دکتر گوهر نو – پژوهشگر

محمدتقی بهار ؛شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار معاصر روز پنجشنبه
۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در شهر مشهد، (مطابق با ۹ دسامبر ۱۸۸۶ میلادی) به دنیا آمد.و در
روزیکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰، (برابر با ۲۲ آوریل ۱۹۵۱) در خانه مسکونی خود در تهران در
.گذشت ودر آرامگاه ظهیرالدوله در شمیران به خاک سپرده شد
محمد تقی بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر
کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و
.الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛
مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. و دو سال پس از مرگ پدرش
در سال ۱۳۲۴ ه‍.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر گردید در جمع مشروطه خواهان خراسان
.درآمد
« مهرداد بهار » می نویسد : «بهار در خانواده‌اي به دنيا آمد كه به صبوري معروف بود. اين نام را
پدر بهار، محمد كاظم ملك الشعراء صبوري، به عنوان تخلص شعري خويش برگزيده بود و انتخاب آن
.به پيوند با احمد صبور باز مي‌گشت، پيوندي كه در خانوادة پدر بهار افتخاري بشمار مي‌آمد.»

فعالیت سیاسی

بهار در بیست سالگی به صف مشروطه‌ طلبان خراسان پیوست و به انجمن سعادت خراسان راه یافت.
اولین آثار ادبی-سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضاء به چاپ می‌رسید که مشهورترین آن‌ها
.مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است
بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و
نزدیکی داشت و در ۱۳۰۳، در دوره نخست‌وزیری رضاخان به همراه عشقی و با همکاری او، مثنوی
.معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرود
بهار در ۱۳۲۸ روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر ساخت و به عضویت
کمیته ایالتی این حزب درآمد. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران
و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازه‌بهار را

تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق الدوله، وزیر خارجه تعطیل و بهار نیز دستگیر
.و به تهران تبعید شد

نمایندگی مجلس

بهار در سال ۱۳۳۲ (هجری قمری) به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی از حوزه انتخابیه درگز
انتخاب شد. یک سال بعد دوره سوم نوبهار را در تهران منتشر کرد و در ۱۳۳۴ (هجری قمری) انجمن
ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازه‌ای در نظم و نثر پدیدآورد.
علاوه بر بهار عده‌ای از اهل قلم مانند عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی و
.تیمورتاش با این مجله همکاری داشتند
هنگامیکه قوام‌السلطنه نخست‌وزیر شد، بهار به نمایندگی مجلس چهارم انتخاب شد. از این دوره با
سیدحسن مدرس رهبر فراکسیون اقلیت همراهی می‌کرد. بهار در این دوره نزد هرتسفلد زبان پهلوی
.می‌آموخت
در مجلس پنجم بهار در صف مخالفان جمهوری رضاخانی جای گزید و معتقد بود که موافقت سردارسپه
با جمهوری، اسباب تردید مردم شده‌است و مردم نتیجه چنین جمهوری را دیکتاتوری رضاخان می‌بینند
بعدها بهار در این دوره خطر مخالفت با سردار سپه را دریافت و اشعاری ظاهراً در تحسین جمهوری
سرود. در پایان دورهٔ ششم مجلس، با استقرار سلطنت رضاشاه، دیگر زمینه‌ای برای فعالیت سیاسی بهار
وجود نداشت و او هوشمندانه از سیاست کناره گرفت. وی پیش از آن در تیرماه ۱۳۰۵ به عضویت
.شورای عالی معارف منصوب شده بود که این سمت را تا ۱۳۲۲ حفظ کرد
از این پس در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت. در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفت‌های پنهان با رضاشاه
برای چند ماه به زندان افتاد و سپس در سال ۱۳۱۲ برای یکسال به اصفهان تبعید شد. در سال ۱۳۱۳ با
.وساطت محمدعلی فروغی برای شرکت در جشن‌های هزاره فردوسی به تهران فراخوانده شد
از آن به بعد، سرشارترین دوران کار علمی بهار که با انزوای او در ۱۳۰۷ پس از پایان مجلس ششم و
کناره‌گیری از مجلس آغاز شده بود غنای بیشتری یافت. طی این دوره بود که بار دیگر به مطالعهٔ متون
و تتبع و تحقیق ادبی و زبانی پرداخت. در ۱۳۱۱ در اجرای قراردادهایی که در زمان علی‌اصغر
حکمت با وزارت معارف منعقد کرد، به تصحیح متونی چون مجمل‌التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی و
منتخب جوامع‌الحکایات عوفی پرداخت. دستاورد ادبی و علمی او در این دوره، تصحیح متون، ترجمه
آثاری از پهلوی به فارسی، تألیف سبک ‌شناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه بود. در
۱۳۱۶ تدریس در دوره دکتری ادبیات فارسی را به عهده گرفت

آثار

آثار منثور و منظوم بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه
مقاله‌ها و سخنرانی‌های سیاسی و انتقادی، رساله‌های تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات،
تصحیح انتقادی متون، ترجمه‌های متون پهلوی، سبک ‌شناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب،
.مقدمه بر کتابها و حواشی بر متون به ویژه شاهنامهٔ فردوسی را دربرمی‌گیرد

در میان آثار تحقیقی بهار نیز سبک‌ شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی ممتاز است. این کتاب حاصل ۳۰
سال تتبع و تدریس استاد است. هنوز هم کتابی در این موضوع که بتواند با آن رقابت کند تألیف
نشده‌است. بهار به این مبحث از علوم ادبی در زبان فارسی استقلال و هویت بخشید و درس دانشگاهی
آن، به حق به نام او مُهر خورد. ژیلبر لازار در اثر نفیس خود «زبان کهن‌ترین آثار نثر فارسی» به
سبک ‌شناسی بهار بیش از هر اثر دیگر استناد کرده، و آن کتاب را اثری افتخارآمیز شمرده‌است. و
نیز؛
دیوان اشعار، که شامل قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، مسمط، مثنوی، غزل و قطعه است
.سبک شناسی، در سه جلد در باره سبک نوشته های منثور فارسی است
. تاریخ احزاب سیاسی
.تصحیح برخی از متون کهن، مانند: تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی
.انتشار روزنامه و مجلاتی که در شرح احوالش از آنها نام برده شد

سبک بهار در شعر

 قصیده سراست و از پیروان شعر قدیم است. امتیاز; در آن است که با وجود پایبندی به
.مکتب شعر قدیم توانسته است شعر خود را با خواسته های ملت هماهنگ سازد
در دوره دوم فعالیت ادبی، قدم به قدم با زمان پیش می آید و به طرز و اسلوب جدید رغبت می
.کند و به تجدد می گراید و با شاعران جوان و متجد د همکاری می کند
او هرگونه تجدد در ادبیات را می پذیرد، ولی سعی می کند اصول و سنت های قدیمی را حفظ کند
بهار از یک سو شیفته نمونه ها و یادگارهای شعر قدیم است و از سوی دیگر از تحول زمان بیخبر
نیست. به سبک و زبان و آهنگ گویندگان قدیم سخن می گوید و با این همه میل دارد روشهای جدید را با
.اصول شعر کهن سارش دهد
.مستزادهای او از نظر روان بودن و هماهنگی در مضامین و مصراع بلند و کوتاه بسیار جالب است
در مثنوی ها و قطعات، غالباً نکات و معانی اخلاقی به کار برده است و لحن بیان نظامی و سنایی و
جامی را به یاد می آورد. او در همان حال که به حافظ و سعدی و عراقی نظر دارد، لغات و
.اصطلاحات خاص اهل سیاست و روزنامه نویسان هم عصر خود را نیز به کار می برد
قصاید او محکم و سنگین و گرم است. شور حماسی که در طبع او هست، قصایدش را والا باشکوه کرده
.است. البته سردی حرمان و نومیدی نیز در قصایدش به چشم می خورد
مزیت سخن بهار در این است که توانسته است الفاظ ساده و عامیانه را در میان لغات و ترکیبات کهنه و
.جاافتاده سبک خراسانی و سبک عراقی وارد کند

بهار با همه میل و ادعا به تجدد دوستی، می کوشد که افکار و احساسات خود و مسائل نوین را در همان
.اشکال و قالبهای کهن بریزد

نمونه هایی از شعر بهار

شیراز

بود آیا که دگرباره به شیراز رسم
بار دیگر به مراد دل خود باز رسم
بود آیا که ز ری راه صفاهان گیرم
وز صفاهان به طربخانهٔ شیراز رسم
خیزم از جای و بدان شهر طربخیز شوم
تازم از شوق و بدان خطهٔ ممتاز رسم
به ملاقات گرامی ادبایی که بود
جمله را قول و غزل تالی اعجاز رسم
هست رازی ازلی در دل شیراز نهان
خرّم آن روز که من بر سر آن راز رسم
بر سر مرقد سعدی که مقام سعد است
بسته دست ادب و جبهه قدم‌ساز رسم
همت از تربت حافظ طلبم وز مددش
مست مستانه به خلوتگه اعزاز رسم

مرغک تازه‌پرم زیر پرم گیر به مهر

تا ز فیض پر و بال تو به پرواز رسم
بود آیاکه ازین تنگ قفس نیم نفس
به سر صحبت مرغان خوش‌آواز رسم
حافظا بندهٔ رندان جهانست «‌بهار »
همتی تا به یکی خواجهٔ دمساز رسم

 به اقتفای این غزل دل انگیز شاد روان دکتر صورتگراستاد دانشگاه غزلی بدین مضمون سرود و
:برای شادروان بهار ارسال می دارد

هر باغبان که گل به سوی برزن آورد
…شیراز را دوباره به یاد من آورد

مرغ سحر ناله سر کن

مرغ سحر ناله سر کن– — – داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار، این قفس را– — – برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ– — – نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاک توده را– — – پر شرر کن، پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد– — – آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت– — – شام تاریک ما را سحر کن
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت– — – شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است– — – ابر چشمم ژاله بار است
این قفس چون دلم– — – تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین– — – دست طبیعت گل عمر مرا مچین

جانب عاشق نگه ای تازه گل از این– — – بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن
مرغ بی دل، شرح هجران– — – مختصر کن مختصر کن مختصر کن

 

برخیزم و زندگی ز سرگیرم — — – وین رنج دل از میانه برگیرم
باران شوم و به کوه و در بارم– — – اخگر شوم و به خشک و تر گیرم
زان نی شرری به پا کنم وز وی– — – گیتی را جمله در شرر گیرم

آخر از جورت

آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد
خلق را از طره‌ات آشفته‌ تر خواهیم کرد
اول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواست
پس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کرد
جان اگر باید، به کویت نقد جان خواهیم یافت
سر اگر باید، به راهت ترک سر خواهیم کرد
هرکسی کام دلی آورده در کویت به دست
ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد
یا ز آه نیمشب، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد
لابه‌ها خواهیم کردن تا به ما رحم آوری
ور به بی‌رحمی زدی، فکر دگر خواهیم کرد
چون بهار از جان شیرین دست برخواهیم داشت
پس سر کوی تو را پرشور و شر خواهیم کرد

…اگر نالد «‌بهار» از زخم دل نالد

بگرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب
سرت نازم نجاتم ده ز دست روزگار امشب
بر یاران ترش‌روی آمدم زین تلخکامی‌ها
ز مستی خندهٔ شیربن به رویم برگمار امشب
ز سوز تب نمی‌نالم طبیبا دردسر کم کن
مرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب
هزاران زخم کاری دارم اندر دل ولی هر دم
ز یک زخم جگر ترساندم بیماردار امشب
گرم خون‌از جگر بیرون زند نبود عجب زیرا
که از خون لب‌ به‌ لب گشته است‌ این‌قلب‌ فگار امشب
فنای سینه‌را‌بشان گرمی ناب است ای ساقی
بده جامی و برهانم ز رنج انتظار امشب
شب‌هجرانم‌از جان‌سیرکرد آن‌زلف‌پرخم کو
که در دامانش آویزم به قصد انتحار امشب
مده‌داروی‌خواب‌ای‌غافل‌از شب‌زنده‌داری‌ها
خوشم با آه آتشناک و چشم اشگبار امشب
اگر نالد «‌بهار» از زخم دل نالد، نه زخم سل
پرستاران چه می‌خواهید ازین بیمار زار امشب

…فصل گل می گذرد

من نگویم که مرا از قفس آزادکنید
قفسم برده به باغی و دلم شادکنید
فصل گل می گذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یادکنید
عندلیبان‌!گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاباش قدومش همه فریادکنید
یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان
چون تماشای گل و لاله و شمشادکنید
هرکه دارد زشما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و به یاد منش آزادکنید
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانهٔ صیادکنید
شمع اگر کشته شد از باد مدارید عجب
یاد پروانهٔ هستی شده بر بادکنید
بیستون بر سر راه است مباد از شیرین

…خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید