دکتر گوهر نو – پژوهشگر

حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر خراسان (بلخ ) است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی
زمان خود از قبیل؛ فلسفهٔ یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار
.خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده‌است
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرودر سال 394 هجری قمری در
روستای قبادیان مرو- که اکنون در تاجیکستان است – دیده به جهان گشود . جوانی را به فراگیری
دانش‌های گوناگون پرداخت و در سایه‌ ی هوش سرشار و روح پژوهشگر خویش از دانش‌های دوران
خود مانند فلسفه، اخترشناسی، کیهان‌شناسی، پزشکی، کانی‌شناسی، هندسه‌ ی اقلیدوسی، موسیقی، علوم
دینی، نقاشی، سخنوری و ادبیات بهره‌ها گرفت. خود او در این باره می‌گوید
به هر نوعی که بشنیدم ز دانش / نشستم بر در او من مجاور
نماند از هیچگون دانش که من زان / نکردم استفادت بیش و کمتر

در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی می‌گذشت. ناصر خسرو در دوران کودکی با
حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان
محمود و خشکسالی بی‌سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع
بیماری وبا در این خطه که جان عدهٔ زیادی از مردم را گرفت
همان گونه که گفته شد؛ ناصر خسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از
برکرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب
و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان، ناصر
خسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام
به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصر خسرو مروزی شهرت یافت

همان ناصرم من که خالی نبود / ز من مجلس میر و صدر وزیر
نخواندی به نامم کس از بس شرف/ ادیبم لغب بود و فاضل دبیر
به تحریر اشعار من فخر کرد / همی کاغذ از دست من بر حریر

بنا بر نوشته اش در «سفرنامه ناصرخسرو »در سن چهل سا لگی شبی در خواب دید که کسی او را
می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصر
خسرو پاسخ داد «حکما، چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد». مرد گفت «حکیم نتوان
گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید
ناصر خسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد
ناصر خسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل
دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل
آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس
و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران
.المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت
ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان
گردید. او در خراسان و به‌ ویژه در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما
برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در
تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصر خسرو از آنجا به مازندران رفت
و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ‌کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه می‌زیست و

سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به
.بدخشان سفر نمود و بقیهٔ ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد

پانزده سال برآمد که به یمگانم / چون و از بهر چه زیرا که به زندانم
ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به
زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، فقها سد راه او شده و عوام را
علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌ نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده، قصد جانش
می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی تغییر می‌کند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما
نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای که به وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل
سنت و با سلجوقیان و خلیفگان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی
بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌آموختگان زمان می ‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.

شخصیت ناصر خسرو

ناصر خسرو یکی از شاعران و نویسندگان برجسته ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته
است، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دینداری سخت
استوار بوده‌است، و مناعت طبع، بلندی همت، عزت نفس، صراحت گفتار، و خلوص او از سراسر
گفتارش آشکار است. او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، او شکار هوای نفس
نمی‌شود، او بنده روزگار نیست، چرا که بندهٔ آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و
سلطان می‌آورند و می‌مانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمی ‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو
او به آثار منظوم و منثور خویش می ‌نازد، و به علم و دانش خویش فخر می ‌کند، این‌کار او گاهی خواننده
را وادرا می‌کند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند. ناصر خسرو در
.آثار خود ؛ دنیا راشکاری برای خود می داند
نویسنده نکته سنج معاصرعلی دشتی در این باره می ‌گوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند؛ فروتن
در برابر رویدادها و سختی‌ها بردبار، اندیشه ‌ورز، در راه رسیدن به هدف پای می‌فشارد
ناصر خسرو دربارهٔ خود چنین می‌گوید
گه نرم و گه درشت چون تیغ / پند است نهان و آشکارم

با جاهل و بی خرد درشتم / با عاقل نرم و بردبارم

آثار ناصرخسرو

ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیف های بسیار بوده‌است، چنانچه خود درین باره گوید
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مراسفرنامه
در شعر ناصر خسرو مشخصات سبك خراساني به وضوح ديده مي شود. اشتراك او در شيوه
بيان با رودكي، فرخي، عنصري، كسايي و فردوسي بسيار است. اما شيوه او زهد و مناقب
است، نه مدح و غزل و از اين رو به مديحه گويان و غزلگويان و شاد خواران می تازد و
آنها را نكوهش مي كند و آنها را به خود داري از وصف شمشاد و لاله و زلفك عنبري فرا
مي خواند. جهاني كه در منظره او پديدار مي شود، جهان خاصي است كه فرسنگ ها با
جهان فرخي و منوچهري و عنصري فاصله دارد.

سفرنامه ناصر خسرو

یکی از مشهور ترین آثار ناصر خسرو سفر نامه می باشد
این کتاب ؛ گزارشی از یک سفر هفت‌ساله است . سفر در ششم جمادی‌الثانی سال ۴۳۷
قمری (اول فروردین ۴۱۵ یزدگردی) از مرو آغاز شده و در جمادی‌الثانی سال ۴۴۴ قمری
اول فروردین ۴۱۶ یزگردی) با بازگشت به بلخ پایان می پذیرد. او از مرو به سرخس

نیشابور، جوین، بسطام، دامغان، سمنان، ری، قوهه و قزوین می‌رود و از راه بیل، قپان،
خرزویل و خندان به شمیران می‌رسد
ناصر خسرو در نگارش صاحب سبک است و اغلب با گفتن «من که ناصرم» به خود اشاره
می‌کند و از عملی خاص یا چیزی که در جایی دیده سخن می‌گوید. از شواهد موجود در خود
سفرنامه می‌توان استنتاج کرد که آن را بعد از سفر از روی یادداشت‌های میان راه نوشته
است. با توصیف قصبات و شهرها با نثری نسبتأ ساده، اعتماد خواننده را جلب می‌کند
ناصر خسرو تلاش نمی ‌کند با مهارت‌های لفظی و بیانی خواننده را تحت تأثیر قرار دهد
بلکه می‌کوشد با شرح دیدنی‌ها و عجایبی که طی سفر مشاهده کرده است، چنین کند
سفرنامه که دستاورد سفر 7 ساله است و حاوي اطلاعات دقيق و گرانبهاي جغرافيايي و
تاريخي و بيان عادات و آداب مردم ممالك و نواحي گوناگون است. ناصر خسرو در تنظيم و
نگارش سفرنامه رعايت صداقت، امانت و بي طرفي را كرده و همچون مهندسي دقيق و
معماري كار ديده و با تجربه و دانشمندي آگاه به دانش اقتصاد و جامعه شناسي در اوضاع و
احوال شهرها و مساحت ها و مسافت ها و نحوه ساختمان ها و بناهاي تاريخي و اوضاع
جغرافيايي و شهرسازي و شيوه گذاردن زندگي مردم و ميزان محصول و تجارت و اقتصاد
.سخت دقيق شده و نكته هاي باريك را از نظر دور نداشته است
.مطلب همه جا با جمله هاي كوتاه و دلنشين و توصيف هاي كامل بيان شده است
سفرنامه سرشار از واژه هاي زيباي فارسي است كه بيشتر آنها تا به امروز رواج دارند
شيوه نثر اين كتاب، تركيبي است از نثر دوره غزنوي و نثرهاي دوره هاي بعد و آن را بايد
.از سرمشق هاي گرانبهاي ساده نويسي و ايجاز شمرد
او دستاوردهای سفرش را جمع آوری کرده است. سفرنامه ‌ی ناصرخسرو از نظر تاریخی
جغرافیایی، جامعه‌ شناختی و زبان ‌شناختی اهمیت فراوان دارد. خود او گوید

برخاستم از جای و سفر پیش گرفتم / نه از خانه ام یاد آمد و نه از گلشن و منظر
از سنگ بسی ساخته ام بستر و بالین / وز ابر بسی ساخته‌ام خیمه و چادر
گاهی به زمینی که در او آب چو مرمر / گاهی به جهانی که در او خاک چو اخگر
گه دریا گه بالا گه رفتن بی راه / گه کوه و گهی ریگ و گهی جوی

گهی جو ینده و پورسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر / جوینده همی گشتم از این بحر بدان بحر

کتاب‌ها

وجه دین؛ جامع‌الحکمتین؛ ؛ دلیل‌المتحرین
خوان‌الاخوان – کتابیست به نثر در اخلاق و حکمت و موعظه
زادالمسافرین – کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان
گشایش و رهایش – رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها
وجه دین – رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت
بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
سفرنامه – این کتاب مشتمل بر بخشی از مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم
جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید
سعادت‌نامه – رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت
روشنایی‌نامه – این رساله نیز به نظم فارسی است. و چند اثر دیگر
دیوان سروده‌ها
دیوان اشعار پارسی و دیوان اشعار عربی
دیوان اشعار عربی که در دست نیست. خود در مورد دو دیوان پارسی و عربی خویش گوید
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته با عنصری بحتری را
یا
این فخر بس مرا که با هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم

دکتر مهدی حمیدی شاعر بزرگ معاصر می گوید
ناصر خسرو در فن قصیده سرایی استادی مسلم است و در مثنوی هم دستی قوی دارد ؛ اما بیشتر
عظمت و شهرت او مبتنی بر قصائد پر طنطنه و با شکوهی است که از او باقی مانده است . سعی او بر
این است که حتی المقدور قصائد خود را هم از جهت بحور و قوافی و هم از نظر مفاهیم و معانی از
.قصائد دیگران متمایز نماید
اشعار او نه مولود احساسات و عواطف خاص ، مبداء آنها تعقل و ادراک است و ناچار مقصد
.آنها هم ادراک و تعقل است

دکتر جعفر شعار گوید: «در شعر ناصر خسرووصفی از می و معشوق نمی توان یافت ، و غزل و
.غزال به شعر او راه ندارد . اما وصف طبیعت بسیار است
صور خیال در توصیفات ناصربسیار قوی و تازه است

دیوان ناصر خسرو

دیوان ناصر خسرو سرشار از پند و اندرز بر پایه مذهب و حکمت است پیروی نفس ،دروغ ،ریا
حرص و آزمندی ، دنیا پرستی و تجمل و … را نهی می کند . فضائل اخلاقی به نحو شگرفی در دیوان
او مشاهده می شود. تمثیلات زیبایی دارد . او در عقیده خود استوار است . محتوای شعر او خواستار
جامعه ای است پاک و منزه . و باید گفت ؛ محور شعر اوعقاید مذهبی و اخلاق است
دیوان ناصر خسرو را می گشائیم و ابیاتی جهت اختتام این مقال انتخاب می کنیم ؛

کژدم غربت

آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا
در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم

صفرا همی برآید از انده به سر مرا

گویم: چرا نشانهٔ تیر زمانه کرد
چرخ بلند جاهل بیدادگر مرا
گر در کمال فضل بود مرد را خطر
چون خوار و زار کرد پس این بی خطر مرا؟
گر بر قیاس فضل بگشتی مدار چرخ
جز بر مقر ماه نبودی مقر مرا
نی‌نی که چرخ و دهر ندانند قدر فضل
این گفته بود گاه جوانی پدر مرا
«دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک»
این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا…

نکوهش

نکوهش مکن چرخ نیلوفری ‌را / برون کن ز سر باد و خیره‌سری را
بری دان از افعال چرخ برین را/ نشاید ز دانا نکوهش بری را
چو تو خودکنی اختر خویش را بد / مدار از فلک چشم نیک ‌اختری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد / به‌ زیر آوری چرخ نیلوفری را
من آنم که در پای خوکان نریزم / مر این قیمتی دُر لفظ دری را

رباعی

ارکان گهرست و ما نگاریم همه
وز قرن به قرن یادگاریم همه
کیوان کردست و ما شکاریم همه
واند ر کف آز دلفگاریم همه