در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگ‌داشت فردوسی نام‌گذاری شده‌است. هر سال در این
روز و در هفتهٔ پایانی اردیبهشت ماه، آیین ‌های بزرگ‌داشت فردوسی و شاهنامه و سخنرانی پیرامون
آن‌ در دانشگاه ‌ها و نهادهای پژوهشی در تهران، مشهد و برخی دیگر از شهرهای ایران و جهان
برگزار می ‌شود .
استاد ابوالقاسم فردوسی چنانچه خود می گوید ؛ زنده کننده زبان پارسی است :
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از گردش آفتاب
پِی اَفکند م از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بسی رنج بردم در این سال سی
عَجَم زنده کردم بدین پارسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی» (329 –411 هجری). در سال 329 هجری در «طبران» توس به دنیا آمد.
پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت.وی از همان زمان که به کسب علم
و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند گردید .همین علاقه به داستانهای کهن بود که او
را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او بر می آید، مدتها در
جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از

بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. فردوسی در شهر «توس»از دنیا.رفت و همان جا
درباغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپرده شد .
او حكيم، متفكّر، رهبر فكري و صاحب درد ملت خويش بود و هر ايراني وظيفه دارد كه در شناختن و
شناساندن او در حدّ امكان بكوشد.
شاهنامه او نه تنها بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر به جا مانده از عهد سامانی و غزنوی است،
بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان
و خزانه لغت به شمار می رود.فردوسی طبع لطیفی داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسی
به دور بود و از به کار بردن کلمه های غیراخلاقی خودداری می کرد .هنگامی شاهنامه را سرود که
زبان پارسی دچار آشفتگی بود، و او از ماندگار شدن این آشفتگی و افزونیِ آن جلوگیری کرد. فردوسی
در سرودن شاهنامه بیشتر از پارسی سره بهره برده و شمار واژه‌های عربی در شاهنامه تنها ۸۶۵
واژه است.
فردوسی در سال 370 یا 371، به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار، هم خود او
ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم برخی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه
داشتند، او را یاری می کردند. ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالها، در حالی که فردوسی بیشتر
شاهنامه را سروده بود، دچار فقر و تنگدستی شد و مشکلاتی برای او پدید آورد. اما فردوسی کار خود
را نا تمام نگذاشت و به سرودن شاهنامه ادامه داد و سر انجام در شصت هزار بیت به پایان رساند.

منابع شاهنامه


پس از قتل دقيقي، دوستان فردوسي که قوت طبع شاعري او را پيش از اين آزموده بودند نزد وي
آمده و او را به ادامه کار تشويق کردند؛ اما وي منبع و مأخذي در اختيار نداشت که بتواند از روي آن
به نظم شاهنامه بپردازد؛ از اين رو اين شاعر خستگي ناپذير و سخت کوش براي تهيه اين منابع به
شهرهاي بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با يک تحقيق ميداني و گسترده، داستان هاي باستان را
از سينه پيران جهان ديده بيرون کشيد و آن ر ا به نسل هاي پيش ازخود تقديم کرد.
بپرسيدم از هر کسي بي شمار / نترسيدم از گردش روزگار
و اين در حالي بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود
زمانه سراي پر از جنگ بو د به جويندگان بر جهان تنگ بود.

در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده
کرد. بلکه زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی
اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد .
حکیم فردوسی خود توصیه می کند :

از او هر چه اندر خورد با خرد / دگر بر ره رمز معنی برد
شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند. جنگ
کاوه و ضحاک ظالم کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه
حکایت از این نبرد و ستیز دارند .تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در
برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت
همسایگانش قرار می گیرد زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد
و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به .دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی
مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند. برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی
انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش.گذرانده است. پهلوانانی همچون
فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و توس از این دسته اند .
شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بد خویی و فساد
است .اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس
گرفتن از روزگارفرا می خواند لاکن در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به
سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند .
تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در
پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما
به تماشا نشسته است .
تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی
درباره طلوع، غروب شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت
استاد توس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است
در توصیف آفتاب چنین می گوید:
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
روان اندر و گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز
ز خاور برآید سوی باختر
نباشد ازین یک روش راست‌تر
ایا آ نکه تو آفتابی همی

چه بودت که بر من نتابی همی

و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد
چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید


موسیقی در شعر استاد توس

موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای
بلند آن کمتر از.هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند .علاوه بر استفاده
از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و استفاده از صنایع شعری مانند
انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می
دهد.اغراق های استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم
شعر فردوسی است:

برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد، زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش
ز بس نیزه و گونه گونه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
شکافیده کوه و زمین بر درید
بدان گونه پیکار کین کس ندید
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر
ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمین شد به کردار دریای قیر
همه موجش از خنجر و گرز و تی

دمان باد پایان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گفتی شتابرد..

فردوسی « خرد » را می ستا ید و آدمي: به خرد (که بر ترين بخشايش ايزدي است) و داد و دانايي
شناخته مي شود و يا به بي خردي، بيداد و ناداني؛ نه به ايمان و کفر مقدر و نوشته بر لوح محفوظ!
اودر باره خرد می گوید :
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست…

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از
زبان های زنده جهان برگردانده شده است .بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را
صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما
چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی
بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او
کرد و راه غزنین را در پیش گرفت .اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش
ازاین تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته
اش بود تشویق، نکرد .

علت بي توجهي سلطان محمود به فردوسي


يکي از دلايلي که فردوسي مورد بي مهري سلطان محمود قرار گرفت اين بود که او شاعر درباري
نبود. سلطان محمود انتظار داشت که او هم مانند ديگر شاعران، جيره خوار درگاه او باشد و جز به
ستايش او به کارديگري نپردازد. او انتظار داشت که فردوسي هم همانند فرخي، عنصري و عسجدي در
مدح او قصيده ها بسرايد و زندگاني او را به نظم درآورد، اما فردوسي نه تنها شاعر مد يحه سراي
مزدبگير نبود بلکه به عکس گاه بيت هايي گفته بود که به سلطان محمود کنايه مي زد . و باز گفته اند
: فردوسي شیعه بود و سلطان محمود را با شيعيان ميانه خوبی نبود. نظامي عروضي مي گويد:
«سلطان محمود مردي متعصب بود و اطرافيان وي که با فردوسي دشمن مي داشتند به سلطان گفتند که
او مردي رافضي (شيعه) است.»


شاهنامه نگاهبان سنت ها


معمولاً شاهنامه را بيشتر از ديدگاه زبان و اثر آن در مليت، يا بهترگفته شود، در هويت ايراني
نگريسته اند. فردوسي خود نيز همين آگاهي را از کار بزرگ خود داشته است: پي افکندن کاخ بزرگ
زبان با دستمايه «تاريخ» ايران. اما دراين ميان جان تازه اي که در روح ما د ميد ناديده مانده است و
خاموش و پنهان در ما به سر مي برد.
شاهنامه نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ،
بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها
به جا نمی ماند.او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم
عشق می ورزید. شاهنامه دارای سه دوره اساطیری ، پهلوانی و تاریخی است .


وفات فردوسي

سلطان محمود غرنوي، ابتدا فردوسي را مورد بي مهري قرار داد و دل او را ر نجاند، اما سال ها بعد
درصدد برآمد ازاين شاعر دل شکسته دل جويي کند؛ از اين رو هدايايي فراهم کرد و گفت: با شتر
سلطاني به توس برند و از او عذر خواهند؛ اما اقبال با اين شاعر همراه نبود. نظامي عروضي گويد:
« هداياي سلطان به سلامت به شهر «طبران» رسيد، وقتي شتر از دروازه «رودبار» وارد مي شد،
جنازه فردوسي از دروازه «رزان» بيرون مي رفت. » گويند از فردوسي دختري ماند سخت بزرگوار،
خواستند هداياي سلطان را بدو سپارند، قبول نکرد و گفت : بدان محتاج نيستم.
فردوسي پس از 82 سال زندگي شرافتمندانه و افتخار آميز در سال 411ه. ق غريبانه وفات يافت و
دخترش عزت و بلند طبعي او را کامل کرد و اين چنان مقتدرانه از هداياي مادي سلطاني چشم پوشيد و
افتخاري بر افتخارات پدر افزود.