از دیر باز فرا رسیدن نوروز باستانی و بهار دل افروز ایرانیان با ذوق را بر سر شوق
آورده و ضرب المثل هایی با توجه به رویداد هایی که می گذرد؛ بیان نموده اند .
در ذیل چند ضرب المثل را در این مورد ذکر می کنیم :


سالی که نکوست از بهارش پیداست


نیم بیت دوم این عبارت «ماستی که ترشه از تاغارش (تغارش) پیداست.» سال اگر
«ترسال» بود و برف و باران به موقع می‌آمد، ‏نکویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی
موقع موجب از بین رفتن سردرختی‌ها می‌شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می‌کردند و
‏از آن جا که ماست چرخ کرده ـ. چربی گرفته تا انتها ـ. فقط در تغار عرضه می‌شد و
قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز ‏افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن
ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب المثل رایج در محاورات عامه می‌گشت.


با یک گل بهار نمی‌شود


ضرب المثل «با یک گل بهار نمی‌شود» در معانی زیر به کار می‌رود:

  • برای تحقق هدف باید تمام مقدمات آن را فراهم کرد و یکی کافی نیست
  • با یک آدم خوب همه دنیا درست نمی‌شود.
  • درانجام هر کاری تنها شاید ا گر یک نفر کارش را درست و خوب انجام بده، کافی
    نباشد ؛ نیاز هست تا همه ما، هر یک بنا به سهم و نقشی که داریم ، بهترین
    عملکردرا را اراپه دهیم و آنچه را که باید انجام داد.
  • با یک گل بهار نمیشه و لازمه همه برای بهترشدن همدیگر و خودمون تلاش کنیم.
  • با دیدن جزء و یک نشانه مثبت نمی توان نتیجه گیری کاملا امیدوارانه و کلی گرفت
    .
  • برای این ضرب المثل می‌توان تصور کرد که تنها با وجود یک گل نمی‌توان به
    آمدن فصل بهار دلخوش بود و فصل بهار با وجود انبوهی از گل‌ها معنی خواهد
    داشت نه تنها یک گل.
    بزک نمیر بهار میاد، کـُمبـُزه با خیار میاد

کمبزه یا کنبزه یا کنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه کال است و در صورت رسیدن،
حلاوت و خوش خوراکی کال آن را ‏ندارد. ‏
کمبزه بسیار کمیاب بود و از آن جا که خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و
گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار ‏نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه
و کالک کمبزه، کار هر کس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ‏ضرب المثل
به کار می‌رفت.


مثل ابر بهار


ابر‌های بهاری رگبار به دنبال دارند و بر خلاف امروز که تمامی خیابان‌ها آسفالت هستند
و غیر قابل نفوذ، در گذشته کافی بود ‏رگبار تندی «در بگیرد» و سیلاب در کوچه‌ها و
خیابان‌ها سرازیر می‌شد و از آن جا که معبر و جوی چندان شناخته شده ‏نبودند، سیل
لاجرم از راه می‌رسید، عبارت «مثل ابر بهار» حکایت اشک سیل آسا را نیز تداعی
می‌کرد.


‏«سیاه بهار» ‏و یا ‏‏«گدابهار»‏


از خشكسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حكایت داشت. كافی بود
در فصول پاییز و زمستان برف و ‏باران به اندازه كافی نازل نشود و طبیعی بود كه خطر
بی آبی كشاورزی دیم را تهدید كند و «قحط و غلا» پیامد این خشكسالی ‏بود و كمبود میوه
ها و غلات، گرانی آنها را در پی داشت و در این جا عبارت «سیاه بهار» مصداق می یافت