در ادبیات فارسی در اشعار خود «گمنام» تخلص میکرد. اینک نمونهای از
آن در اینجا نقل میشود:
روشندلی فرزانه ام
با همه آشفتگی روشندلی فرزانهام
گوهری پنهان زخلق افکنده در ویرانهام
شبنمی افتاده از چشم شبم بر روی خاک
نیست معلومم در این وادی که هستم یا نهام
ماجراسازی ملول از ماجرایم سال و ماه
خانه بر دوشی گریزان صبح و شام از خانهام
با تهیدستی سبکبار و سرافرازم از آنک
پیش نامردان نشد خم قامت مردانهام
با دو چشم مست بیمارت مرا تیمار دار
کاو فتاده از پیات در حسرت پیمانهام
گرچه از تاراج غم روزی سیه دارم چو شام
انتظار صبح میسوزد دل دیوانهام
ای رفیقان، آرزوی همدمی جانم بسوخت
بس که با این آشنایان کهن بیگانهام
عمر طی شد در حدیث دوستی «گمنام» و من
همچنان از ساده لوحی گوش بر افسانهام
نمونه ای از نثر استاد
..سرگذشت ملتی که از قرنها پیش بر سر راه حوادث بزرگ زیسته و پنجه در پنجۀ
دشواری های گوناگون در انداخته است، مطلبی نیست که با چند مأخذ محدود به سامان رسد
و آسان به دست آید. این سرگذشت پر حادثه را که مقرون به کوشش های مداوم در راه
ایجاد و نشر نضتهای فکری و هنری بوده است باید از راههای مختلف تنظیم کرد. سنگها و
سفالها و سنگ نوشته ها و کتابهایی به زبان های مختلف عالم از زبانهای هندی و هیتی و
اورارتی و آشوری و ایلامی و عبری و یونانی و رومی و ارمنی گرفته تا زبانها و ادبیات
معروف هزارۀ اخیر و تمام زبانها و لهجه هایی که از عهد زرتشت تا امروز در ایران
رواج یافته است باید در تنظیم چنین تاریخ پرماجرایی مورد استفاده قرار گیرد و از اکتفاء
به یک دسته از انها دون منابع دیگر تا بتوان خودداری شود…
آثار
تألیف
گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان، ۱۳۵۵–۱۳۱۲
آموزشگاهها و آموزشها در ایران، ۱۳۱۵–۱۳۵۴
حماسهسرایی در ایران، ۱۳۲۴
دانشهای یونانی در شاهنشاهی ساسانی، ۱۳۳۱
تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، ۱۳۳۱
آیین سخن در معانی و بیان، ۱۳۳۱
تاریخ تحول نظم و نثر فارسی، ۱۳۳۱
تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد در ۸ مجلد)، ۱۳۳۲–۱۳۶۲
مزداپرستی در ایران قدیم، ۱۳۳۶
آیین شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۶
نثر فارسی از آغاز تا عهد نظامالملک، ۱۳۴۷
گنج سخن، شاعران پارسیگوی و منتخب آثار آنان (از رودکی تا بهار)، ۳ جلد، ۱۳۳۹
گنجینهٔ سخن، پارسینویسان بزرگ و منتخب آثار آنان، ۶ جلد، ۱۳۴۸–۱۳۶۳
دورنمایی از فرهنگ ایرانی و عصر جهانی آن، ۱۳۵۰
نیکینامه، ۱۳۵۰
تاریخ ادبیات ایران، ۱۳۵۵
تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، ۱۳۴۷
مقدمهای بر تصوف، ۱۳۵۴
سیری در تاریخ زبانها و ادب ایرانی، ۱۳۵۵
نظری به تاریخ حکمت و علوم در ایران، ۱۳۵۵
تصحیح
دیوان سیفالدین محمد فرغانی در ۳ جلد، ۱۳۴۱–۱۳۴۴
بختیارنامهٔ دقایقی مروزی، ۱۳۴۵
دارابنامهٔ بیغمی (فیروزشاهنامه)، ۱۳۳۹–۱۳۴۱
دارابنامهٔ طرسوسی، ۱۳۴۴–۱۳۴۶
دیوان عبدالواسع جبلی
ترجمه
مرگ سقراط، لامارتین (ترجمه)، ۱۳۱۴
رافائل، لامارتین (ترجمه)، ۱۳۱۷
کیانیان (نوشتهٔ کریستینسن)، ۱۳۴۳
Recent Comments/نظرات اخیر