خوشا تفرج نوروزخاصه در شیراز
که بر کند دل مرد مسافر از وطنش
« سعدی»
دکتر گوهر نو
اسفند ازنیمه گذشته بود که در فکر گذراندن ایام عید نوروز بودم . سالی پر رنج و پر مشقت را پشت سر گذاشته و می خواستم تعطیلات عید نوروز را بهانه قرار داده و روز هایی را در بی خبری و دور از تشویش بگذرانم . افکار گوناگونی از ذهنم می گذشت و مناطق زیادی از کشورم را زیر ذربین قرار داده و بدان می اندیشیدم .بی اختیار به یاد سخنوران عزیز کشورمان سعدی بزرگ و حافظ وارسته افتادم .ناگهان حروف شهر« شیراز »جان گرفتند و از جلو دیدگانم عبور نمودند .با خود اندیشیدم پیدا کردم .می توان به این شهر رفت و روز هایی رابدون دغدغه سپری نمود.پس باید آماده شد وسپس راهی این شهر دل انگیز گردید
(این را هم بگویم :شیراز شهری است در جنوب ایران باجلوهای فریبنده.شهر شیراز، مرکز استان فارسی می باشد. این شهر در ۳۰ درجه و ۲۵دقیقه ی عرض جغرافیایی، و ۳۷ درجه و ۲۹ دقیقه ی طول جغرافیایی قرار گرفته است. ارتفاع آن از سطح دریا ۱۵۹۰ متر می باشد. مساحت این شهر ۱۲۹۹۰ کیلومتر مربع است که طول آن ۹۰ و عرض آن از ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر، متغیر است
مشکلات را رها کردم و عازم شدم .چون پژوهشگری می خواستم راز سخنان سعدی را در یابم و بدانم چرا هر مسافری هنگام نوروزشهر خود را فراموش می کند و بدین شهر روی می آوردو دلبستگی پیدا می کند هنوز از پلکان هواپیما خارج نشده بودم که نسیمی ملایم گونه هایم را نوازش دادوهوای دل انگیز شیراز شور ونشاط در من پدید آورد.رانندگان تاکسی هر کدام با تکرار واژه «خوش آمدید» مرا یاری می دادند .سر انجام یکی از رانندگان میان سال را برگزیدم و درخواست کردم قبل از رفتن به هتل به دروازه ورودی شهر روم و مشاهدات خود را آغاز نمایم.راننده نگاه پر عطوفتی به من انداخت و راهی دروازه قرآن ابتدای شهر شیراز گردید
دروازه ورودی شیراز، تنگه الله اکبر است. از فراز این تنگه چشم انداز جلگه شیراز چنان بیننده را غافلگیر و محصور می کند که در برابر این همه زیبایی و بازی دل انگیز طبیعت بی اختیار و در مقام شگفتی« الله اکبر »بر زبان جاری می کند. نام این تنگه به همین خاطر به تنگه الله اکبر معروف شده است. تنگه الله اکبر به دروازه قرآن ختم می شود و در اینجا جلگه شیراز نمایان می گردد.راننده تاکیسی که شگفتی مرا دریافت لب به سخن گوشود و صدایش را می شنیدم که می گفت : نام شهر شیراز بر گرفته از نام قلعه ای در اطراف شیراز کنونی در محل قصر ابونصر است.آنگونه که پیداست در هنگام بنای این شهر نام این قلعه بر شهر شیراز نهاده شده است و هر مسافری که به این شهر تاریخی گذر می کرده با عبور از این تنگه – از شگفتی – نام الله اکبر را بر زبان جاری می نموده است
یک طرف آب رکبی می گذرد ؛ همان آبی که حافظ می فرماید زرکن آباد ما صد لو حش الله / که عمر خضر می بخشد زلاش. طرف دیگر قبل از دروازه ورودی بر بالای کوه آرامگاه خواجوی کرمانی عارف و شاعر قرن هشتم قرار دارد
دروازه قرآن شهر شیراز ( دروازه ورودی از طریق شمال)
در حالیکه محو تماشای جلگه شیراز بودم ,خود زمزمه می کردم که
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
از دروازه قرآن عبور کردم و عازم هتل شدم. بی قراری در جانم قرار یافته بود و می خواستم هر چه سریع تر از زیبایی های این شهر بهره برم و دست طلب به سوی حافظ وارسته دراز کنم . شب از نیمه گذشته بود و می بایست تا فردا تامل نمود
روز دوم عید است . جمعیت زیادی از همه جای ایران به شیراز روی آورده اند . هوا دل انگیز و عطر گلها در هوا پراکنده است .جمعیت زیادی در آرامگاه حافظ حضور داشتند. همه می خواستند تافل زنند و پاسخی دریافت کنند .با خود زمزمه می کردم بر سر تربت ما چو گذری همت خواه . ..کناری ایستاده بودم و با خود نجوا می کردم .نازنینی در کنارم ایستاده بود . کتاب حافظ در دستش بودو می خواند
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
می خواند و آرام آرام می گریست .وقتی به چهره اش نظر دوختم ؛ قطرات اشک بود که فرو می ریخت .حال و هوای دیگر ی داشت . واژه ها و آهنگ ابیات او را در خود فرو برده بود .از او خواستم تا دقایقی کتابش رابه من دهد تا منهم از اشعار لسان الغیب بهره برم .در خواستم راپذیرفت و کتاب را به من داد و درانتظار بود که ببیند حافظ با من چه می گوید . کتاب را گوشودم و لسان الغیب حافظ شیرازی چنین با من سخن گفت :
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
مخاطب من لبخندی زد و گفت : مثل این است که شما هم مشکلی داشته اید ؟گفتم : چه کسی در دنیا مشکل ندارد !؟
لبخندی زد و پاسخم نداد .از او جدا شدم و به اطراف آرامگاه روی آوردم . بززگان ادب در کنار لسان الغیب آرامیده بودند « فریدون توللی » ، دکتر علی محمد مژده ، دکتر مهدی حمیدی ، دکتر لفطعلی صورتگر و…چند تن دیگر توجهم را جلب کرد .کتابخانه حافظیه جلوه خاصی داشت و من درعالم دیگری سیر وسیاحت می کردم . حافظ بزرگ مرا در خلسه عرفانی فرو برده بود .وتار های وجودم چیز دیگری می طلبید
آرامگاه را ترک کردم و به سوی آرامگاه خداوند سخن سعدی شیرازی شتافتم .احساس آزادگی می کردم .آسمان نیلگون شیراز و هوای دل انگیز آن مرا به وجد آورده بود مسافت بین آرامگاه حافظ و سعدی چندان نبود ودر این فاصله ساختمان هفت تن و چهل تن شیراز توجهم را جلب نمود
باغ هفت تنان
باغ هفتتن (بقعهی هفتتنان، تکیهی هفتتنان) یکی از سازههای کریم خان زند در شیراز است؛ باغ زیبایی است که در شمال آرامگاه حافظ و باغ جهان نما در دامنهی کوه تخت ضرابی (کوه چهل مقام) جای گرفته و علت نام گذاری این سازه به هفت تنان، وجود هفت گور از هفت عارف در این باغ است که کریم خان زند روی هر کدام، سنگ بزرگ بدون کتیبهای نصب کردهاست.
هم اکنون از این ساختمان و باغ به عنوان گنجینهی سنگهای کهن بهره برده میشود. سنگهای موجود در این گنجینه متعلق به سدههای سوم تا یازدهم
ه. ق. است که با انواع دبیرههای کوفی، ثلث، نستعلیق، دیوانی، توقیع، تعلیق، نسخ و… به شیوهی زیبایی آراسته شدهاند.
باغ چهل تن
باغ چهل تن یا بقعه چهل تنان، در مسافتی کوتاه از شمال حافظیه وجنب باغ جهان نما،همراه با محوطه ای مشجر و با صفا است که دارای چهل سنگ مزار هم اندازه می باشد. قدمت این باغ به دوره زندیه برمی گردد. در این بقعه چهل قبر کوچک در دو ردیف در کنار هم جای گرفته اند. این چهل قبر مربوط به چهل نفر درویش است که در زمانهای گذشته در این مکان که به صورت باغی مصفا بوده زندگی می کرده و مشغول عبادت بوده اند و چون هرکدام وفات می یافته دیگران او را دفن کرده تا بدین ترتیب که هر 40 نفر به تدریج دار فانی را وداع می گویند و قبورشان در کنار هم در ضلع شرقی حیاط در کنار دیوار قرار گرفته است.
این سنگها فاقد نوشته هستند و در بین دو ردیف آنها باغچه کوچکی است که در آن گلکاری شده است
به سوی آرامگاه سعدی شیرازی به راه افتادم . قبل از رسیدن به آرامگاه در فلکه نزدیک به آن نوشته بود : «سعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگز / مرده آ ن است که نامش به نکویی نبرند . »آرامگاه سعدی حا ل و هوای دیگری داشت . بزرگ مردی خفته بود که سخنش دنیایی را فریخته کرده و «سیط منشآتش که چون کاغذ زر می برند
این نکته را بگویم که : باغ دلگشا قبل از آرامگاه سعدی توجه رهگذران را جلب می نماید .ودرختان نارنج و ساختمان آن جلوه خاصی دارد. به آرامگاه سعدی شیرازی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری رسیدم و ستایشگر سخنش بوده و هستم .هم اوست که می فرماید : عاشقان کشتگان معشوقند/بر نیاید ز کشتگان آواز و اضافه می کند
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده حالی که از این معامله باز آمد یکی از دوستان گفت ازین بستان که بودی ما را چه تحفه کرامت (آوردی) گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کانرا که خبر شد خبری باز نیام
آرامگاه سعدی معروف به سعدیه محل زندگی و آرامگاه سعدی، شاعر برجستهٔ پارسیگوی است.این آرامگاه در انتهای خیابان بوستان و کنار باغ دلگشا در دامنه کوه در شمال شرق شیراز قرار دارد. در اطراف مقبره، قبور زیادی از بزرگان دین وجود دارند که بنا به وصیت خود، در آنجا مدفون شدهاند از جمله مهمترینهای آن میتوان شوریده شیرازی را نام برد که آرامگاهش به وسیله رواق به آرامگاه سعدی متصل شدهاست
در ورودی این بنا با بیتی از سعدی مزین شده که : زخاک سعدی شیراز بوی عشق آید / هزار سال پس از مرگ او گرش بویی
سعدی با سخنان جادوئیش دنیایی را تحت تاٌثیر قرار داده و آثاری خلق نموده که هوجب افتخار بشریت است . غزلیات دل انگیزاش ، قصائد پند آموزش و بالاخره گلستان و بوستان هر یک برگ زرینی است در ادبیات ایران .سعدی خالق زیبایی است
در عمق ده متری صحن آرامگاه قناتی وجود دارد که آب آن دارای مواد گوگردی و جیوه میباشد، آب این قنات که در زیر زمین جریان دارد به درون «حوض ماهی» میریزد
حوض ماهی : این حوض در سمت چپ آرامگاه واقع است و در داخل به شکل هشت ضلعی است و زیربنایی در حدود ۳۰٫۲۵ مترمربع دارد و با ۲۸ پله به صحن آرامگاه وصل میشود، مشهور است که سعدی نزدیک زاویهٔ خود، حوضچههایی از سنگ مرمر ساخته بوده که آب در آنها جریان داشتهاست. شستشو در این آب، خصوصاً در شب چهارشنبه سوری، جزء معتقدات مردم شیراز بودهاست. کاشی کاریهای داخل حوض ماهی که به سبک عمده سلجوقی است، در سال ۱۳۷۲ توسط استاد کاشی کار «تیرانداز» طراحی شده و توسط میراث فرهنگی اجرا گردیدهاست بر فراز حوض ماهی یک نورگیر به شکل هشت ضلعی و دو نورگیر چهارضلعی در طرفین آن قرار دارد. زیرزمین سعدیه امروزه به چایخانه سنتی تبدیل شدهاست
جلو آرامگاه استخری قرار دارد که هر کس به بازدید از آرمگاه می آید ، در پایان دیدار سکه ای به هوا پرتاب می کند و به استخر فرو می رود . این سنتی است که به جا مانده وپیام آن چنین است که :« بار دیگر به شیراز باز گردد»
با هم می خوانیم غزلی از سعدی
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
آرامگاه را ترک کردم
به سوی باغ ارم گام برداشتم . باغ ارم یک باغ تاریخی در شیراز است و شامل چند بنای تاریخی و باغ گیاهشناسی میشود. باغ ارم شیراز از دوره سلجوقیان و در تمام دوره آل اینجو و آل مظفر و گوركانیان وجود داشته است . از اواخر دوره زندیه تقریباً بیش از هفتاد و پنج سال باغ ارم در تصاحب سران ایل قشقایی بود.
فرصتالدوله شیرازی این باغ را چنین توصیف می کند : : “… بستانی است بی مثال و گلشنی است بهشت تمثال …، سروهایش سر به افلاك كشیده، عماراتی دارد شاهانه مشتمل بر تالاری كه به واسطه دو ستون قوی پیكر برپاست و ارسیها، گوشوارهها و اتاق ها و رواق های دیگر را از فوقانی و تحتانی داراست. آبشارهای متعدده از هر جانب آن روان است و سبزههای اطراف جویش چون خط بر گرد عارض نوش لبان. بنای اول آن را محمد قلی خان ایلخانی نهاده سپس مرحوم حاجی نصیرالملك خریده و حكم به بنیاد عمارات مذكور داده. حاجی محمد حسن معمار… آن بنا را برآورده باغی دیگر برآن افزودهاند. آن نیز هوایش معطر است…، خلوتی دیگر دارد كه نارنجستانش نام نهادهاند. باربند و كوشكی هم برای آن قرار دادهاند
ساعاتی در باغ به قدم زدن پرداختم .سرو های بلند قامتش مرابه یاد بیتی از سعدی انداخته بود که
« به سرو گفت کسی میوه ای نمی آری / جواب داد که آزادگان تهی دستند.» به افق های دور می نگریستم و مرتب بیت فوق را زمزمه می کردم . از خود بیخود شده بودم .چون « گنگ خوابدیده ای بودم که تمام صدا ها را برای تابیر خوابم نا رسا می دیدم
شهر«شیراز » را باید از دو دیدگاه نگریست . و دانست چرا هرگردشگری به این دیار سفر می کند ، شیفته و هیجان زده می شود ؟
نخست از دیدگاه تاریخی و فرهنگی دوم از دیدگاه زیارتی . مردم شیفته و معتقد به اهل بیت به زیارت حضرت شاهچراغ و سید میر محمد می آیند و با طواف به دور حرمین ادای احترام نموده و حاجات خود را باز گو می کنند . .بدین منظور در اطراف حرم شاهچراغ گروه زیادی به زیارت می روند
شاهچراغ
شاهچراغ ، فرزندارشد امام موسی کاظم (ع) و همچنین محمد بن موسی، برادران امام رضا، در آن به خاک سپرده شدهاست. او در راه پیوستن به برادر خود به سوی خراسان سفر نمود ولی در راه توسط افراد مأمون خلیفه عباسی در شهر شیراز کشته شد.
این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری قمری ساخته شدهاست و گنبد و بارگاه آن دارای کاشی کاریهای زیبایی است. درون حرم را با به کار بردن آئینههای ریز رنگین، به سبکی هنرمندانه، آئینه کاری کرده و انواع خطهای زیبای فارسی و عربی، تزیین کننده نمای اطراف آینهها و کاشیها است
بنای حرم، مشتمل بر ایوانی در جلو و حرمی گسترده در پشت ایوان است که در چهار جانب حرم، چهار شاه نشین قرار گرفته و مسجدی نیز در پشت حرم (سمت غرب) ساخته شدهاست. ضریح آن در شاه نشین زیر گنبد قرار دارد و از نقره ساخته شدهاست.
حیاط شاه چراغ دارای دو در اصلی ورودی است که در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سر در بزرگ کاشی کاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم میشویم. غیر از دو در اصلی، دو در فرعی دیگر نیز وجود دارد که یکی به بازار حاجی و دیگر به مسجد جامع عتیق میرود درگاه مانندی نیز از ضلع شمال حیاط وارد بازار شاه چراغ میشود
در دور تا دور حیاط، اتاقهایی دو طبقه ساخته شده که در پیشانی و جرزهای جلو آنها کاشی کاری شدهاست. ستونهای آهنی ایوان حرم به وسیله چوبهای نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت کاری شده به کار رفتهاست
این آرامگاه در شمال خیابان احمدی در شهر شیراز قرار دارد. آرامگاه سیدمیرمحمد برادر سیدمیراحمد نیز در نزدیکی شاهچراغ است.∗ که به سبک معماری آذری بنا شده است
روز تولد حضرت شاه چراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقل های متفاوتی وجود دارد
بعد از زیارت حضرت شاهچراغ ، عازم بازدید از مجموعه آثار دوران زنه یه شدم . به سردار بزرگی می اندیشیدم که برای عظمت ایران از هیچ کوششی دریغ نکرد . به کریمخان زند که خود را وکیل الرعایا می نامید . هم او بود که بنا های متعدد نهاد و به استقلال و آبادانی کشور همت گماشت
بنا های زندیه
کریم خان زند عاشق شیراز بود و در زمان سلطنت وی بنا های زیادی در شیراز احداث نمود
آثار دوره زندیه که اغلب با پسوند ˈوکیلˈ شناخته میشود به صورت ارگ کریمخانی،بازار وکیل ، مسجد وکیل حمام وکیل، دیوانخانه وعمارت کلاه فرنگی باغ نظر است و وکیل از آن رو در ادامه نام این عمارتها آمده است که کریم خان زند را وکیل الرعایا مینامیده اند
ارگ کریمخانی که محل زندگی کریم خان زند بود، مهمترین و بزرگترین بنای دوران زندیه است، ارگ که مرکزحکومتی شیراز در دوران کریم خان بود ،همچنان در محل مجموعه آثار تاریخی زندیه شیراز پا برجاست. مساحت ارگ کریمخانی چهارهزارمترمربع است و ارتفاع دیوارهای آن به 12 متر میرسد و در چهار گوشه ارگ چهار برج بزرگ وجود دارد که ارتفاع هر یک از آنها به 14متر میرسد.
کاشیکاری هفت رنگ سر در ارگ کریمخانی که روایت داستان کشته شدن دیو سپید به دستم رستم پهلوان ایرانی است متعلق به دوران قاجار است اما از زیبایی و جلوه خاصی برخوردار است
ارگ کریمخانی – برج و سر در ( د فتر روز نامه بهارایران سالها در خیابان ناصر خسرو شیراز روبروی ارگ کریمخانی واقع بود
کریم خان زند در میان باغ نظر، عمارت هشت ضلعی (هشت و نیم هشت) زیبایی ساخت که به روزگار او این عمارت باشکوه محل پذیرایی از میهمانان، سفیران خارجی و انجام مراسم رسمی و اعیاد گوناگون بوده است. نام دیگر آن را باغ حکومتی گفتهاند. نمای بیرونی عمارت کلاه فرنگی به صورت هشت ضلعی است با تزئینات کاشی نگارههای گل و مرغ و در بالای عمارت اسپرها و لچکیهای کاشیکاری شده بنا را مزین کردهاند، این نگارهها به قرنیه در چهار ضلع منظرهٔ شکارگاه و روایت بر تخت نشستن حضرت سلیمان را نشان میدهد. چهار آب نما در چهار سوی ساختمان وجود داشته که آب نمای شمالی آن در مسیر خیابان زند قرار گرفته و تخریب شده است. فضاهای درونی بنا شامل یک بخش مرکزی وچهار شاه نشین جانبی است. یک آب نمای یک پارچه از سنگ مرمر در کف فضا طراوت فضای داخلی را موجب گردیده است. پس از مرگ کریم خان وی را در اینجا به خاک سپردند و آغا محمد خان قاجار در سال ۱۲۰۶ شمسی به دلیل کینهتوزی دستور نبش قبر وی را داد و استخوانهای وی را به کاخ گلستان منتقل کردند؛ و مجدداً در زمان رضا شاه استخوانها نبش قبر گردید و به این مکان عودت داده شد. این عمارت در سال ۱۳۱۵ هجری شمسی به همت انجمن آثار ملی ایران و با کوشش و تلاش شادروانان علی اصغر حکمت شیرازی، علی سامی و فریدون توللی با تغییر کاربری به عنوان اولین موزه شهرستانهای کشور مشغول به فعالیت شدموره پارس
بنای درونی موزه پارس
هرچهربیشتر جست و جو می کردم ، دل بستگیم به شیراز افزون می یافت .شهری «پر کرشمه » که درهر گوشه آن رازی نهفته بود .اما دریغ و درد که چرخ زمان از حرکت باز نمی ایستاد و عقربه های زمان مرتباٌ حکایت گذر عمر را باز خوانی می نمود .دست روی قلبم گذاشته و سر گردان بودم .آرام آرام تعطیلات به پایان می رسید و می باید به شهر خود بااز گردم .و در دفتر خاطرات خود یاد آوری روز های خوش زندگیم را نمایم.
در حالی که این اشعاررا زمزمه می کردم ؛ سوار بر هواپیما شدم و به خانه خود باز گشتم
بود آیا که دگرباره به شیراز رسم
بار دیگر به مراد دل خود باز رسم
بود آیا که ز ری راه صفاهان گیرم
وز صفاهان به طربخانهٔ شیراز رسم
هست رازی ازلی در دل شیراز نهان
خرّم آن روز که من بر سر آن راز رسم
بر سر مرقد سعدی که مقام سعد است
بسته دست ادب و جبهه قدمساز رسم
همت از تربت حافظ طلبم وز مددش
مست مستانه به خلوتگه اعزاز رسم
« ملک ا لشعرای بهار »
Recent Comments/نظرات اخیر