یک کلاغ، چطور چهل کلاغ می‌شود?!
«یک کلاغ، چهل کلاغ» یکی از ضرب‌المثل‌های ایرانی است . ضرب‌المثلی ساده
درباره شایعه و اینکه ممکن است شایعه، تأثیر خیلی بدی روی تصوّر و رفتار دیگران
داشته باشد.
ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ وقتی به کار می رود که قصد داریم به طرف مقابل
بفهمانیم خبرچینی اتفاق افتاده و اتفاق آن جوری نیست که به گوش او رسیده است .
وقتی می خواهید به طرف مقابلتان بفهمانید که اتفاق آن صورتی نبوده که برای او روایت
شده از ضرب المثل یک کلاغ ؛چهل کلاغ استفاده می کنید. این ضرب المثل به این معنی
است که هر فردی در تعریف این مثل به دلخواه خودش رفتار کرده و خبر را به درستی نقل
نکرده و ممکن است این خبر پایانی با گزافه گویی دروغ گویی های بسیار زیادی همراه
باشد که با اصل ماجرا در تناقض است .
وقتی خبری در بین مردم شایع می شود ولی صحت ندارد، این مثل به کار می رود.

  • یعنی یک حرف و سخنی از دهان یک نفر چنان پخش می شود که تا چهل نفر هم از آن
    آگاه می شوند.
  • یعنی سخن چینی کردن و خبری را شایعه کردن.
  • این ضرب المثل برای زمانیست که یک نفر رازش را به کسی می گوید و طرف مقابل،
    راز او را همه جا پخش می کند. و یا زمانی به کار می رود که حرفی را درباره کسی
    شنیده ایم و بدون توجه به درست یا غلط بودنش، آن را به همه بازگو می کنیم. حتی اگر

خبر هم درست باشد، بازگو کردن آن و دهان به دهان نقل شدنش می شود یک کلاغ چهل
کلاغ!

  • ماباید امانت دارباشیم حتی درحرف هایمان مثلا وقتی کسی حرفی رابه مامیزند مانباید
    بدون اجازه ی اوآن حرف را به کسی دیگری بگوییم ویااگر آن کسی که حرف راگفته
    ومی گوید به کس دیگری بگوییم به آن حرف چیزی اضافه ویاکم نکنیم .

داستان ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ


می گویند ؛ در روزگاران قدیم، کلاغی در جنگلی زندگی می ‌کرد. او جوجه‌ای به دنیا آورد. از تولد
جوجه کلاغ، ماه‌ها گذشت. او کاملا بزرگ شد، اما پرواز کردن را خوب نیاموخته بود.
در یک روز بهاری، مادر کلاغ تصمیم گرفت برای به دست آوردن غذا از لانه خارج شود. وی قبل از
رفتن به فرزندش گفت: تو پرواز را خوب آموزش ندیده ای از این رو در نبود من از خانه بیرون نرو.
جوجه‌اش که فکر می‌کرد پرواز کار آسانی است و مشکلی ندارد، از خانه‌اش بیرون آمد و همین که
قصد پرواز کردن داشت، روی شاخه‌ها افتاد و زخمی شد.
جوجه کلاغ از شدت درد به خودش می‌پیچید و ناله می‌ کرد که در این حین، کلاغی او را دید و به
کمکش رفت، اما نتواست او را نجات بدهد. بعد با خودش گفت بهتر است بروم و به همه خبر بدهم که
چه اتفاقی افتاده است.
سپس پرواز کرد و رفت. ناگهان تعدادی کلاغ را دید که روی زمین راه می‌روند. آن‌ها را صدا کرد و
گفت: جوجه کلاغی روی شاخه‌ها افتاده و بال‌هایش شکسته است و نمی‌تواند پرواز کند. آن‌ها هم فورا
برای نجات بچه کلاغ پرواز کردند تا به بقیه هم خبر بدهند.
مدتی نگذشته بود که همه‌ی کلاغ‌ها باخبر شدند که چه اتفاقی برای جوجه کلاغ افتاده است. آن‌ها دور
هم جمع شدند و هر کدام چیزی می‌گفتند. یکی می‌گفت نوک جوجه کلاغ شکسته و دیگری مطمئن بود
بالش شکسته است. آن یکی می‌گفت جوجه کلاغ مرده است. خلاصه همه‌ی کلاغ‌ها تصمیم گرفتند
برای کمک به جوجه کلاغ اقدام کنند.
وقتی که نزدیک او رفتند متوجه شدند جوجه کلاغ زنده است و مادرش بال‌های او را به دندان گرفته و
از لابه‌لای شاخه نجات می‌دهد.
از آن روزگارتا کنون اگر خبری بین مردم منتشر شود که صحت نداشته و توسط اشخاص مختلفی پخش
شده باشد، ضرب‌المثل یك كلاغ، چهل كلاغ را برایش بکار می‌برند.
پس نبايد به سخني كه توسط افراد زيادي دهن به دهن گشته، اطمينان كرد زيرا ممكن است بعضي از
حقايق از بين رفته باشد و چيزهاي اشتباهي به آن اضافه شده باشد