دکتر گوهر نو- پژوهشگر


استاد ابوالقاسم فردوسی یکی از شاعران بزرگ ایران است که فرهنگ غنی ما مدیون آن استاد بزرگ است .

او در شاهنامه پرارجش از سنت ها ؛ آداب و رسوم و فرهنگ ایران سخن گفته و از اعیاد ملی
نام برده است .يكي‌ از جشنهايي‌ كه‌ در شاهنامه‌ فردوسی از آن نام برده شده آیین نوروز می باشد .
اين‌ جشن‌ در عهد قديم‌ يعني‌ هنگام‌ تدوين‌ بخش‌ كهن‌ اوستا نیز در آغاز برج حمل یعنی
اول‌ بهار برپا مي‌شده‌ وشايد بنحوي‌ كه‌ برما معلوم‌ نيست‌، آن‌ را در اول‌ برج‌ مزبور ثابت‌
نگه‌ مي‌داشتند . پس‌ اساس‌ به‌ وجود آمدن‌ اين‌ جشن‌ آغاز بهار ،و در واقع‌ شادي‌ طبيعي‌ از پايان‌ فصل‌

سخت‌ سرماست‌ .
در اين‌ فصل‌ ،تمامي‌ ناخوشي‌هاي‌ مربوط‌ به‌ سرما از بين‌ رفته‌ و جاي‌ آن‌ را سبزي‌ و طراوتي‌

وصف‌ نشدني‌ فرا می گیرد وشاید ؛ آدمیان همین دید را نسبت به خود نیز داشته اند .
اين‌ عقيده‌ در اشعار شاهنامه‌ هم‌ ديده‌ مي‌شود. هنگاميكه‌ گیو بیژن را نمی یابد ؛ به چاره جونی
نزد كيخسرو رفته‌ و از او مي‌خواهد كه‌ او را دريافتن‌ گمشده‌اش‌ ياري‌ نمايد. كيخسرو بدینگونه
پاسخ‌ مي‌دهد كه‌ :
بمان‌ تا بيايد مه‌ فرودين / ‌ كه‌ بفروزد اندر جهان‌ هوردين‌
بدانگه‌ كه‌ برگل‌ نشاندت‌ باد / چو برسر همي‌ گل‌ فشاندت‌ باد
بگويم‌ ترا هر كجا بيژنست‌ / بجام‌ اندرون‌ اين‌ مرا روشنست‌
تا زماني‌ كه‌ نوروز فرا نرسيده‌ كيخسرو نمي‌تواند به‌ جام‌ جم‌ نگاه‌ بياندازد و اسرار ببيند .چرا؟ تنها

در بهار است‌ كه‌ تغییراتی کاملا محسوس جهان را فرا گرفته ؛ زندگی بار دیگر آغاز می گردد .
كيخسرو نيز تنها در نوروز است‌ كه‌ مي‌تواند جام جم را در دست گرفته و راز هفت کشور
را دريابد :
يكي‌ جام‌ بركف‌ نهاده‌ نبيد / بدو اندرون‌ هفت‌ كشور بديد
زمان‌ و نشان‌ سپهر بلند / همه‌ كرده‌ پيدا چه‌ و چون‌ و چند
كيومرث‌ شد برجهان‌ كد خداي / ‌ نخستين‌ بكوه‌ اندرون‌ ساخت‌ جاي‌
و نيز در زمان‌ پادشاهي‌ جمشيد، هنگام‌ برپائي‌ نوروز در روز هرمزد از ماه‌ فروردين‌ است‌ :
سر سال‌ نو هرمز فرودين ‌ بر آسوده‌ از رنج‌ روي‌ تن دل ز کین
فردوسی ،آغاز شهریاری کیومرث (اولین انسان ) و برتخت نشستن وی را در اول برج حمل می داند :
چنین گفت کائین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد ببرج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آئین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد برجهان کد خدای

نخستین بکوه اندرون ساخت جای
و نیز در زمان پادشاهی جمشید، هنگام برپائی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است :


چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد قره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین
به نوروز تو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان بشادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروان یادگار
در قسمت تاریخی شاهنامه در زمان ساسانیان هنگامیکه نامی از آتشکده برده می شود ،مکانی

نیز به نوروز اختصاص دارد .
از جمله : در زمان پادشاهی اردشیر :
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
در زمان پادشاهی بهرام گور :
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
در زمان پادشاهی شیرویه :
ببخشید چندی به آتشکده

چه بر جای نوروز و جشن سده


و در آخر اینکه ، نوروز در شاهنامه ، از آغاز کتاب تا سرانجام آن (یعنی تا زمان حمله اعراب به ایران )

به صورت یک جشن ملی و در دوره ساسانیان بشکل یک آیین مذهبی ؛ برای ایرانیان گرامی بوده
و جشن گرفته می شده است و با اینکه بعد از حمله اعراب به ایران مدتی برگزار نمی گردیده
اما به دلایلی از جمله اشتیاق ایرانیان به اجرای این مراسم ؛ باقی و برای ما به یادگار مانده است .