ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
« حافظ
آدمی تمايل دارد كه ظاهر آراسته اي از خود نمايش دهد؛ اما ظاهر و صورت،
بدون پشتوانة سيرت زيبا نمي تواند در بلندمدت چندان زيبا جلوه كند. بنابراين لازم است
افراد بكوشند به باطن (سيرت) خود توجه كنند :
معادل لاتين «سيرت»، واژة «كاراكتر» بکار رفته است .
سعدي در گلستان بيان مي دارد: «يكي در صورت درويشان و نه به سيرت ايشان»؛ كه
در اينجا، صورت و سيرت، نقطة مقابل هم آمده اند و مترادف ظاهر و باطن هستند. سيرت
و صورت درحقيقت معاني ديگري از دو جنبة حيواني و معنوي انسان است.
در فرهنگ معین «سيرت» به معني : روش، سنت، خو، عادت، و خلق و« صورت» به
معني ؛رخسار، شكل و ظاهر است :
محمدعلي فروغي در شرح گلستان سعدي، «سيرت» را به معناي روش، رفتار و خوي
دانسته است .
سعدي «سيرت» را به اشكال تركيبي «سيرت حق شناس»، «سيرت اخوان سيرت نيكو»،
«سيرت ارباب همت»، «سيرت پادشاهان»، … به كار برده است. وي براي سيرت زيبا به
قدري اهميت قايل است كه بيان مي دارد «مراد از نزول قرآن، تحصيل سيرت خوب است»
همچنين:
از ديدگاه سعدي، تا نفس بد فرماي سيري ناپذير خاموش نشود، وسوسة او نمي گذارد پند
مربيان انسان ساز در او اثر كند:
سعدي، افراد نيكوسيرت را به گل بي خار تشبيه مي كند:
صورت زيباي ظاهر هيچ نيست / اي برادر سيرت زيبا بيار
كسي سيرت آدمي گوش كرد / كه اول، سگ نفس خاموش كرد
گل بي خار ميسر نشود در بستان / گل بي خار جهان مردم نيكوسيرند.
یکی از جلوه هاي دل انگيز و پر شور مثنوي،هم انعکاس خُلق و خوي انسـاني اسـت کـه
معمولاً در قالب حکايات و تمثيلات نمادين و با نقش آفريني موجودات و پديـده هـاي
غير انساني متجلي شده است.
مولانا اين نکتة اخلاقـي را در مثنوي در حکايت «محبوس شدن آن آهو بچه در طويلة
خران»(آورده است در اين حکايت، آهو مثّل انسان آگاه و عاشقي است که اسير هم نشينان
ناهمجنس و نامتجانس مي گردد اما با صبر و اميد، مشقّت نـااهلان را تحمـل مي نمايـد و
بـرخلاف عـرف عـام بـه رنـگ جماعـت در نمـي آيـد و کيميـاگرِ وجـود هم نشينانش مي
شود. همچنين آهو در اين حکايت، نماد روح دور افتاده ای است که بـه تعبير کتاب
مرصادالعباد, بايد سگ صفتي هـاي جسـم و دنيـاي دون را تحمـل کنـد تـا وجودش صيقلي
يابد و لايق درگاه باريتعالي گردد: مولانا می گوید :
گــر قضــا انــداخت مــارا در عــذاب / کــي رود آن خــو و طبــع مســتطاب
زيــن بدان انــدر عــذابي اي بشــر / مـرغ روحـت بسـته بـا جنسـي دگـر
هم نشـيني مقـبلان چـون کيمياسـت / چون نظرشان کيميايي خـود کجاسـت
کوتاه سخن آنکه ، مولانا عقيده دارد که جميع حرکـات و سـکنات آدمـي ، از احـوال
دروني و انفعالات روحي او نشأت مي گيرد. از اين طريق مي توان از ايـن نشـانه هـا بـه
احوال باطني هر کس راه يافت و کيفيات روحي او را شناسايي کرد چراکه انگيزه و بن
مايه هاي روحي، مولّد اعمال و احوال ظاهري است:
گــر ببينــي ميــل خــود ســوي ســما
ور ببينــي ميــل خــود ســو ي زمــين
پــر دولــت برگشــا هــم چــون همــا
نوحه مي کـن هـيچ منشـين از حنـين
تردیدی نیست ؛ منظور از «سيرت»، خلق و خوي است. ازنظر روان شناسي، «خلق و
خوي» جنبه اي از شخصيت نسبتا پايدار انسان ازلحاظ خالقي و اجتماعي است .مثل عزت
نفس، نظم و تربيت.
كلمة «سيرت»، اغلب به معناي «خوي» به كار رفته شده است .
در فرهنگ دهخدا دیوسیرت. به معنای شیطان صفت. آنکه خلق و خوی دیو دارد. بد خلق
و خوی آمده است :
ز رقیب دیوسیرت بخدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
فرهنگ فارسی:( صفت ) دیو سرشت دیونهاد .
در فرهنگ عمید به معنای :دیوسرشت، بدنهاد، بد طینت، بدروش آمده است .
معنی و مفهوم واژه دیو صفت:
صفت: یعنی ویژگی، رفتار، خصلت
دارای خلق و خوی پلید و ذاتی پست
دیو صفت یعنی شیطان صفت، کسی که رفتار و عملکرد شیطانی دارد.
این واژه را به کسی می گویند که ظاهر او از باطن ناپاکش خبر می دهد و هرآنچه از گناه
و زشتی انجام می دهد بر همگان عیان و واضح است. (پلیدی در رفتار)
معنی و مفهوم واژه دیو سیرت
سیرت: به معنای خلق و خو، باطن، متضاد صفت و صورت
- دیو سیرت به کسی می گویند که باطن شیطانی داشته باشد یعنی خلق و خوی شیطانی
در وجود او نهادینه گشته؛ اخلاق بدی دارد. (پلیدی باطن) - سیره و روش او در زندگی پر از گناه و تبعیت از شیطان است؛ یعنی بجای اینکه
خدا از او راضی باشد، شیطان از عملکردش رضایت دارد.
تفاوت ها :
کسی که دیو سیرت است بر خلاف دیو صفت، ممکن است ظاهر زیبا و فریبنده ای هم
داشته باشد اما باطنش پر از پلیدی و بدخواهی باشد.
اما برعکس، کسی ممکن است ظاهر زیبایی نداشته باشد اما باطنش پر از پاکی و
خیرخواهی باشد.
Recent Comments/نظرات اخیر