محمود مجاهد
سعدی سخنسرای بزرگ ایران در باب ششم « گلستان » حکایتی می نگارد که می تواند
سر آغازی باشد ؛بر این مقال . ابتدا به ذکر این حکایت می پردازیم و سپس به موضوع
خواهیم پرداخت . سعدی می فرماید :
« وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان
همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرشتی می کنی
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی که بودی در آغوش من
نکردی درین روز بر من جفا که تو شیرمردی و من پیرزن »
سعدی بزرگ در این حکایت از دگر گونی ارزشها -در خانواده- سخن می گوید و درد خود
را در قالب داستانی زیبا بیان می کند .درد سعدی ناسپاسی و عصیان است .بر خلاف سنت
های رایج زمان .فرو پاشی ارزشهاست و مشاهده می کنیم این درد هر روز بیشتر و بیشتر
می شود .! از این رودر میان عناوین گوناگونی که عصر حاضر را می نامند یکی هم
« واژه دگر گونی ارزشها » است . حال باید بررسی کرد ارزش و ضد ارزش چیست ؟
معنی لغوی ارزش
واژهی «ارزش » با همهی تنوعی که در کاربردهایش وجود دارد، یک مفهوم پایه را
همهجا در دل خود دارد و آن ارزیدن و ارزشمند بودن است.
وقتی میگوییم «صداقت برای من یک ارزش است»، منظورمان این است که «آن قدر
برایم میارزد که حاضرم چیزهای دیگری را به خاطر حفظ آن از دست بدهم.»
به زبان خیلی ساده، «ارزش» یعنی هر چیزی که برای ما بسیار مهم است. ارزشهای ما
مسیر کلی زندگی ما را مشخص میکنند. این که در چه زمینهای گام برمیداریم و چه
چیزی را میخواهیم دنبال کنیم. هر انسانی در زندگی و کار خود راهی را برمی گزیند و
در آن مسیر پیش می رود. ما همیشه انتخابها، تصمیمات و اقدامات خود را در
حوزههای مختلف زندگی مان بر اساس ارزشهایمان تعیین میکنیم.
ارزش ها در قالب سنت ها و رسوم شفاهي و قوانين مكتوب، همه ابعاد زندگي فردي و
اجتماعي افراد جامعه را تحت تاثير مستقيم و غير مستقيم خود قرار مي دهد.
ارزش ها اجازه مي دهد تا برخي از افكار و رفتارها، بروز و ظهور كند و حتي به عنوان
يك پديده اجتماعي ظاهر شود و يا اجازه خودنمايي به چنين رفتارهايي را نمي دهد.
ارزش ها و ضد ارزش ها در هر جامعه در قالب اصول اخلاقي يا قوانين سامان داده مي
شود و همگي در قالب برنامه هاي جامعه پذيري به طور رسمي يا غير رسمي، ملزم به
رعايت آن هستيم .
ارزش در جامعه شناسی
در علم «جامعه شناسی»، ارزش به معنای خوب یا بد، شایسته و ناشایست، مطلوب و
نامطلوب در نزد یک فرد یا گروه تعریف شده است. بعضی نیز آن را هنجار و
معیارانتخاب یک فرد یا گروه در میان انتخاب های مختلف مربوط به یک موقعیت، تعریف
کرده اند.
ارزشها براساس تعریف« تالگوت پارسونز»جامعه شناس مطرح آمریکایی چند ویژگی
عمده دارند:
1ـ ارزشها ازجنس امور ذهنی و معرفتی هستند اگرچه تجلی و آثار عینی ( در قالب
هنجارهای اجتماعی) دارند.
2ـ در درون ارزش ها و بین ارزش ها و سایر عناصر فرهنگ و نظام اجتماعی ارتباط
سلسله مراتبی و ساختاری وجود دارد.
3ـ ارزش ها به لحاظ درجه اهمیت، موضوع و سطح به انواع مختلفی تقسیم می شوند.
4ـ تعلق ارزشی تنها یک مقدار مطلق ندارد، بلکه دارای درجات مختلف می باشد. این
ویژگی موجب سلسله مراتب تعلق به یک ارزش در نزد افراد مختلف و سلسله مراتب
ارزشی در نزد یک فرد یا گروه (در میان ارزش های متعدد) می گردد.
گی روشه جامعه شناس فرانسوی تحت تأثیر دورکیم و پارسونز، ارزشها را پایه نمادین
کنش دانسته؛ می گوید: «ارزش شیوه ای از بودن یا عمل است که یک شخص یا جمع به
عنوان آرمان می شناسد و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده می شوند، مطلوب و
متشخص می سازد». وجه مشترک تعريف ارزش از نظر بسيارى از جامعه شناسان و
مردم شناسان آن است که:
‘ارزشها عبارت از نتيجهٔ غائى هدف و مقاصد کنش اجتماعى است. ارزشها چندان
مربوط به اصول موجود نيست بلکه مربوط به اصول آرمانى است. يعنى در حقيقت
ارزشها، گوياى ‘احکام اخلاقي’ است.
‘ژان کازنو’ مردم شناس فرانسوى مىنويسد: ‘عقايد، هنجارها، شناسائىها، فنون و اشياء
مادى که افکار و گرايشها در پيرامون آن شکل گرفته و به تجربه رسيدهاند، ارزشهاى
اجتماعى يک گروه را تشکيل مىدهند’ .
در اصطلاح جامعه شناسى نيز ارزشهاى اجتماعى عبارت از چيزهائى است که موضوع
پذيرش همگان است. ارزشهاى اجتماعى واقعيتها و امورى را تشکيل مىدهند که
مطلوبيت دارد و مورد درخواست و آرزوى اکثريت افراد جامعه است. در همين رابطه ‘اگ
برن’ و ‘نيم کف’ مىنويسند: ‘ارزش اجتماعى واقعه يا امرى است که مورد اعتناء جامعه
قرار دارد. ارزش اجتماعي، انگيزهٔ گرايشهاى اجتماعى مىشود و گرايشهاى اجتماعي،
تمايلات کلى هستند که در فرد به وجود مىآيند و ادراکات، عواطف و افعال او را در
جهتهاى معينى به جريان مىاندازد’ .
بحران ارزشی در جوامع
ارزشها ارتباط مستقیمی با آرزوها و آمال یک جامعه دارد .هنگامی که یک جامعه به
دلایلی تغییر اساسی می کند ارزشهایش دگرگون می شود .
به عنوان مثال انقلاب ، جنگ و مهاجرت می تواند الگوهای ارزشی یک جامعه را متحول
کند . اما بحران ارزشی هنگامی پیش می آید که ارزشهای مسلط یک جامعه به دلیل
عملکرد گروههای مرجع اجتماعی کم اثر شود.
گاهی ارزشهای مورد احترام جامعه به دو بخش ارزشهای رسمی و غیر رسمی تقسیم می
شود که در تعارض با یکدیگر قرار می گیرد و به عنوان مثال جوانان جامعه ای الگوهای
مسلط یک جامعه را قبول ندارند لذا برای خود ارزشهای نوین می آفرینند که شاید از لحاظ
جامعه و بخش رسمی آن مورد قبول نباشد اما برای خود یک نظام ارزشی است.
ارزشها زيربناى هنجارها، نهادها و ساخت اجتماعى را تشکيل مىدهند. چارچوبهاى
هستند براى مشروع ساختن رفتارهاى انساني، ارزشها به فرهنگ کلى و جامعه مفهوم و
معنى مىبخشند و وقتى مسئله ‘قضاوت ارزشي’ يا ‘ارزشيابى اجتماعي’ مطرح مىشوند،
عملاً مقايسه ميان بهتر و بدتر صورت مى گيرد.
جامعه شناسان معتقدند که «فرهنگ» تنها عاملى است که توانسته افراد و گروههاى متعدد
را گردهم آورده و به مانند ملاطى، خشتهاى اجتماعى را بر هم چیده و بنایى چون جامعه
را صورت بخشد؛ زیرا اعضاى جامعه تنها با تکیه بر فرهنگ توانسته اند روابط گروهى و
کنش متقابل اجتماعى خویش را سامان دهند.
به همین دلیل است که فرهنگ تنها مفهومى است که بیش از هر مفهوم دیگر توجه
دانشمندان علوم اجتماعى و انسانى را به خود معطوف داشته است، تا جایى که بیشترین
تعریف را درباره فرهنگ ارائه داده اند.
ارزشهای اجتماعی تا زمانی که با سایر ارزشها ارتباط ارگانیک دارند، ماندگارند، اما
به محض محدودشدن دامنۀ ارتباط یا ایجاد اختلال در ارتباط، علائم حیاتی ارزشها رو به
نیستی میرود. اهمیت ارزشها و نقش آن در تعالی جامعه از یکسو و فقدان شناخت کافی،
موثق و به موقع از فرایند سُست شدن ارزشهای بالنده و رسوخ ضدارزشها در جامعه
امروزی، ضرورت این مطالعه را دوچندان می نماید .
بدون شک، تبهکارى و انحراف که در پى نادیده گرفتن ارزشها پدید مىآید، پدیدهاى
اجتماعى است که وجود آن در هر جامعه اى موجب اختلال در آرامش روحى و روانى
افراد بوده و هیچ عاقلى وجود آن را برنمى تابد
تعریف ارزش در روانشناسی
در روانشناسی، ارزش ها همان باورها و اعتقاداتی هستند که ما را به سمت زندگی بهتر و
ارزشمندتر هدایت می کنند. باید اهداف خود را هم سو با ارزش هایی که برای خود تعریف
می کنیم، انتخاب کنیم تا راحت تر به آنها برسیم.
ارزش ها ملاک هایی هستند که میتوانیم برای ارزیابی رفتار خود و دیگران به راحتی از
آنها استفاده کنیم و دوستانی انتخاب کنیم که ما را برای رسیدن به اهداف مان بر اساس
ارزش هایی که برای خود در نظر گرفته ایم، یاری کنند و سد راهمان نباشند.
مازلو، نظریه پرداز بزرگ مکتب روانشناسی، ارزش ها را با نیازهای اساسی انسان
مرتبط می داند. او ارزش ها را سلسله مراتبی می داند که بهم مرتبط بوده و باید اولویت
بندی شوند و موفقیت افراد را در توجه به ارزش های اساسی مانند کمال گرایی، سلامتی،
هویت، استقلال و… می داند.
ماهیت ارزش در روانشناسی
بسیاری از روانشناسان و نظریه پردازان معتقدند که نگرش ها، هنجارها، اعتقادات،
اهداف و نیازها متمایز هستند. در حقیقت ارزش ها عبارتند از برابری، نوع دوستی،
شجاعت، آزادی، کمک به هم نوع و هزاران ارزش دیگر. بعضی از ارزش ها عمومی
ترند و بعضی از ارزش ها خاص تر (ارزش هایی که مربوط به رفتار و عملکرد فرد
میشوند، ارزش های خاص هستند مانند شجاعت، صداقت و…).
کوتاه سخن آنکه : باید دید نسل کنونی را چه روی داده است که اینگونه بی اعتنا و سهل
انگار؛ نسبت به حقایق زندگی ؛ سر کش و عصیان زده اند و می کوشند راهی دیگر را
انتخاب نمایند که با سنت های امروزی هم خونی ندارند ! .
تردیدی نیست ؛ پیشرفت تمدن ماشینی و دو جنگ جهانی فاصله ی کمتر از یک ربع
قرن و ظهور کرونا ؛ بشر را نسبت به آینده بیمناک و توجه او رانسبت به ارزشها و
اعتبارات آنی جلب کرده است .اساس ایمان به آینده در دل های نسل کنونی متزلزل
گردیده است نسل کنونی نمی داند در آتش اشتیاق چه باید بسوزد ؟! چرا باید ارزش های
گذشته را محترم بشمارد!؟ و اکنون چطورزندگی نماید .
Recent Comments/نظرات اخیر