خداوندا در توفيق بگشاي
نظامي را ره تحقيق بنماي

ادبيات توصيفي ايران در سده ششم
ادبیات ایران در قرن ششم درخشش خاصی دارد وادبيات توصيفي ايران در سده ششم راهي
را طي مي كندكه به اوج منتهي مي شود . در اين قرن سخنوراني چون: نظامي ، خاقاني
سنايي، انوري و عطار ظهور مي كنند و نظامي نيز سبكي مي آفريند كه زبانزد عام و
خاص در كليه قرون مي شود و همين ويژه گي موجب مي گردد؛-كه مي توان گفت- ؛ از
جمله سخنوراني است كه از قرنها پيش در شمار تابناك ترين ستارگان آسمان شعر ايران
پرتو افشاني مي كند و نه تنها مردم پارسي زبان بلكه خاورشناسان سراسر جهان از درك
.اين همه معني و از تحسين اين همه زيبايي قالب ؛ لذت مي برند
نظامی
607-612نظامی در سال ۵۳۵ هـ. ق در گنجه – شهری در آذربایجان تولد یافت و درسال
هـ. ق در گذشته است .نظامی شاعر  پارسی‌گوی ایرانی در قرن ششم
هجری (دوازدهم میلادی)، به‌عنوان پیشوای داستان‌سرایی در ادب فارسی شناخته
.شده‌است

از زندگانی نظامی اطلاعات دقیق در دست نیست و در بارهٔ سال تولد و وفات او نقل‌های
تذکره‌نویسان مختلف است. آنچه معلوم است در شهر گنجه به دنیا آمد و می‌زیست و در
همین شهر وفات یافته است . مادر او از اشراف کرد بوده و این بر پایهٔ یک بیت از دیباچهٔ
لیلی و مجنون («گر مادر من رئیسهٔ کرد…») دانسته شده‌است.[ خودش نام و نسبش را در
ابیاتش آورده، که بنا بر شعرذیل، نام خودش الیاس و نام پدرش یوسف بن زکی بن مؤید
.بوده است
در خط نظامی ار نهی گام / بینی عدد هزار و یک نام
والیاس که الف بری ز لامش/ هم با نود و نه است نامش
ز اینگونه هزار و یک حصارم/ با صد کم یک سلیح دارم
گر شد پدرم به سنت جد / یوسف، پسر زکی مؤید
دربارهٔ زادگاه پدری او اختلاف نظر است. برخی از منابع او را از اهالی تفرش یا فراهان
و برخی او را از طبقه دهقانان (ایرانیان) آران می‌دانند
از اشاره‌های موجود در« خسرو و شیرین »می توان استباط کرد که اولین همسر او
کنیزکی که دارای دربند به عنوان هدیه برایش فرستاده بود، زمانی که نظامی سرودن خسرو
و شیرین را به پایان رساند و پسرشان محمد هفت سال بیشتر نداشت، از دنیا رفته
بوده‌است. هرچند برخی از محققان مانند وحید دستگردی با استناد یک بیت، نام این کنیزک
را آفاق دانستند، اما استاد سعید نفیسی می‌گوید: «مرحوم وحید دستگردی ازین بیت که
:گوید
سبک رو چون بت قبچاق من بود / گمان افتاد خود آفاق من بود
استنباط عجیبی کرده و نام این کنیزک و همسر نظامی را «آفاق» دانسته‌است و متوجه
نبوده‌است که مراد وی از «گمان افتاد خود آفاق من بود» این نیست که نامش آفاق بوده
بلکه مقصود این است که چنین به او دل بسته بوده‌است که او را همه چیز خود می‌دانسته
و در نزد او جانشین همهٔ آفاق و در برابر همهٔ آفاق بوده‌است. البته در زمان ما معمول
شده‌است که نام زنان را «آفاق» بگذارند اما در زمان نظامی این کلمه در نام زنان معمول
نبوده و نظیر آن در جای دیگر نشده‌است و بسیار بعید می‌نماید که نام این همسر آفاق بوده
.باشد
از این اشعار آشکار می‌گردد که گذشته از کنیز و همسری که هنگام نظم خسرو و شیرین
از دست داده‌است، همسر دیگری از دست داده که هنگام لیلی و مجنون زنده نبوده و همسر

سومی از دست او رفته که هم کنیز بوده و چنان‌که خود گوید جز وی مرد دیگری ندیده و
هنگام نظم اقبال نامه زنده نبوده‌است. در لابلای شعرهای نظامی اشاره‌هایی به دو همسر
.بعدی او نیز دیده می‌شود که هر دو در زمان حیات شاعر درگذشته‌اند
نظامی همه عمر خود را در گنجه در زهد و عزلت بسر برد و تنها در سال ۵۸۱ هجری
سفری کوتاه به دعوت سلطان قزل ارسلان (درگذشتهٔ ۵۸۷) به سی فرسنگی گنجه رفت و
از آن پادشاه عزت و حرمت دید. نظامی هرچند شاعری مدح‌پیشه نبوده، با تعدادی از
فرمانروایان معاصر خود مربوط بوده‌است، از جمله: فخرالدین بهرامشاه پادشاه ارزنگان از
دست‌نشاندگان قلج ارسلان سلطان سلجوقی روم که کتاب «مخزن الاسرار» را به نام او
کرده‌است، اتابک شمس‌الدین محمد جهان پهلوان که منظومه «خسرو و شیرین» به او تقدیم
شده‌است، طغرل بن ارسلان سلجوقی و قزل ارسلان بن ایلدگز که در همین منظومه از
ایشان نام برده‌است، ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه که «لیلی و مجنون »را به نام
.او کرده‌است
اين سخن سراي بزرگ گنجه با ذوق خدا داد و طبع هنرمند خويش كاخ هاي با عظمت
وبا شكوهي ساخته كه مخلد و جاودان است . او به وصف پديده هاي صنع و نمايش
مناظري كه در برابر وي نمودار گشته مي پردازد و كلك سحر آفرينش خواننده را غرق
:در درياي حكمت مي كند
بگو ای سخن کیمیای تو چیست ؟ / عیار ترا کیمیا ساز کیست ؟
که چندین نگار از تو برخاست / هنوز از تو حرفی نپرداختند
كار مهم نظامي سرودن( داستان )است . در اين داستانهاي دل انگيز -كه قرنهاست
مردم ايران و جهان را به طرب آورده؛ – گاه در كوههاي بيستون خواننده را همراه خود
مي برد و به توصيف مي پردازد و زماني عشق ليلي و مجنون را باز گو مي نمايد
او هيچ گونه فرصتي را از دست نمي دهد و جزئيات مناظر و رويداد ها و قيافه و
.قامت و رفتار افراد داستان هايش از نظر پنهان نمي ماند
اودرمنظومه هاي خسرو و شيرين ، ليلي و مجنون ؛ عشق آميخته به عفت را به سر حد
كمال تعريف و ترويج نموده است . گر چه داستانسرايي در ادبيات ايران با نظامي آغاز
نگرديده لكن تنها سخنوري كه توانسته است ؛ شعر تمثيلي را به حد اعلاي تكامل برسا ند
نظامي است. همچنين در عرفان و سير و سلوك يكي از پيشوايان بزرگ و بلند مرتبه است
نظامی در انتخاب الفاظ وواژه هاي مناسب و ايجاد تركيبات خاص تازه و ابداع و
اختراع معاني و مضامين نو و دلپسند در هر مورد و تصوير جزئيات و نيروي تخيل و

دقت در وصف و ايجاد مناظر رفيع و پر شكوه و ريزه كاري در توصيف طبيعت و
اشخاص و احوال و به كار بردن تشبيهات و استعارات مطبوع و نو ؛ در شمار كساني
.است كه بعد از خود نظيري نيافته است
نظامی در توصيف ((بزم )) بزرگترين شاعر ادبيات پارسي است و مي توان اذعان
نمود كه او در سرايش لحظه هاي شادكامي بي همتاست. زبانش شيرين است وواژه گانش
نرم و لطيف و گفتارش دلنشين ؛ آنگونه كه در باز گويي لحظه هاي رزم ؛ نتوانسته از
فشار ((بزم )) رهايي يابد و به اشعار رزم نيز ناخود آگاه رنگ غنا يي داده است
قطعاتي از اشعار نظامي ، قطعاتي از جان اوست و اين خود يكي از ويژگيهاي بارز
او مي باشد كه دلي پر شور و زباني مفسر دل دارد . به عبارت ديگر :توانسته است با
آثار خود و توصيف هايي كه نموده ؛ آئينه اي بسازد كه هر كس در گذر گاه عمر و جواني
:عكسي از درون خويش را در آن تماشا كند
سحر گه سر بر گرفتم ز خواب
بر افروختم چهره چون آفتاب
سرير سخن بر كشيدم بلند
پر اكندم از د ل آتش سپند

             :درتوصيف هاي استاد گنجه چند نكته را بايد در نظر آورد
داستانهاي او هميشه در باب وقايع و حوادثي است كه در برابر مردم متنعم و صاحب-
دستگاه پيش مي آيد. چنانكه شيرين دختر فرمانرواي ارمنستان و ليلي از خانواده
بسيار محتشم است و ديگر اشخاص داستانها و عروسان حكايتهاي او از سران

صاحب دستگاه هستند و در نشست و بر خاست و انتخاب محل رامش و بر گزار
كردن مجالس شادماني و طرب يا هنگام سوگ و ماتم ؛ يك وقار و وارستگي محتشمانه
دارند
سخنسراي بزرگ گنجه هنگامي كه مي خواهد قهرمان داستان خود را معرفي نمايد ؛ در
:آغاز چند بيتي در مورد انتظار مي سرايد و مي گويد
اگر چه آفت عمر انتظار است
چو سر با وصل دارد سهل كاراست
چه خوشتر ز آنكه بعد از انتظاري
به اميدي رسد اميد واراست
:سپس به معرفي (( شيرين )) مي پر دازد

شنيدم نام او شيرين از آن بود / كه در گفتن عجب شيرين زبان بود
ز شيريني چه گويم هر چه خواهي / بر آوازش به خفتي مرغ و ماهي
انگاه در توصيف شيرين كه تنها از ارمنستان براي ديدار خسرو به ايران مي شتابد و در
:عرض راه در چشمه اي به آب تني مي پردازد چنين مي گويد
سپيده دم چو سر برزد سپيدي / سياهي خواند حرف نا اميدي
هزاران نرگس از چرخ جهانگرد / فروشد تا بر آمد يك گل زرد
شتابان كرد شيرين بارگي را / به تلخي داد جان يكبارگي را
و هنگاميكه شيرين در برابر فرهاد سخن مي گويد ؛ نظامي تابلويي به تصوير كشيده كه
:خواننده را به شگفتي وا مي دارد
ز شيرين گفتن و گفتار شير ين / شده هوش از سر فرهاد مسكين
سخنها را شنيدن مي توانست / وليكن فهم كردن مي ندانست
(( فرهاد )) چنان مست گفته هاي شيرين مي گردد كه از درك معاني عاجز مي شود و از
نديمان شيرين سؤال مي كند كه شيرين چه در خواستي دارد و چه مي گويد
كلك سحر آ فرين نظامي هنگامي كه دو رقيب را در مقابل هم قرار مي دهد و مناظره اي
بين آن دو صورت مي گيرد؛ تصوير ديگري ارايه مي دهد و دنياي ديگري از زيبائيها در
پيش روي خواننده نكته سنج، مي گشايد

   نخستين بار گفتش كز كجايي / بگفت از دار ملك
آشنايي
بگفت آنجا به صنعت در چه كوشند / بگفت انده خرند و جان
فروشند
بگفتا جان فروشي در ادب نيست / بگفت از عشق بازان اين عجب
نيست
بگفت از دل شدي عاشق بدين سان ؟ / بگفت از دل تو مي گويي من از
جان
بگفتا عشق شيرين بر تو چونست / بگفت از جان شيرينم
فزونست
بگفتا دل ز مهرش كي كني پاك/ بگفت آنگه كه باشم خفته در
…خاك

چو عاجز گشت خسرو در جوابش /نيامد بيش پرسيدن
صوابش
…به ياران گفت كز خاكي و آبي/ نديدم كس بدين حاضر جوابي
سروده‌ها
خمسهٔ
اثر معروف و شاهکار بی‌مانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که در قلمرو داستان‌های
غنایی است و او را باید پیشوای این‌گونه شعر در ادب فارسی دانست. شاعر بر روی هم
رفته سی سال از زندگانی خود را بر سر نظم و تدوین آنها گذاشته است. خمسه یا پنج گنج
:نظامی شامل پنج مثنوی است
مخزن الاسرار
از نمونه‌های بارز ادبیات تعلیمی در زبان فارسی است . در حدود ۲۲۶۰ بیت مشتمل بر
۲۰ مقاله در اخلاق و مواعظ و حکمت. در حدود سال ۵۷۰ هجری و در آستانه چهل
سالگی شاعر به اتمام رسیده‌است و از آن است این ابیات

هر که تو بینی ز سپید و سیاه /بر سرکاری است درین کارگاه
جغد که شوم است به افسانه در/ بلبل گنج است به ویرانه در
هر که درین پرده نشانیش هست /درخور تن قیمت جانیش هست
این کتاب دربرگیرنده خواندن مردم به خودشناسی، خداشناسی و گزینش ویژگی‌های پسندیده
اخلاقی است
نظامی در «مخزن الاسرار» سه موضوع را به ستایش خداوند اختصاص داده است: یک
موضوع در توحید الهی و دو موضوع دیگر مناجات. در این مناجات‌ها او دست به
نوآوری در زبان و خلق تصاویر جدید می‌زند. پس از این سه قسمت، به ستایش پیامبر و
معراج او می‌پردازد و چهار بار ؛ تجدید مطلع می‌کند و باز از نو به ستایش پیامبر
می‌پردازد. این نشانه‌ای از علاقه‌ی نظامی به مقام پیامبر(ص ) است. در این ستایش‌ها
بیت‌های سخت و دشوار فراوان است. دو موضوع هم در مدح بهرام‌شاه است و قسمت
بعدی به این موضوع اختصاص دارد که چرا «مخزن الاسرار» را سروده است.
خسرو و شیرین
خسرو برای بار اول شیرین را در چشمه‌ای مشغول شنا می‌بیند. صحنه‌ای مشهور در
ادبیات فارسی در ۶۵۰۰ بیت، که به سال ۵۷۶ ه‍.ق نظمش پایان گرفته‌است
نظامی گنجوی در داستان خسرو و شیرین، شکوه باستانی ایران و ارزش والای زن و
ازدواج در ایران باستان و نقش و اهمیت پیشوایان دینی، حکیمان و هنرمندان را بیان
می‌کند. در این داستان، اصلالت‌های اخلاقی و انسانی ایران باستان و نقش والای فکر و
کرامت‌های انسانی در آن زمان نشان داده شده است، مثلاً شیرین ضمن داشتن عشقی
شدیدی و سوزناک به خسرو، در برابر تمایلات و خواسته‌های هوس‌انگیز خسرو از خود
استقامت نشان می‌دهد و گوهر خویش را حفظ می‌کند. نظامی در این داستان که در شمال
و غرب ایران رخ می‌دهد، با توصیف آبادانی‌ها، باغ‌ها و بوستان‌های زیبا، آبادانی کشور
و ارزش‌دهی به کار و کوشش را در آن دوران نشان می‌دهد. در آن سو، نظامی بیان
می‌دارد که چگونه عواملی همچون خیانت‌کاری سران کشور، غرور و ستمگری شاهان و
شاهزادگان، موجب پریشانی کشور شده و راه را برای گشودن ایران به دست اعراب باز
می‌کند

در این داستان چهار نوع عشق وجود دارد. عشق پاک و خالص فرهاد نسبت به شیرین،
عشق هوس‌آلود خسرو نسبت به شیرین، عشق خردمندانهٔ شیرین نسبت به خسرو، و عشق
خائنانه، هوس‌ناک و سلطه‌گرانهٔ شیرویه نسبت به شیرین
:ابیات زیر در توصیف آب‌تنی شیرین از آنجاست
چو قصد چشمه کرد آن چشمهٔ نور/ فلک را آب در چشم آمد از دور
سهیل از شعر شکرگون برآورد/ نفیر از شعری گردون برآورد
پرندی آسمان‌گون بر میان زد /شد اندر آب و آتش در جهان زد
لیلی و مجنون
مثنوی لیلی و مجنون بخشی از مجموعه خمسه نظامی است. این مثنوی در شمار ادبیات
غنایی فارسی برشمرده می‌شود. داستان‌های عاشقانه بسیار زود و از سده پنجم با وامق و
عذرای عنصری به شعر فارسی راه یافته‌است. داستان‌های بزمی و غنایی در اواخر قرن
ششم به وسیله نظامی به اوج خود رسید
گرچه نام لیلی و مجنون پیش از نظامی گنجوی نیز در اشعار و ادبیات فارسی به چشم
می‌خورد، ولی نظامی برای نخستین بار، آن را به شکل منظومه‌ای واحد به زبان فارسی
در 4700 بیت به درخواست پادشاه شروان به نظم کشید. نظامی این کتاب را در چهار ماه
به پایان برده‌است
وزن این مثنوی ،جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان‌های
عاشقانه سروده‌اند. همچنین ده‌ها شاعر در ایران، هند و ترکستان منظومه‌هایی را به
استقبال از لیلی و مجنون نظیره پردازی کرده و شعرای دیگری نیز به داستان نظامی شاخ
و برگ بیشتری افزوده و یا آن را تغییر داده‌اند. نظم این مثنوی به سال ۵۸۸ هجری به
پایان رسیده‌است و از آنجاست
مجنون چو حدیث عشق بشنید /اول بگریست، پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست/ در حلقهٔ زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر/ کامروز منم چو حلقه بر در
منظومه لیلی و مجنون مشهورترین داستان عشقی کلاسیک ادبیات اسلامی و تنظیم نظامی
گنجه‌ای است. نظامی در تصنیف این منظومه به منابع عربی نیز توجه داشته و تا جایی که

ممکن بوده به ریشه عربی آن وفاداری داشته‌است. روایت اولیه عربی لیلی و مجنون بسیار
ساده بوده‌است. لیلی و مجنون که اهل یک قبیله عرب بوده‌اند در کودکی دام خود را در
بیابان می‌چرانده‌اند و در آنجا عاشق و بی‌قرار هم می‌شوند. در روایتی دیگر مجنون
،لیلی را در بزرگسالی و در مجلسی زنانه می‌بیند و به او دل می‌بندد. خمیر مایه‌های
عربی اولیه داستان شاید به پیش از اسلام و یا حتی به تمدن بابل برسد. نظامی به کمک نبوغ
ذاتی خود یک داستان عشقی ساده را به صورت منظومه‌ای بدیع و عرفانی درآورد که
امروزه جزئی از ادبیات جهان را تشکیل می‌دهد
مطالعه این اثر نظامی و مقایسه آن با خسرو و شیرین از همین شاعر، مقایسه میان دو
فرهنگ عرب و عجم و سرچشمه‌های تفکر، اندیشه و باورهای این دو ملت است
شخصیت‌پردازی در داستان لیلی و مجنون نظامی، شخصیت‌پردازی مستقیم است؛ ولی
شخصیت‌ها همگی ساکت بوده و بدون تحرک هستند. در طول ده‌ها سال گذر ایام، مجنون
همواره عاشق بی‌حد لیلی است. نه از این عشق کم می‌شود و نه بر آن افزوده می‌شود
در لیلی و مجنون (بر خلاف خسرو و شیرین) روایت بر پایه شخصیت مرد شکل
گرفته‌است. با وجود آن‌که یک شخصیت مرد و یک شخصیت زن در داستان وجود دارد
ولی عشقی که در این روایت به تصویر کشیده می‌شود یک عشق عرفانی و فرا زمینی
است
لیلی و مجنون نظامی، سرآغازی شد برای مثنوی‌های بیشماری که در دوره بسیار طولانی
به تقلید از آن پرداختند. این سروده‌های تقلیدی تقریباً در تمامی زبان‌هایی که خود را تحت
نفوذ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی می‌دانستند (مانند فارسی، کردی و پشتو) سروده شدند
منظومه لیلی و مجنون نظامی به زبان‌های گوناگونی مانند آلمانی، فرانسوی، انگلیسی
روسی و ارمنی ترجمه شده‌است
هفت پیکر
(که آن را بهرام‌نامه و هفت گنبد نیز خوانده‌اند)، در ۵۱۳۶ بیت، در سرگذشت افسانه‌ای
بهرام گور
وجه تسمیه هفت گنبد
هفت گنبد،به معنی هفت کره است که هفت آسمان می باشد.ویا به بعضی، هفت گنبد (کاخ)
بهرام گور را هم می گویند که به هفت دلیل شهرت دارد: دارای هفت ستـون است، هفت
گنبد دارد، هر گنبــد دارای رنگی جداگانه است در نتیجه هفت رنگ دارد، بر هفت روز

هفته دلالت دارد، هفت سیاره بر آن منطبق است، هفت شاهزاده از هفت اقلیم را در خود
جای داده است.زمینه ی هر یک از هفت داستان ، به رنگ خاصّی است که سراسر داستان
را به رنگ خود در آورده است ؛ گنبدها، پرده ها، جام ها وجامه ها ، آویزه ها و یاره ها
،حتّی به نوعی چهره ی شاهـزادگان بانو و به علاوه مفاهیم و نتیجه ی داستان ها را رنگی
یک پارچه و یک نواخت فرا گرفته است تا با رنگ روز، ـ که وابسته به ویژگی ها و رنگ
یکی از هفت ستاره است
:از آن منظومه است در وصف ایران
همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد / دل ز تن به بود یقین باشد
می نگیر فتنه می فروز کین / خرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج / مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
هفت‌پیکر یا بهرام‌نامه یا هفت‌گنبد، چهارمین منظومه نظامی از نظر ترتیب زمانی و یکی
از دو شاهکار او (با خسرو و شیرین) از لحاظ کیفیت است. این دفتر را از جهت ساختار
:کلی و روال داستانی می‌توان به دو بخش متمایز تقسیم کرد
یکی بخش اول و آخر کتاب دربارهٔ رویدادهای مربوط به بهرام پنجم ساسانی از بدو ولادت
تا مرگ رازگونه او، که برپایه روایتی تاریخی است؛ دیگری بخش میانی که مرکب از هفت
حکایت از زبان هفت همسر او و از زمره حکایات عبرت‌انگیزی است که دختران
پادشاهان هفت اقلیم (مطابق تقسیم قدما) برای بهرام نقل می‌کنند
این منظومه آمیزه‌ای از جنبهٔ حماسی و غنایی است، بدین معنی که بخش هفت گنبد تماماً
دارای روح غنایی و تخیل رمانتیک است، ولی بخش تاریخی ، اگرچه سعی شاعر بر ترسیم
چهره‌ای حماسی برای بهرام بوده، آمیزه‌ای از جنبه حماسی و عناصر غنایی است
در هفت پیکر زمین و آسمان و جلوه‌های جمال این دو با هم پیوند می‌یابد
از یک سو هفت گنبد است ساخته بر زمین و هفت روز و هفت رنگ و هفت اقلیم و هفت
عروس که جملگی زمینی است، و از سوی دیگر نظیر قرار دادن اینها با «هفت» های
آسمانی (چون هفت سیاره و هفت فلک)، و واسطه این دو با همدیگر گنبدی است که چرخ
زنان آهنگ عروج به گنبد دوار دارد
:خلاصه داستان هفت پیکر بدین ترتیب آغاز می شود

شروع كتاب با افسانه اي از بهرام گور است بدين مضمون كه بهرام گور كه بنا به دستور
پدر، نزد فردي بنام نعمان تربيت مي يافت، در حجره اي در بسته، تصوير 7 دختر زيبا
روي را مي بيند كه هر يك ، دختر يكي از شهرياران كشورهاي ديگر است. و تصوير
جواني را مي بيند كه زير آن اسمش را بهرام نوشته اند و پيشگويي شده است كه آن جوان،
آن هفت عروس را خواهد گرفت
پس هفت قصر به رنگ روزهاي هفته و بنام هفت سياره مي سازد تا در روزي كه منسوب
به آن سياره است با يكي از آن دختران عيش و نشاط كند.بهرام در هر شب، قبل از عيش و
نشاط، حكايتي را از زبان آن زنان مي شنود كه هفت پيكر نظامي، در واقع آن هفت حكايت
…است
:در پایان‌ ؛ نظامی در باره هفت پیکرمی‌فرماید
مصرعی زرّ و مصرعی از دُر / تهی از دعوی و ز معنی پُر
تا بدانند کز ضمیرِ شگرف / هرچه خواهم درآورم به دو حرف
اسکندرنامه
در ۱۰۵۰۰ بیت، مشتمل بر دو بخش شرفنامه و اقبالنامه که در حوالی سال ۶۰۰ به اتمام
:رسیده‌است؛ و از آنجاست این ابیات در مرگ دارا

سکندر چو دانست کآن ابلهان / دلیرند بر خون شاهنشهان
پشیمان شد از کرده پیمان خویش / که برخاستش عصمت از جان خویش

چو در موکب قلب دارا رسید / ز موکب روان هیچ‌کس را ندید
تن مرزبان دید در خاک و خون / کلاه کیانی شده سرنگون
این منظومه، علی‌رغم آن كه در دوران پیری سروده شده، زیباترین نمونه‌ی هنروری و
سخنوری است. غالب ابیات منظومه تا حد یك ضرب المثل پرمعنا و حكمت‌آمیز است
حوادث در طرحی بدیع و زیبا دنبال می‌شود. رمزها و كنایه‌ها و معماهایی كه در گفت
وگوی دارا و اسكندر از آن‌ها استفاده می‌گردد، تفأل اسكندر با آینه و كبك، تصویر مجالس
مشاوره و سخنان پرمغزی كه در آن‌ها رد و بدل می‌شود، همه و همه رغبت خواننده را به

خواندن اثر بیشتر می‌كند. تشبیهات، استعاره‌ها، كنایه‌ها و مجازاتی كه در هر بیت با
هنرمندی و مهارت داده شده، انسان را به شور و وجد می‌آورد. همراه با این منظره‌ی
هنری و زیبا و سحرانگیز، ایده‌آل‌های والای انسان دوستانه‌ی شاعر، طراوت و تازگی‌
ویژه‌ای به اثر می‌بخشد
دیوان قصاید و غزلیات
دیوان اشعار او مشتمل بر قصاید، غزلیات، قطعات و رباعیات است. غزل از رايج ترين
قالبها در گسترة ادب فارسي است و كمتر شاعري را مي توان يافت كه غزل نسروده باشد.
نظامی
در رشد و تكامل غزل مخصوصاً نوع عاشقانة آن نقش اساسـي داشـته اسـت. شـهرت و
قبول گستردهاي كه در پنج گنج نظامي يافت مي شود، سبب شده است تا بخـش ديگـري از
سروده هاي اين شاعر يعني غزليات او از نظر دور بماند؛ با اين حال نظـامي ماننـد بسـياري
ازشعراي ادب فارسي در كنار منظومه هاي مشهور خود در لحظـاتي خـاص بـه سـرايش
غزل دست زده است و از عشق يا هستي و مستي سخن رانده است
نظامي ماننـد مثنويهـاي بـي بـديل خـود درآفرينش غزلها نيز توان هنري بالايي به نمايش
گذاشته است. او با دقت در انتخـاب كلمـات،آفرينش تصاوير هنري، غناي تخيل و نيز مفاهيم
متناسب بـا ايـن قالـب توانسـته اشـعاري شيرين و دلپذير ارائه دهد.
نظامي گاهي در يك يا دو بيت غزل با مهارت بي نظير خـود صـحنه ا ي را ماننـد تـابلويي
نقاشـي جلوي چشم خواننده مجسم مي كند و بدين وسيله احساسات و ادراك مخاطب را به
چـالش مي كشد
وصف هاي نظامي در غزلیات از معشوق مبتني بر تجربة عاطفي و سرشـار از عاطفـه و
احسـاس اسـت
معشوق مظهر زيبايي است بطوري كه مي توان تصويري روشـن و واضـح از معشـوق بـه
دسـت آورد
غزليات نظامي از درون ماية اخلاقي خالي نيست، وي آراء اخلاقي و نصايح خود را بـا
زبـاني ساده ، صريح و شاعرانه بيان مي كند. مضامين اخلاقي در غزليات نظامي آميختـه
بـه عرفـان است و اين نشان دهندة تأثير سنايي بر نظامي اسـت. اومفاهيم و توصيه هاي

اخلاقي را مطرح مي نماید و به ترك دنيا، عزلت، صبر، قناعت، نيكـويي وبخشندگي توصيه
مي كند و دنيا داران را نكوهش مي نماید.
در پایان این مقال به ذکر این نکته می پردازیم نظامي از چهره هاي ماندگار ادبيات فارسي
است كه توانـايي و هنـر خـود را در قالـب غـزل همانند مثنوي نشان داده است

عاشق شده‌ام بر تو تدبیر چه فرمایی / از راه صلاح آیم یا از ره رسوایی؟
تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویم / یا من به کنار افتم یا تو به کنار آیی
در دوستیت شهری گشتند مرا دشمن / بر من که کند رحمت؟ گر هم تو نبخشایی
زین سان که منم بی تو دور از تو مبادا کس / نه دسترسی بر تو نه بی تو
شکیبایی

 

کوتاه سخن آنکه ؛ به قول شاعر بزرگ معاصر دکتر مهدی حمیدی : « نظامی از آن جمله
شاعرانی است که هیچ نقادی اگر به سخن وی هم اعتقادی نداشته باشد بی مانند بودن او را
نمی تواند انکار نماید
پایان بخش این مقال را با چند بیتی از این شاعر بزرگ خاتمه می دهیم ؛
چه خوش باغی ست باغ زندگانی / گر ایمن بودی از باد خزانی
خوش است این کهنه دیر پر فسانه / اگر مُردن نبودی در میانه
چه خرم کاخ شد کاخ زمانه / گرش بودی اساس جاودانه
از آن سرد آمد این کاخ دلاویز / که چون جا گرم کردی گویدت خیز
چو هست این دیر خاکی سست بنیاد / به باداش داد باید زود بر باد
ز فردا و زدی کس را نشان نیست / که رفت آن از میان وین در میان نیست
یک امروز است ما را نقد ایام / بر او هم اعتمادی نیست تا شام
بیا تا یک دهن پر خنده داریم / به می جان و جهان را زنده داریم
به ترک خواب می باید شبی گفت / که زیر خاک می باید بسی خفت