ادبیات آئینه زندگی است . در هر قرنی احساسات ، تمایلات و خواسته ها وآرمان ها در آن
انعکاس یافته و جوامع را تحت تاثیر قرار داده است . شعرا در کلیه زمینه های حیات
سخن گفته و با عاریت گرفتن از ضرب المثل ها ویژگی های محیط و فرهنگ و آداب و
رسوم آن رابازگو نموده اند زبراضرب المثل ها در میان مردم و از زندگانی مردم پدید می
آید و با مردم پیوند ناگسستنی دارد.مثل در گستره ادبيات از نقش و جايگاه والايي
برخوردار است؛ در زندگي تمامي اقشار جامعه، اعم از عامي، تحصيل کرده، روشنفکر و…
مثل کاربرد ممتازي دارد و چه بسا جمله کوتاهي که ضرب المثلي يا حکمتي به ارث
رسيده کار ساعت ها سخن گفتن، دليل آوردن و استدلال کردن و بحث کردن را انجام داده
است. استفاده از ضرب‌المثل کمک می ‌کند به جای این‌ که منظورمان را در چند جمله بیان
کنیم، خیلی کوتاه و مؤثر، مفهوم مد نظرمان را به طرف مقابل انتقال دهیم.
شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر،
«ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است. ضرب المثل در لغت به

معناي مثال زدن است. مردم در گفت و گوهايشان براي اينكه منظور خود را بهتر
بفهمانند، از ضرب المثل ها استفاده مي كنند.

علامه علی اکبر دهخدا در مقدمه امثال و حکم چنین می نویسد:
«در زبان فرانسوی هفده لغت یافت می شود که در فرهنگ های عربی و فارسی همه آنها را «مثل»
ترجمه کرده اند و در فرهنگ های بزرگ فرانسوی تعریف هائی که برای آنها نوشته اند مقنع نیست و
نمی توان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمیز داد*»
در سال ١۳١٠ش کتاب قطور چهار جلدی دهخدا به نام امثال و حکم در تهران منتشر شد.
این مجموعه دارای نزدیک به ۵٠هزار امثال و حکم و کلمات قصار و ابیات متفرقه است.

سابقه تاریخی


براساس متون تاریخی اولین ‌بار ارسطو به جمع ‌آوری امثال و حکم و تحقیق علمی آن اقدام
نمود که متأسفانه رساله او بنام «امثال و حکم»∗، از بین رفته ‌است. در یونان باستان
فلاسفه، شعرا و نویسندگانی مانند: افلاطون، آپولونیوس، سوفکلس، همر، آریستوفان، و
دیگران با بکار بردن «امثال» در آثار خود، آن را به عنوان بخشی از ادبیات، هم ردیف
امثال سایره قرار داده‌اند. نویسندگان و فلاسفه رومی مانند: پلاتوس، ترِنس، هوراس و
سیسرو هم نوشته‌های خود را مزیّن به امثال و حکم نموده ولی هیچ ‌کدام به جمع ‌آوری یا
تحقیق در پیرامون آن نپرداخته‌اند، ضمن اینکه اکثر مثل ‌های موجود در ادبیات رومی،
متکی بر امثال و حکم یونانی است که بعدأ اروپائیان به ترجمه آن ‌ها اقدام نموده و به
گنجینه فرهنگ عامیانه خود غنای بیشتری دادند.
نویسندگان معاصر ایران نیز با استفاده از ضرب ‌المثل در آثار خود چهره‌ای طنزآمیز به
ادبیات بخشیده‌اند. نویسندگانی چون صادق هدایت، محمدعلی جمال ‌زاده، علی‌اکبر دهخدا،
ایرج ‌میرزا و عارف قزوینی و هنرمندان دیگر در ایران، ستارگان درخشان ادبیات و
فرهنگ مردمی هستند و نامشان باقی خواهد ماند.

نمونه ضرب المثل در ادبیات فارسی
مثل قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود یعنی چه ؟

مثلی قدیمی می گوید: «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود» یعنی با قناعت و
صرفه جویی می توان به عزت و توانگری رسید .غالب مردم کاربرد این مثل را در مورد
ثروت می دانند و نتیجه ای که از آن می گیرند این است که ثروت، اندک اندک جمع می
شود.
درحالی که این مثل، اشاره به قاعده ای بزرگ و بسیار ساده دارد که بیشتر اوقات به دلیل
سادگی آن به فراموشی سپرده می شود. قاعده این است که هر چیز کلی ای، به مرور شکل
می گیرد و وقتی به دست می آید که اجزای تشکیل دهنده آن، گردآمده باشند ؛ مثلاً موفقیت
در تحصیل در طول یک دوره تحصیلی و اندک اندک به دست می آید. یا در ثروت با کار و
کوشش مدام می توان ثروتمند شد .

  • در گلستان سعدی آمده است :
    اندک اندک خیلی شود ، قطره قطره سیلی .
  • شیخ اجل در جایی دیگر می فرماید :
    اندک اندک به هم شود بسیار
    دانه دانه است غله در انبار

ناصر خسرو می گوید :
اندک اندک علم یابد نفس چون عالی شود
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
یا:
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
سعدی می فرماید :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
از فردوسی مصرع ها و ابیات فراوانی به صورت ضرب المثل بر زبان ها جاری است :
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین گهی زین به پشت
رستم، پهلوان نامدار ایرانی در یک باغ خوش آب و هوا توقف کرد تا هم خستگی نبرد سنگینش با افراسیاب را از تن به
در کند . هم اسب با وفایش رخش ، نفسی تازه کند .پس از خوردن ناهار، پلک هایش سنگین شد و کنار آتش خوابش برد .
رخش هم بدون این که افسارش به جایی بسته باشد، تنها ماند! .افراسیاب با خودش فکر کرد که موفقیت رستم
تنها به خاطر قدرت خودش نیست بلکه اسب او در این پیروزی خیلی نقش داشته .پس سربازانش را برای دزدیدن
رخش فرستاد. آن ها که از قدرت رخش خبر داشتند برای به دام انداختنش یک طناب بسیار بلند و محکم آورده بودند
،وقتی رخش حسابی از رستم دور شد، طناب بلند رابه سمتش پرتاب کردند. رخش که بسیار باهوش و قوی بود با
حرکتی جانانه خودش را نجات داد و فرار کرد.رستم بیدار شد. جای خالی رخش را دید. زین او را در دست گرفت و از
روی رد پاهایی که به جا مانده بود توانست او را پیدا کند.بعد با صدای بلند به رخش گفت: « می دانی در حالی که زین
تو را به دوش داشته ام چه قدر راه آمده ام؟ ».بعد برای دلداری خودش دوباره گفت: « عیبی ندارد. رسم زمانه این
است. گاهی من باید سوار زین بشوم و گاهی زین سوار من»
از زمانی که فردوسی این داستان را روایت کرد و این بیت را سرود، رسم شد هر وقت کسی به سختی و مشکل دچار
شود به او چنین بگویند :
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت

در اشعار حافظ هم نمونه های زیادی از ضرب المثل داریم:
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما
که در زمان ما هم اصطلاح «جان من و جان شما» کاملا رایج است.
در شعر سبک معروف به هندی که شاعران از آوردن ضرب المثل ها ـ بخصوص ضرب
المثل های عامیانه ـ در شعر خود نه تنها ابایی نداشته اند، بلکه آن را حسن شعر خود می
دانسته اند، ابیات زیادی داریم که متضمن ضرب المثل هایی هستند که در زمان خود رواج
داشته یا بعدا در افواه مردم جاری شده است.
صائب تبریزی چهره شاخص شعر سبک هندی( یا اصفهانی ) در ابیات زیر بعضی از
اصطلاحات، زبانزدها، ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه و غیرعامیانه رایج را در
سروده های خود آورده است. از جمله:
«از عزیزان هیچ کس «خوابی برای من ندید»
گرچه عمری شد که چون یوسف به زندان مانده ام
یا
مدار چشم ترحم ز چرخ و کاه کشانش
که کس خلاصی از این «آب زیر کاه» ندارد
یا:
«چگونه دانه ما سر برآورد از خاک
هنوز مو ز کف دست برنیامده است»
که می بینیم اصطلاحات معروف «چه خوابی برای کسی دیدن» و «آب زیر کاه» کنایه از
آدم موذی و پنهان کار و امر محال «مو از کف دست برآمدن» را به شکلی بسیار زیبا در
سروده های خود گنجانده، همچنین:
تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد
پا از گلیم خویش نباید دراز کرد

…و ده ها و صدها نمونه از حضور: مثل ها، تمثیلات، ارسال المثل ها، اصطلاحات
عامیانه و غیرعامیانه مردمی در شعر شاعران ایران که به شرح و بسط بیشتر و مجال
گسترده تری نیازمند است.