هفدهم آبان ماه ؛ مصادف است با سالگرد درگذشت استاد محمدعلی جمالزاده همکار گرانمایه روزنامه بهارایران .
روزنامه بهار ایران در طی۵۵ سال که به طور مرتب در شیراز انتشار می یافت ، با ادبا ونویسندگان بزرگی در تماس بود و پیوسته شعرا و نویسندگان این مرزو بوم بهار ایران را یاری می دادند.
از این رو و به منظور مروری بر خاطرات آن روزگار وآشنایی بیشتر خوانندگان گرامی این روزنامه اینترنتی ، تصمیم گرفتیم هر شماره یکی از این مفاخر ادبی را معرفی نماییم . هر چند آنها نیازی به معرفی در جامعه ایران و اغلب کشور های دنیارا ندارند و آثار آنان به زبان های مختلف ترجمه شده است
در این شماره به معرفی استاد سید محمد علی جمال زاده نویسنده بزرگ معاصر می پردازیم و از آثار ایشان و نحوه همکاری با بهارایران یاد می کنیم .
می دانیم که استاد جمالزاده سالیان طولانی از ایران دور و در سویس (ژنو ) زندگی می کردند و مقالات و یا ترجمه های ایشان توسط پست به دفتر روز نامه – در شیراز- می رسید و آنرا زینت بخش صفحات خود قرار می دادیم .
استاد سید محمد علی جمالزاده در۱۳ دی ماه ۱۲۷۴ شمسی در شهر اصفهان متولد شد. پدرش سید جمال الدین واعظ اصفهانی از علمای آن عصر بود. پدر وی در اصفهان زندگی می کرد، اما اغلب برای وعظ به شهرهای ایران سفر می نمود. محمد علی پس از ده سالگی در برخی از سفرها پدر را همراهی می نمود. بعد از مدتی محمد علی با خانواده به تهران مهاجرت کردند . در ۱۲سالگی پدرش اورا برای ادامه تحصیل به بیروت( لبنان) فرستاد .
در همین زمان اوضاع ایران دگرگون شد و محمد علی شاه مجلس ایران را به توپ بست و آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند..محمد علی در سال۱۲۸۹ شمسی تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا رود سپس عازم فرانسه شد .بعد از مدتی برای ادامه تحصیل به لوزان سویس رفت و مجدداٌ عازم « دیژون » فرانسه گردیدو دبیلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت .
جمالزاده با آنکه اکثر سالهای عمرش را در خارج از کشور سپری نمود مع هذا تمام تحقیقاتش در باره ایران ، زبان فارسی و گسترش دانش ایرانیان بود.بنابراین با مطبوعات ایران همکاری می نمود و آثار استاد انتشار می یافت .
جمال زاده را پدر داستانهای کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع گرایی (رئالیسم )در ادبیات فارسی می دانند .
جمال زاده نویسندگی اش را با پژوهش و مباحث اجتماعی و سیاسی و تاریخی آغاز کرد و داستان نویسی ، که هنر اصلی اوست ، بعدها آغاز شد .« جمالزاده» دردیباچه کتاب ( یکی بود یکی نبود )درآغاز اشاره به علت عقب ماندگی ادبی ایران می کند و آنکاه نکته هایی را در باره رمان و فوائد آن روشن می نماید .
انتشار “یکی بود، یکی نبود” در ادبیات ایران، واکنشهای مثبت و منفی بسیاری را برانگیخت. گروهی موافق و عده ای مخالف به تحلیل آن پرداختند.وجمالزاده به دفاع از ایده خود پرداخت.
محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی می دانند.

داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب (یکی بود یکی نبود) او انتشاریافته است، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوه غربی میشمارند.
جمالزاده با انتشار اولین مجموعه داستان کوتاهش، یعنی یکی بود یکی نبود، به شهرت رسید. این مجموعه، که شامل یک دیباچه و شش داستان کوتاه است، به نظر بسیاری از منتقدان، مهمترین اثر جمالزاده است که او را به عنوان نویسندهای پیشگام در میان داستاننویسان معاصر شناسانده است.
از داستانهای محمدعلی جمالزاده میتوان به دارالمجانین، راه آب نامه، صحرای محشر، سر و ته یک کرباس، تلخ و شیرین، کهنه و نو و معصومه شیرازی و… اشاره کرد. جمالزاده در عین آنکه با شیوه و تکنیک داستاننویسی در غرب آشنایی کامل داشت و آن را در نوشتههای خود به کار میبست اما از روح ایرانی در نوشتههایش بهره میگرفت و آنگونه مینوشت که برای مخاطب فارسیزبان نیز آشنایی داشته باشد. یکی دیگر از ترجمه های جمالزاده « قنبر علی جوانمرد شیراز » اثر( گوبینو )بود که اولین بار در روزنامه بهار ایران انتشار یافت و چند سال بعد دانشگاه تهران آنرا منتشر نمود .
( مترجم در دیباچه کتاب به این موضوع اشاره کرده است .)
قنبرعلي، جوانمرد شيراز (گوبينو، ترجمه، ۱۳۵۲) : همان طور که در فوق ذکر گردید این کتاب ترجمه اثری از آرتور کنت دو گوبینو می باشد،جمالزاده در مقدمه ترجمه قنبر علی می نویسد: « در ترجمه قنبر علي گاهي زينت دادن متن اصلي را بر خود مجاز و مستحب دانسته از آن چيزي نکاسته ولي بر شاخ و برگ آن مبلغي افزوده است. چيزي که هم هست تخطي و تجاوز ازروح و مغز داستان را بر خود حرام ساخته تنها در حشو و زوايد تصرفاتي به عمل آورده است.»
به عقیده جمالزاده، «داستانها نه تنها به جمعآوری و حفظ «کلمات و تعبیرات و ضربالمثلها و اصطلاحات و ساختهای کلام و لهجههای گوناگون یک زبان» میانجامد، بلکه مردمِ طبقات و مناطق مختلف کشور و دیگر مناطق دنیا را با یکدیگر آشنا میسازد.
جمالزاده در این زمینه چنین میگوید: “زبان، حالت رودخانهی جوشانی را دارد. باید سرچشمهی آن پاک و قوی باشد تا اگر خاشاکی در آن وارد شود خود رودخانه به قوت و قدرت خود آن را از بین ببرد و محو سازد و این بسته به این است که جوانهای ما دارای افکار قوی و صحیح و تازه و جوان باشند و ذوق و فهم آنها از روی قوای منطقی و عاقلانه و استوار، ارتقا یابد و خلاصه آنکه مرد فکر خود باشند و بر اصل اعتقاد و ایمانی سوار باشند که در محیط و آب و هوای مملکت خودمان تربیت شده باشند و آب و علف و جلگههای خودمانی را خورده و نوشیده باشند .
مسلم است که دروازههای مملکت را نمیتوانیم به روی افکار جدید ببندیم که اگر ببندیم به خودمان و مملکتمان و به دنیا و تمدن خیانت کردهایم ولی افکار دیگران را نیز از روی خامی و بلاتشخیص پذیرفتن کار معقولی نیست و همانطور که وقتی از انگلستان پارچه وارد میکنیم نزد خیاط میبریم که مناسب قد و قامت و ذوق و سلیقهی خودمان برای ما لباس بدوزد در مورد قبول افکار جدید و قدیم بیگانگان هم باید آنهایی را بپذیریم که برای ما مناسب و به ترقی و پیشرفت و رفاه مادی و معنوی هموطنان مفید و مناسب باشد.
جمالزاده به طور کلی ساده نویسی را به نویسندگان ایرانی توصیه میکند و شاید به همین سبب، مضمون اولین داستان مجموعه یکی بود یکی نبود، یعنی «فارسی شکر است»، در باره سادهنویسی و ساده گویی است. در این داستان جمالزاده آدمهایش را از طبقات مختلف برمیگزیند تا آشفته بازار زبان خواص و پیامدهای آن را برای مردم عادی و زبان فارسی نشان دهد.
زبانی که معجونی است از واژهها و عبارات عربی، و گفتار نامفهوم فرنگی مآب تازه از فرنگ برگشتهای که ترکیبی نامأنوس از لغات فارسی و فرانسه است، نمونههای طنزآمیزی از آشفتگی زبان فارسی را به خواننده نشان می دهد. ».
بهر حال داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو، سوئیس درگذشت.
Recent Comments/نظرات اخیر