مردم ایران مانند سایر ملل کهن ،دارای آداب و رسوم و سنتهای خاص خود می باشند .یکی از آیین
های نوروزی ، که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد ” مراسم چهارشنبه سوری ” است که در
برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند.
چهار شنبه سوری؛ ازجمله جشن‌های باستانی است که در غروبِ سه‌شنبه، شبِ پیش از آخرین
چهارشنبهٔ ماه اسفند برگزار می گردد وبا برافروختن و پریدن از روی آتش، ویژه اصلی آن است. این
جشن اولین جشن از مجموعهٔ جشن‌ها و مناسبت‌های نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی
رفتارهای نمادین دیگر، به‌صورت جمعی در فضای باز درون و بیرون از خانه برگزار می‌شود .
برخی پژوهشگران واژهٔ «سور» در ترکیب «چهارشنبه‌سوری» را به‌معنای «جشن» می‌دانند، در
حالی که دیگر پژوهشگران «سور» را شکلی دیگر از «سُرخ» می‌دانند و آن را نشانه‌ای از
سرخ‌بودن آتش، یا سرخی و سلامتی فرد می‌دانند .
به‌گفتهٔ ابراهیم پورداوود استاد دانشگاه و پژوهشگر معاصر؛ چهارشنبه‌سوری ریشه در گاهنبارِ
هَمَسْپَتْمَدَم زرتشتیان و نیز جشن نزول فروهرها دارد که شش روز پیش از فرارسیدن نوروز برگزار
می‌شد.احتمال دیگر این است که چهارشنبه‌سوری بازمانده و شکل تحول‌یافته‌ای از جشن سده
باشد که احتمال بعیدی است.
در قدیمی‌ترین اشاره به «شب سوری» در قرن چهارم در تاریخ بخارا اشاره‌ای به روز چهارشنبه
نیست ولی از لفظ «عادت قدیم» استفاده شده‌است که نشان‌دهندهٔ پیشینهٔ این جشن است .
«و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان،
فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل
کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنان‌که عادت قدیم
است، آتشی عظیم افروختند. پاره‌ای از آن بجست و سقف سرای درگرفت و دیگر باره جمله سرای
بسوخت».
این فرض که برافروختن آتش در این روز بازماندهٔ سنت اعلان سال نو با آتش‌افروزی بر بام‌هاست و
پریدن از آتش، یادمان عبور سیاوش از آتش است نیز مطرح بوده‌است. از سوی دیگر چون در برخی

منابع از نحوست روز چهارشنبه سخن رفته، ممکن است ابداع چهارشنبه‌سوری یا تحول آن به صورت
فعلی در قرون اولیهٔ اسلامی رخ داده باشد.!
ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئین های کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با
اشکال دیگر در میان باقی بازماندگان اقوام آریائی رواج دارد.
در قدیم آتش را نماد پاکی می‌شناختند. و در انتهای سال با سوزاندن بوته‌ها، بیماری و ناپاکی را از بین
می‌بردند. با خواندن شعر “سرخی تو از من و زردی من از تو” از آتش گرم و روشن، تندرستی
می‌گرفتند و بیماری و خستگی روزهای پایانی زمستان سرد را به آتش می‌سپردند و در انتها خاکستر
آتش را در آبی روان می‌ریختند وبا جشن و پایکوبی به استقبال بهار و زایش دوباره گیتی می‌رفتند.

بوته افروزی در ایران رسم است كه پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را كه از پیش
فراهم كرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» كپه می كنند. با
غروب آفتاب و نیم تاریك شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می
زنند. در این هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر
ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی
خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند:


زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای كلیه جاردنده ، بده مراد بنده


مراسم كوزه شكنی

مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،كمی نمك به علامت شور چشمی، و یكی
سكه دهشاهی به نشانه تنگدستی در كوزه ای سفالین می اندازند و هر یك از افراد خانواده یك بار كوزه
را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، كوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به كوچه پرتاب می
كند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی كوچه» و باور دارند كه با دور افكندن كوزه، تیره
بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می كنند.


فال گوش نشینی


زنان و دخترانی كه شوق شوهر كردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت
می كنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران
می سپارند و به نیك و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت كردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین

و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و
اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممكن نخواهند دانست.

قاشق زنی

زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با كاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در كوچه و
گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنكه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر كاسه می
زنند. صاحب خانه كه می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی
پول در كاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن
آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای
خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.


آجیل مشگل گشای چهارشنبه سوری


در گذشته پس از پایان آتش افروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم می آمدند و آخرین دانه های نباتی
مانند:تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره
زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک می کردند و می خوردند. آنان بر این
باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان تر می گردد و کینه و رشک
از وی دور می گردد!


تهران


در تهران قدیم، بوته های خشک را از بیابان های اطراف جمع می کردند و با شتر به شهر می آوردند و
در محلات مختلف می چرخاندند. پس از غروب خورشید، بوته های خشک و اسباب و اثاثیه کهنه و
شکسته ای را که پس از خانه تکانی بیرون گذاشته شده بود جمع می کردند و با آنها آتشی درست می
کردند که همه باید از روی آن می پریدند و می خواندند:«سرخی تو از من، زردی من از تو »
البته فشفشه و هفت ترقه هم بود اما از بمب ها و نارنجک های دستی که نوجوانان امروزی می سازند و
با انفجار آنها شیشه های ساختمان ها به لرزه می افتد، و خسارات جبران ناپذیری را ببار می آورد ،
خبری نبود .
امید است جوانان و نو جوانان از سنت های این جشن پیروی کنند ، نه با پرتاب کردن ترقه های
وحشتناک به خود و خانواده ها آسیب رسانند .

شیراز

اَفروختن آتش در معابر و خانه‌ها، فال‌گوشی، اسپند دود کردن، نمک گرد سر گرداندن. در موقع اسفند
دودکردن و نمک گردانیدن، وردهای مخصوصی وجود دارد که زنان می‌خوانند. در گذشته قلمرو
چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ (ع) بوده‌است و در آنجا توپ کهنه‌ای است، که مانند
توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت می‌خواهند. زنان در گذشته در حمامی که آب آن از رودخانه
سعدیه می‌آمد در این روز استحمام می‌کرده‌اند. (به جهت رفع بلاها و گشوده شدن بخت دختران) !
کوتاه سخن آنکه؛ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که نباید چرک و آلودگی سال کهنه را تحویل نوروز دهند .