دکتر هوشنگ شهابی- استاد روابط بین ا لمللی دانشگاه بوستون

در پایان قرن نوزدهم امپراتوری عثمانی و ایران تنها دولت ً های کاملا مستقل در جهان اسلام به حساب می آمدند و با مشکلات مشابهی در رابطه با قدرت های غربی روبه رو بودند .
اما دولت عثمانی که به لحاظ جغرافیایی به اروپا نزدیکتر بود، جمعیت غیرمسلمان بزرگتری داشت
و نقشۀ جغرافیایی اش که یک خط ساحلی طولانی بود، گزینۀ مطلوب تری برای تعامل با جهان خارجی بود؛ و در نتیجه ایده ها و سلایق و عادت های فرهنگی اروپایی زودتر از ایران به عثمانی رسید .
فهمی که ایرانیان از »مدرنیته« داشتند به واسطۀ آگاهی ای بود که از پیشرفت های امپراتوری عثمانی
داشتند، در عین حال که قفقاز هم نقشی برجسته در این میان داشت. با اینکه تأثیر تجربۀ پیشرفت های فکری و فرهنگی عثمانی بر ایران پیش از این مورد مطالعه قرار گرفته ؛ اما اکثر مطالعات در این زمینه
بر استانبول و تعداد بالای ایرانیانی که در آنجا تمرکز داشتند و بعد از بازگشت به ایران پرچمدار
تغییر شده اند، تمرکز داشته؛ و تعاملات فرهنگی میان مناطق عرب نشین عثمانی (از جمله مصر) و ایران کمتر مورد مطالعه قرار گرفته اند. در میان بخش های عرب نشین امپراتوری عثمانی ؛ بیروت از
دهه ۱۸۶۰به عنوان یک مرکز تجاری و آموزشی نقش بزرگی برای مدیترانۀ شرقی بازی کرده و این
محوریت در سال۱۸۸۸ با انتخاب بیروت به عنوان مرکز یکی از ولایت های عثمانی به رسمیت شناخته شد. بیروت جمعیتی به لحاظ مذهبی چندگانه داشت و کنسولگری های خارجی بسیاری در آن
خانه داشتند و در نتیجه شهری بود که کارگشایان عثمانی و خارجی، و همینطور هیئت های اعزامی و
دانشجویان را به یک اندازه جذب می کرد. تأثیرات دوگانۀ اروپا و امپراتوری عثمانی بر بیروت، فضای باز و خاص سیاسی و اجتماعی ای را بر آن حاکم کرد که در دوران مدرن نیز جزو ویژگی های شهر
باقی ماند بیروت، مثل اسکندریه، به یک جهان شهر بدل شد؛ جهان شهری که در حوزۀ جغرافیایی اش فرهنگ ها، زبان ها و مذاهب مختلف با هم همزیستی و تعامل داشتند .
جهان شهری که قسمت قابل توجهی از ساکنین اش به لحاظ ذهنی متمایل به دیگر فرهنگ ها بودند و نسبت به پیشرفت ها و ابتکارات جهان بزرگتر کنجکاو و متاثر بودند .
با این توضیح، عجیب نبود که بیروت در ابتدای قرن نوزدهم ایرانیان بسیاری را جذب کرد. در ادامه نگاهی گذرا، بدون هیچ ادعایی در جامع بودن ؛ خواهیم داشت به نقشی که برخی از این افراد در
گسترش ایده ها و عادت های مدرن در ایران ایفا کردند .

دو مسافر اولیه ایرانی که به بیروت رفتند

از قدیمی تریــن روایت هــای ایرانــی دربارۀ
شــگفتی هایی بیروت روایــت رضاقلی میرزا،
برادرزادۀ محمدشــاه قاجار، است و همچنین
روایت حاج محمدعلی پیرزاده )1214-۱۲۸۲،)
جهانگرد صوفی که به بســیاری نقاط هند و
خاورمیانه و اروپا سفر کرده بود. ۱
رضاقلی میرزا در سال ۱۸۳۷ سر راهش
به لندن بازدیدی از شام داشــت. بیروت آن
زمان شــهری کوچک بود که اطرافش را باغ و
بستان ها پوشانده بودند، اما حتا در آن زمان هم
طبق روایت رضاقلی میرزا مردمانی از اقصی نقاط دنیا در آن سکونت داشتند
و کنسول هایی از هجده کشور در آن مستقر بودند. با این حال، در زمان ورود
شاهزادۀ ایرانی به بیروت، به گفتۀ خودش، »چشم این خلق که به ما افتاد گویا
در مدت عمر خود عجم به چشم ندیده بودند. هر کسی مشغلۀ خود را گذارده
به کلی صغیر و کبیر و اناث و ذکور به دور ما جمع گشته و تماشا می نمودند.« ۳
البته او هم چیزهایی برای تماشا داشت و از جمله به دیدن کشیشی به نام
الی اسمیت رفت که یک مبلغ مذهبی آمریکایی بود و با دانشی که از علوم
داشت او را شگفت زده کرد: »پرده ای که نقشۀ عالم را به وضوح در آن نقش
کرده بودند در مقابل آویخته بود. پاره ای تماشای نقشه کردیم و حدود هر
مملکت را به نظر دقت سنجیدیم، بعد از آن دو کره آورد که اینقدر خوب
و استادانه ســاخته بودند که دیده از دیدنش سیر نمی شد. یکی کرۀ ارض
بود. به همان قسم بحر محیط و اقالیم سبعه و حدود هر مملکت را به طور
بسیار پاکیزه نقش کرده بودند. و دیگری کرۀ آسمان که دوازده برج و اشکال
کواکب ثوابت را به طوری که از منجمین و متقدمین در ایران مشعور است
و به همان تصاویری که ایشان تصور نموده اند و اهل رصد و زیج سنجیده اند
نقش نموده بودند. و اعتقاد او به دلایلی چند که اقامه می کرد چنین بود که
دریا محیط به کرۀ ارض نیست، بلکه مثل منطقه احاطه به دور زمین دارد
و ینگی دنیا آن طرف آب واقع است و مقابل به این طرف زمین است و کرۀ
زمین به خالف مشهور متحرک و کرۀ آسمان ثابت است. چون درست ربط
در ترکی و فارسی و عربی نداشت درست مطلب حالی نمی شد که با یکدیگر
مباحثه کرده و دلایلش را بفهمیم.«اسمیت همچنین به شاهزاده قاجار ثابت
کرده بود که هوا دارای وزن است، آن هم بعد از اینکه قدرت الکتریسیته را
به او نشان داده بود. ۵
حاج محمدعلی پیرزاده دیگر مسافر بیروت که در سال ۱۳۰۴ قمری
یک هفته ای را در ماه رمضان در این شــهر گذراند، در روایتش از این سفر
عنوان می کند که بیست سال پیش هم به این شهر آمده بوده و پیشرفت هایی
که اتفاق افتاده اند حیرت زده اش کرده است: »حالا شهر بیروت از شهرهای
بسیار معتبر شده. در مملکت عثمانی حالا شهری به آبادی و معموری بیروت

کم است، اگرچه شهر ازمیر خیلی آباد است ولی ازمیر به طول زمان آباد شده
است و بیروت مدت بیست سال است که آباد شده چرا که بیست سال قبل
خود حقیر مدتی در بیروت بودم و ابدا این آبادی های حالا را ندیده بودم و
حالا عمارت ها و مکتب خانه ها و مریض خانه ها و مدرسه های نظامی به طور
فرنگستان و مهمان خانه های بسیار عالی ساخته اند و کوچه های وسیع و چراغ
گاز و آب صاف کرده به طور فرنگستان که با لوله های سرب به جمیع خانه ها
جاری نموده اند و باغچه های مزین و گردشگاه های خوب و از فرنگستان همه
اوقات مردم برای تفرج و تغییر هوا به بیروت می آیند و مدت سه ماه و چهار
ماه توقف می نمایند.« ۶ به گفته پیرزاده در سال ۱۳۰۴ تنها بیست ایرانی در
بیروت زندگی می کردند؛ از جمله حاج محمود تبریزی، یک تاجر عتیقه جات
که دلال اجناس عتیقه و سکه در دمشق، سور، صیدا و بعلبک بوده و اجناس
را با قیمت های گزاف به اروپایی ها می فروخته، و با زنی لبنانی ازدواج کرده و
در بیروت ساکن شده است. به روایت پیرزاده یکی دیگر از ساکنین بیروت،
میرزا باقر اهل فارس بوده که علاوه بر زبان مادری اش، انگلیسی، فرانسوی،
عبرانی و عربی هم می دانسته، در جوانی به مسیحیت گرویده اما بعد از اینکه
فهمیده انجیل کتابی آسمانی نیست، به یهودیت رو آورده، این مذهب هم
او را ناامید کرده و ملحد شده است، تا اینکه محمد)ص( به خوابش آمده و
او دوباره مسلمان شده است و به عنوان مبلغ اسلام به لندن رفته اما بعد از
پنج سال به بیروت برگشته و با یکی از زنان عرب آنجا ازدواج کرده است.۷
رضاقلی و حاج پیرزاده صرفا از بیروت گذر کرده بودند ؛ اما چندی بعد
ایرانیان دیگری جذب مدارس مدرن بیروت شدند و برای تحصیل به
آنجا رفتند.

ممتازان ایرانی و نقش آموزشی دانشگاهی بیروت


یسوعیان فرانسوی در سال ۱۸۷۵ دانشگاه سن ژوزف
را در بیروت تأسیس کردند. در سال ۱۸۶۶
هم میسیونرهای امریکایی کالج پروتستان های
سوری را تأسیس کردند که بعدتر در سال ۱۹۲۰
به دانشگاه امریکایی بیروت تغییر نام داد. علاوه
بر این دو دانشگاه، کالج ها و مدارس مذهبی و
غیرمذهبی بسیاری در بیروت وجود داشته است.
وجود این مؤسسات آموزشــی به ظهور دیگر
مؤسساتی انجامید که به شبکۀ بین المللی دانش
و تجارت متصل بودند و این شد که در پایان قرن
نوزدهم، بیروت به یکی از کلان شهرهای آموزشی مهم در آسیای غربی بدل
شد. بدین ترتیب، طولی نکشید که بیروت توجه خانواده های ممتاز ایرانی را
هم به خود جلب کرد، آنطور که نویسندۀ ایرانی سعید نفیسی در کتاب
خاطراتش می آورد، آن روزها بسیاری از خانواده های ایرانی که می خواستند
فرزندانشان تحصیلات مدرن داشته باشند، آنها را به جای اروپا به مدارس

فرانسوی بیروت می فرستاند؛ مدارسی که بیشتر از سوی میسیونرهای
مسیحی بنیان گذاشته شــده بودند و با ترجیح ایرانیانی که می خواستند
فرزندانشان در کشوری مسلمان با فرهنگ مدرن آشنا شود، متناسب تر
بود .۸ این خود بهانه ای شد تا از میانه های قرن نوزدهم روابط میان ایران و
عثمانی در سطح دولت ها نیز به شکل چشمگیری بهبود پیدا کند. ایران
کنسول هایی به بیروت، صیدا و طرابلس فرستاد، و با اینکه فرستاده های
کنسولگری در صیدا، خانوادۀ شیعی عسیران بودند، در بیروت این نقش به
خانوادۀ یونانی و ارتدوکس سرسق محول شد که از مهمترین خاندانهای
بازاری شهر بودند. ایرانی هایی که در بیروت درس خواندند یا صرفابه آن سفر
کردند، همیشــه در مدح بیروت ســخن می گفتنــد. مهدی قلی هدایت
(مخبرالسلطنه) از دولتمردان مهم اوایل قرن بیستم که به مدت شش سال
نیز نخســت وزیر ایران بود، در خاطراتش از مراکز انتشاراتی مهم بیروت
می گوید و اینکه چطور مدارس و بیمارســتان هایش توجهاتی را از دور و
نزدیک به خود جلب کرده بود.۹ یونس افروخته ؛ از ایرانیانی که در سال ۱۹۰۹

در کالج پروتستان سوری شروع به تحصیل کرد ؛ بیروت را » دارالعلم مملکت ِ

عثمانی نامیده است .۱۰
میرزا حسن تبریزی رشدیه )1230-1323 ،)پسر یکی از روحانیون
برجســته و از پیشــگامان مدرنیتۀ ایرانی، فرد دیگری بود که تحصیلات
اولیه اش را در لبنان گذراند. او که به رسم خانواده های روحانی می خواست
به کسوت روحانیت درآید، ابتدا قصد داشت برای ادامۀ تحصیلات به نجف
برود اما وقتی از شــکاف بزرگ سطح ســواد میان ایران و اروپا باخبر شد،
نظرش را تغییر داد و تصمیم گرفت تحصیلات غیرمذهبی داشته باشد. اول
به اســتانبول و بعد به قاهره رفت، اما در بیروت بود که آنچه را می خواست
یافت. او از ســال ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۲ شمسی در بیروت بود و طی این زمان به
گفتۀ پسرش اصول و روش های تحصیلات مدرن را از مدرسین تحصیل کرده
در فرانسه آموخت.11 میرزا حسن در سال ۱۲۶۷ اولین مدرسۀ ابتدایی را
در تبریز تأســیس کرد و بعد از آن در سال ۱۲۷۷ مدرسۀ رشدیۀ تهران را
بنا نهاد؛ مدارسی که از سوی سنت گرایان مورد حمله قرار گرفت و گاه به گاه
ِ به دست اوباش تحریک شــده تخریب شد. اما در نهایت همین مدارس به
الگویی برای سیستم آموزش عمومی در ایران بدل شد و میرزا حسن هم
نام خانوادگی رشدیه را برای خود انتخاب کرد که در واقع از مدارس رشدی
عثمانی گرفته شده بود.
از دیگــر شــخصیت های برجســته در مدرنیتۀ فرهنگــی ایران،
محمدعلی جمــالزاده )1270-۱۳۷۶ ،)بنیانگذار نثر مدرن فارســی
در ادبیات، بود که داســتان های کوتاهش حالا به آثاری کلاســیک بدل
شده اند. پدر او که از رهبران جنبش مشــروطۀ ایران بود، در سال ۱۲۸۷
پسرش را همراه با پســر دو تن از دیگر اعضای مجلس به بیروت فرستاد.
جمالزاده به مدرسۀ لازاریســت ها در عینطوره رفت و در آنجا به همراه
یکی از همکالســی هایش، واجیه خوری، روزنامه ای دست نوشــت به نام
LaDevise منتشــر می کرد. کشیشــان عینطوره نوشــته های او را
دوست داشــتند و مشــوق تلاش های ادبی اش بودند. به او کمک هزینۀ
تحصیلــی بــرای رفتــن بــه لیــل پیشــنهاد دادنــد؛ و محمدعلی
جمــالزاده در آنجــا امــکان ایــن را پیدا می کــرد که برای نشــریۀ
LaCroix بنویسد. اما وقتی که از دانشجویان خواسته شد دربارۀ یکی از
افراد مورد تحسین شان مقاله ای بنویسند، جمالزاده با انتخاب ولتر شانسش
را از دست داد. جمالزاده در بیروت بود که از اعدام پدرش در ایران باخبر شد،
و کمی بعد از آن به اروپا رفت و در نهایت در ژنو ساکن شد؛ جایی که برای
جامعۀ ملل و بعد از آن سازمان ملل متحد کار می کرد.


در زمینۀ پزشکی هم مؤسسات آموزشــی بیروت در کل خاورمیانه
معروف بودند. یکی از کسانی که روایتی پرجزئیات از سال های اقامتش در
شهر برایمان به جا گذاشته قاسم غنی)1272-1331 )است که در سال
۱۲۹۳ وارد بیروت شــد. او در جلد اول یادداشت هایش که تقریبابه کل به
بیروت اختصاص دارد، روایت می کند که در آن زمان بیروت میان ایرانیان
بسیار خوشنام بوده و مرکزی آموزشی تلقی می شده، و کتابهای منتشرشده
در بیروت در ایران بسیار خوانده می شده اند، و وقتی او به لبنان رفته، حدود
دویست دانشجوی ایرانی در آنجا بوده اند.12 غنی بعد از بازگشتش به ایران
به مدرس و دیپلماتی برجسته بدل شد.
از دیگــر دانشــجویان برجســتۀ ایرانــی در بیروت، ذبیــح قربان

فارغ التحصیل شد. او بعد از بازگشت به ایران مدیریت بیمارستانی کوچک در
شیراز را بر عهده گرفت و وقتی متوجه شد که آن بیمارستان هیچ پرستاری
ندارد، خواهر و یکی دیگر از اقوامش را به بیروت فرستاد تا به عنوان پرستار
و قابله آموزش ببینند. آنها بعد از بازگشــت به ایران پرستارهای دیگری
را تربیت کردند و فرمانداری یکبار مجبور شــد به خاطر تعرض اوباش به
آنها که محجبه نبودند، از پلیس کمک بخواهد. قربان، مؤسس و رئیس
دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شیراز نیز بود و در نهایت ریاست این دانشگاه را

برعهده گرفت .۱۳
در علــوم دیگر، محمود حســابی )1271-۱۳8۱ )هم به مدرســۀ
کاتولیک ها و دانشگاه امریکایی بیروت رفت. او که برای شرکتی ساختمانی
نزدیک مرز سوریه کار میکرد و بعدتر دکترایش را در فرانسه گرفت، بعد
از بازگشت به ایران نقشی مهم در بنیانگذاری دانشگاه تهران ایفا کرد و در
کابینۀ محمد مصدق وزیر آموزش شد، و این روزها گاه »پدر فیزیک ایران«
خوانده می شود.

ایرانیان و جاذبه تجاری بازرگانی بیروت


در حالی که بیروت جایگاه خودش را به عنوان
بندرگاه غرب آسیا تثبیت می کرد و محصولات
اروپایی هــر روز بیش از پیش در دســترس
ساکنانش قرار می گرفت، به مرور طبقۀ متوسط
جدید، ســبک زندگی غربی را به خود گرفت،
غذاها و لباس های مدل اروپایی مصرف می کرد
و خانه اش را به ســبک اروپایی میآراســت و
رفتارها و عادات اروپایی را برمی گزید. بعد از سال
۱۹۲۰ ،تحت قیومت فرانسه، این سبک زندگی
تقویت شد و کم ِ کم بیروت به عنوان »پاریس
خاورمیانه« شناخته شد. بیروت حالا به یکی از مراکز تجاری مهم بدل شده
بود و طبیعتا خیلی از واردات ایران از آن جا می آمد . حبیب ثابت (۱۲۸۲-۱۳۶۸)
از تجار و صنعتگران پیش از انقلاب ایران، از جمله افرادی بود که
کارش را از آن جا آغاز کرد و در کتاب خاطراتش به تحسین بیروت پرداخته
است. ۱۴
او از سفر اولش به بیروت پایتخت لبنان در سال ۱۳۰۴ می گوید، شهری
زیبا و تاریخی که در دامنۀ جبل لبنان و ساحل مدیترانه ساخته شده و در
او هیجانی نامنتظره ایجاد کرده بود. او می گوید که پیش از این توصیف این
شهر را، اینکه بناهایی پیشــاتاریخی در خود دارد و از مراکز مهم تجاری و
فرهنگی در زمان فنیقی ها و رومی ها و تمدن اسلامی و در نهایت در امپراتوری
عثمانی بوده، شنیده بود. حبیب ثابت می گوید که پیش از ورودش به بیروت
از پیشرفت های فرهنگی ـ شهری بیروت هم از جنبه های اسلامی و عربی، و
هم از جنبه های مسیحی و غربی، و اینکه در این زمینه ها به بالاترین رده ها
رسیده، خبر داشته، اما شنیدن هرگز به پای دیدن نمی رسد. او با مشاهدۀ
تمدن لبنان هر آنچه را دربارۀ بیروت شنیده بود از نزدیک لمس می کند و
از دیدن بازارها و مغازه های شــهر که پر بودند از اجناس اروپایی، مبلمان،
پارچه های نفیس و لباسهای دلپذیر، و ظروف چینی و کریســتال بسیار
لذت می برد. آن چنان که به گفتۀ خودش ساعت ها در خیابان ها می گشته
و لباس ها و سوغاتی هایی می خریده که بردنشان آسان باشد؛ از جمله یک
جفت کفش چرم ورنی مشکی که برای خواهرش خریده و در ایران توجهات
زیادی را جلب کرده بود، چون کســی در ایران چرم براق ندیده بوده و همۀ
اقوام از او خواسته بودند در سفر بعدی برایشان از همین کفش های شیک
بخرد. چنان که ثابت روایت می کند، بعد از چند روز گشت وگذار در شهر،
او قصد می کند ماشینی بخرد. متوجه می شود که همۀ سازندگان اتومبیل
اروپایی و امریکایی نمایندگانی در این شهر بینظیر دارند؛ شهری که به گفتۀ
ِ ثابت، یکی از دوستانش آن را »پاریس خاورمیانه« نامیده بود. بعد از کمی
بررسی او تصمیم به خریدن یک فورد می گیرد و به دیدن فروشندۀ محلی
ماشین های فورد می رود. فروشنده چارلز کورم است؛ فردی که ثابت او را شاعر
و پژوهشگری محترم و خوشبرخورد و بسیار خوش لباس معرفی می کند که
همیشه پیراهن های ابریشمی قهوه ای رنگ و کت وشلوارهای خوشدوخت می پوشیده
است ۱۵ ثابت با این ماشین بین تهران و شهرهای مختلف عراق
مسافرکشی می کند، بعد از آن به تجارت و واردات رو می آورد و در نهایت در

سال ۱۹۵۷ به یکی از متنفذین صنعتی و مردان ثروتمند ایران بدل می شود.
از دیگر تاجرانی که فعالیت هایش تأثیر زیادی بر ایران گذاشت، میشل
جمیل )1272-1332 )مهاجر لبنانی بود که به ایران آمد. او پسرعموی پیر
جمیل، بنیان گذار حزب کتائب )حزب فالانژ لبنان( بود که بعد از پایان جنگ
جهانی اول گروهی از کامیون های بارکش را از ارتش شام فرانسه خریداری،
و رضاخان را که به تازگی به قدرت رسیده بود به خرید آن ماشین ها ترغیب
کرد. طی دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ جمیل نمایندۀ ماشین های فرانسوی و
سازندگان کامیون در ایران محسوب می شد اماجنگ جهانی اول به تجارت
او پایان داد و در سال ۱۹۴۲ او در دهی در جنوب تهران کارخانۀ کارتن سازی
تأسیس کرد. پسرش لویی این کارخانه را گسترش داد و به تولید کاغذ روی
آورد، و با برنامه ای مبتکرانه برای بازیافت، با تأیید شهرداری تهران، به رفتگران
دستمزد می داد تا کاغذها و کارتن هایی را که بین زباله ها می دیدند جدا کنند
و به کارخانۀ آن ها تحویل دهند. این سیستم بازیافتی آنها در دهۀ 1330 با
سیصد کیلوگرم کاغذ در روز کارش را آغاز کرد، اما در سال 1382 کارخانۀ
او روزانه ۱۵۰۰ تن کاغذ دریافت می کردو دستمزد اضافه تری برای کارگران
حوزۀ نظافت شهری ایجاد کرده بود.۱۶ برخلاف ثابت که دارایی هایش بعد
از انقلاب ضبط شــد، فعالیت های تجاری خانوادۀ جمیل در ایران تا قرن
بیست ویکم ادامه پیدا کرده است.

بیروت و اثرش بر نخبگان سیاسی ایران


در میان نخبگان سیاسی پیش ازانقلاب ایران،
یکی از برجسته ترین شخصیت ِ های سیاسی سه
دهۀ ابتدایی قرن بیســتم، فیروزمیرزا فیروز
نصرت الدوله ( 1264-1316 ،) همانند برادرش
درس خواندۀ بیروت بود. او به عنوان وزیر امور
خارجه در سالهای پس از جنگ جهانی اول، در
پشت پرده تمام تلاش خود را کرد تا در کنفرانس
صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ از پایداری تمامیت
ارضی ایران اطمینان حاصل کند. امیرعباس
هویدا )1298-1358 )نخست وزیرطولانی ِ مدت
آخرین شاه ایران نیز تأثیرات زیادی از سال های کودکی اش در بیروت گرفته
بود. او دوساله بود که پدرش کنسول دمشــق شد، اما خانواده اش در سال
۱۳۰۷ به بیروت رفتند، چرا که کار کنسولگری ایران در آن شهر سنگین تر
از آن بود که بشود از دمشق به آن رسیدگی کرد. هویدا به مدرسۀ فرانسوی ها
در بیروت رفت؛ مؤسسه ای غیرمذهبی که دانش آموزانش را غرق در فرهنگ
فرانسوی می کرد. برادرش فریدون (1303-1385 )فرانسوی دانی ممتاز و
اهل ادب بود که در دهۀ ۱۹۷۰ به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل متحد
خدمت می کرد وبعد از انقلاب رمانی بر اساس اتفاقات واقعی دربارۀ نسلی از
ایرانیان و لبنانی ها و تعاملاتشان در خاورمیانه نوشت. ۱۷ شاپور بختیار
(1293-1370 )آخرین نخست وزیر رژیم سلطنتی هم در دهۀ ۱۹۳۰ به
مدرسۀ فرانسوی های لبنان رفته بود. او بعدها از سالهای لبنان به خوشی
یاد کرد؛ شهری که گروه های مختلف مذهبی در آن همزیستی داشتند. به
روایت او بیروت جنگ زدۀ دهۀ ۱۹۷۰ به سان »بهشتی گمشده« بود.۱۸


جهان شهری و ضد جهان شهری

باید این را از خودمان بپرسیم که آیا دانشجویان
ایرانــی درس خوانده در بیــروت جزئی از یک
جهان شهر بودند یا تنها به مزیت های امکانات
آموزشــی غربی نگاه می کردند، بدون آنکه با
محلی ها تعاملی داشته باشند. چنان که می دانیم
هم نصرت الدوله و هم امیرعباس هویدا معلم
خصوصی زبــان عربی داشــتند تــا مکمل
آموزش هایی باشــد که در مؤسســات غربی
می دیدند19 و نبایــد از خاطر ببریم که پیش از
سیاست های عرب زدایی رضاشاه در دهه های
۱300 و ۱31۰ ،ایرانی ها علاوه بر آشنایی با ادبیات و زبان عرب به آن احترام
می گذاشتند. به همین ترتیب، سید حسن تقی زاده، از دولت مردان مهم و
پژوهشگران چندزبانۀ اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی، که ۴۹ روز در
بیروت مانده بود، از نشرها و کتابخانه های عربی می نویسد و می گوید که بهرۀ
بسیاری از آنها برده است.20 برخی از کتابهای منتشره در بیروت نیز به

ایران راه پیدا کردند و سعید نفیسی که پیش تر از او نام بردیم، کتاب های
آموزش ابتدایی عربی اش را به خاطر می آورد که در بیروت چاپ شده بود،
زیبا بود، و در دبیرستان او را تحت تأثیر قرار داد.21 دقیقا به واسطه چنین
واقعیت هایی در این جهان ِ شهری منطقه ای بود که پدران و مادران راحت تر
فرزندانشان را به آنجا می فرستادند. همچنان که اعراب نیز به مؤسسات
آموزشی معروف بیروت چنین نگاهی داشتند، و امیرعباس هویدا روایت
می کند که از کابینۀ دوازده وزیرۀ لبنان، هفت تایشان از همکالسی های او
بودند. علی جواهرکلام، مردی اهل ادب که جورجی زیدان را به فارســی
ترجمه کرده، از دیگر ایرانیان تحصیل کردۀ بیروت اســت. در بیروت هیچ
مذهبی دست بالارا نداشت و دانشگاه هایی مثل دانشگاه امریکایی بیروت
دانشــجویانی از همۀ مذاهب را می پذیرفتند. از همین رو عجیب نبود که
بسیاری ایرانیان غیرمسلمان نیز به دانشگاه امریکایی بیروت می رفتند. تعامل
آدم هایی با پس زمینه های مختلف مذهبی، دست کم به صورت موقت، در
گزارش رئیس دانشگاه امریکایی بیروت در سال 1934-1935 به خوبی به
تصویر کشیده شده است. او می نویسد: »ماجرای اخیر این سال آکادمیک
به خوبی نشان می دهد که مشــکالت مذهبی بیروت تا چه حد می توانند
پیچیده باشند. یک زرتشتی جوان اهل ایران دیپلم پزشکی اش را گرفت و
پیش از بازگشت به کرمانشــاه برای کار، قصد کرد که با یک دختر روس
ارتدوکس که از بلغارســتان برای خواندن پرستاری آمده بود ازدواج کند.
خانوادۀ دختر تلگرافی اعلام رضایت کردند، اما نمی دانســتیم که چطور
می شود مراسم را برگزار کرد. در نهایت، همه به نوعی راضی شدند، یکی از
کنسول ایرانی که مسلمان شیعی است خواند.«22
ِ برای نخبگان آن زمان ایران، بیروت بســیار بیشتر از کشورشــان جایی
جهان شهری بود و این همان چیزی بود که آگاهانه یا ناآگاهانه قصد ترویجش
در ایران را داشتند. مجمع دیوانگان اولین رمان آرمان شهری منتشرشده در
ایران در سال ۱3۰۲ ،دربارۀ پایتخت جهانی متحد در ۲۰۰۰ سال بعد است
که در جبل لبنان واقع شده است.23 در این میان به نظر می رسد آن دسته
از ایرانیان تحصیل کرده در بیروت که به فرهنــگ و آموزش روی آوردند،
بهتر از آن هایی که وارد سیاست شدند، روزگار گذراندند. جمالزاده و قربان
بیش از صد سال عمر کردند و رشدیه در ۹۳ سالگی چشم از جهان بست، و
ِ حسابی فیزیکدان ۸۹ سال عمر کرد. سیاستمداران اما کم شانس تر بودند.
نصرت الدوله به حکم رضاشاه در سال ۱۳۱۵ دستگیر و در سال ۱۳۱۶ کشته
شد، در حالی که طی مدت دستگیری اش کتاب از اعماق اسکار وایلد را به
فارسی ترجمه کرد. ۲۴ هویدا از سوی محمدرضا شاه مورد غضب قرار گرفت
و کمی بعد از ا نقلاب نیز اعدام شــد. ایرانیان درکل جهان شهری بیروت را
تحسین کرده اند اما این شهر بعضی ها را نیز آنقدرها متقاعد نکرده است؛
چنان که قاسم غنی، بعد از بازگشت از بیروت در پاییز ۱۳۲۶ ، عنوان می کند
که نخبگان لبنانی غربزدگی ای ســطحی دارند و ارزش میراث فرهنگی
خودشان را نمی دانند، مدام دربارۀ لامارتین، آلفرد دو موسه و ویکتور هوگو
و این قسم آدم های متوسط حرف می زنند و هیچ از ابوالعلامعری و متنبی

و دیگر شخصیت های تکریم شده ای که در مقایسه با نویسندگان فرانسوی
مانند جهانی ناب و پرخلوص در برابر خاک اند، سخن نمی گویند.25
اما بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ ،سیاســتمداران جدید ایران به چشم
تردید به فریبندگی جهان شهری بیروت نگاه می کردند و ایدۀ جهان شهری
را مساوی با اصیل نبودن، بی ریشگی و فساد اخلاقی تلقی می کردند. به این
ترتیب، چیزی که بیروت را به چشم نخبگان پیش از انقلاب شگفت انگیز
می کرد، یعنی پیوند بی قید غرب و شرق، مایۀ عدم رضایت این سیاستمداران
ِ بود. »پاریس خاورمیانه«ی سابق مساوی فساد و زوال بود. چنان که علی اکبر
محتشمی پور به عنوان سفیر ایران در سوریه در دهۀ ۱۹۸۰ دربارۀ لبنان
می نویسد که از آنجایی که این کشور برای مدتها مستعمرۀ فرانسه بوده،
مذاهب مختلفی در آن خانه دارند، جامعۀ آماری همسانی ندارد و در نتیجه از
گسیختگی اجتماعی در رنج است. در نظر محتشمی پور، کسی که اول بار وارد
بیروت می شود، پیش از هر چیز توجهش به فساد فرهنگی و اجتماعی جلب
می شود، چیزی که آدم را به یاد قرار گرفتن در کشوری اروپایی می اندازد؛
جامعه ای که از فرهنگ اسلامی و حتا شرقی و عادت هایش بیگانه شده،

و به کلی در فرهنگ مفسد غرب غوطه ور شده است . ۲۶

یادداشت ها:
1 .دربارۀ پیــرزاده نگاه کنید
به: ســهرابی، نغمــه )2012 ،)
شگفت زدگی:ســفرنامه های
قرن نوزدهم از ایــران و اروپا،
انتشارات دانشگاه آکسفورد.
نقشۀ سفرهای او در صفحۀ ۱۰۴
کتاب آمده است.
2 .فرمان فرمای قاجــار، اصغر
(1967 ،)سفرنامۀ رضاقلی میرزا
فتحعلی شاه دربارۀ احوال خود و
عموها و برادرانش در ایران و اروپا،
تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
3 .همان، صص. 269-270 .
4 .همان، صص. 274-275 .
5 .همان، صص. 275-277 .
6 .فرمانفرمایان، حافظ )1981 ،)
سفرنامۀ حاجی پیرزاده، ج. 2 ،
تهران: انتشارات بابک، ص. ۲۰۴ .
7 .همان، صص. 206-215.
8 .اعتصام، علیرضا )2002 ،)به
روایت سعید نفیسی: خاطرات
سیاسی، ادبی، جوانی، تهران:
نشر مرکز، ص. ۶۴ .
9 .هدایــت، مهدی قلی )بیتا(،
سفرنامۀ تشرف به مکۀ معظمه،
تهران: چاپخانۀ مجلس، ص. ۱۸۰ .
10 .افروختــه، یونس )1983 ،)
خاطرات نه ســاله )بازنشر(،
لس آنجلس: انتشارات کلیمت،
ص. ۴۹۳ .
11 .رشدیه، شمس الدین )1983 ،)
سوانح عمر، تهران: نشر تاریخ،
صص. ۱۲ و ۲۳ .
12 .یادداشت های دکتر قاسم
غنــی )1980 ،)ج. 1 ،لنــدن:
انتشارات ایتاکا، صص. ۷۵ و ۱۰۱ .
13 .قربان، ذبیح، آموزش پزشکی
در شــیراز: خاطرات شخصی
(منتشرنشده(، صص. ۳ و ۵ .
14 .ثابــت، حبیــب )1993 ،)
سرگذشت حبیب ثابت، کوستا
مسا: مزدا.
15 .همان، صص. 94-95 .کورم
بنیانگذار نشریۀ فنیقی ها و یکی
از پیشروهای فنیقی بود.


16 .مصاحبۀ شــخصی با لویی
جمیل، ششم ژوئیۀ ۲۰۰۳ ،تهران.
17 .او نویسندۀ یکی از کتاب های
کالســیک دربارۀ تاریخ رمان
پلیسی است:
هویدا، فریدون )1965 ،)تاریخ
رمان پلیسی، پاریس: انتشارات
پاویون.
در این مورد نگاه کنید به:
هویــدا، فریــدون )1983 ،)
شبهای فئودال: محنتهای
یک ایرانی در خاورمیانه، پاریس:
َ اسکارابه و شرکا، ا. م. متیه.
18 .بختیار، شــاپور )1982 ،)
وفاداری مــن، پاریس: آلبین
میشل.
19 .فیروز، فیروزمیرزا )1996 ،)
مجموعۀ مکاتبات، اســناد،
خاطرات و آثار فیــروز میرزا
فیــروز )نصرت الدولــه(، ج.
2 :خاطــرات محبس، منصوره
اتحادیه )ناظم مافی( و سیروس
سعدوندیان، تهران: نشر تاریخ
ایران.
20 .افشار، ایرج )1989 ،)زندگی
طوفانی: خاطرات سید حسن
تقی زاده، تهــران، محمدعلی
علمی، ص. ۴۵ .
21 .اعتصــام، خاطرات، صص.
710-711 .
22« .گزارش رئیس دانشــگاه
امریکایی بیروت برای ســال
شــصت ونهم، 1934-1935 ،»
متــن تایپ شــده، بیروت،
بیست ودوم ژوئیۀ ۱۹۳۵ ،ص. ۳ .
23 .صنعتی زاده کرمانی )1924 ،)
مجمع دیوانگان، تهران: کتابخانۀ
مظفریه، صص. 25-26 .
24 .فیروز، مجموعۀ مکاتبات…،
صص. 42-43 و ۵۱ .
25 .یادداشت های دکتر قاسم
غنــی )1980 ،)ج. 8 ،لنــدن:
انتشارات ایتاکا، صص. 4-5 .
26 .محتشمی، سید علی اکبر
(2000 ،)خاطرات سیاســی، ج.
2 ،تهران: خانۀ اندیشۀ جوان،
ص. ۱۳۶

ترجمه عاطفه احمدی