..سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده

اعتراف به عشق های نهان

و شگفتی های بر زبان نیامده

در این سکوت حقیقت ما نهفته است

حقیقت تو

و من …

«مارگوت بیکل»

چند روز قبل با یکی از صاحبدلان برخورد نمودم که آفتاب عمرش از نصف النهار جوانی عبور کرده و

به افق پیری نزدیک می گردد. این یار نازنین که پیوسته سر بجیب تفکر فرو می برد کمتر سخن می

گوید و پیوسته به سخنان دیگران گوش فرا می نهد و برای خود دنیای زیبا و شگرفی پدید آورده است .!

او که دلش از نامرادی های زمانه در رنج و عذاب است .با هم به گفت و گو نشستیم و از هر دری

سخن گفتیم و موضوعی را عنوان نمود که تا بحال بدان نیندیشه بودم وآن واژه « سکوت » بود.! به

منظور آنکه بحث را آغاز نماید ؛ گفته ای از استاد بزرگ ادبیات فارسی(سعدی ) شیرین سخن را مرور

کرد که آن شاعر بزرگ گفته است:

« زبان بریده بکنجی نشسته صمٌّ بکم /

به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم »

گفتم دوست نازنین هم اوست که ادامه می دهد :

کنونت که امکان گفتار هست

بگو ای برادر به لطف و خوشی

که فردا چو پیک اجل در رسید

به حکم ضرورت زبان در کشی

سری تکان داد و ادامه داد :آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می شنوی وفقط در سکوتی

سنگین به مخاطب نگاه می کنی و گوینده تصور می کند نادان و احمق هستی ؟! گفتم باز هم سعدی از

زاویه دیگری به سکوت نگریسته است و می گوید :

زبان در دهان ای خردمند چیست / کلید در گنج صاحب هنر

چو در بسته باشد چه داند کسی / که جوهر فروشست یا پیله ور

*اگر چه پیش خردمند خامشی ادبست ؛به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

*دو چیز طیره عقلست دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی!

باز داستانی از گلستان گفتم که سعدی می گوید : « جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و

طبعی نافر چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت :ای پسر تو نیز

آنچه دانی بگوی. گفت :ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم»

بهر حال به فکر فرو رفتم که در مورد « سکوت » بحث را دنبال کنم . شاید تاکنون هیچ واژه ای به

اندازه « سکوت » در زندگی بشرتاٌثیر گذارو کاربرد نداشته و نخواهد داشت . از روزیکه بشر پا به

عرصه هستی گذاشته با معنای این کلمه بر خورد نموده است . در هر موقعیتی سکوت معنایی خاص

برایمان به ارمغان آورده است : سکوت در خانواده ، اجتماع ، سیاست ،شغل ، مصلحت ،مدرسه و…

فرهنگ ها سکوت را به معنای : دم فرو بستن ؛ خاموش ماندن ، خاموشی گزیدن گفته اند .

باید گفت : اصلی‌ترین و اساسی‌ترین راه برای تحول بنیادی شخصیت« ساکت شدن ذهن » است و

کمیاب ‌ترین رویداد در عالم از ابتدای بشریت تا اکنون همین« سکوت ذهن »است

هیچ چیز نیرومند تر از سکوت باطنی، ضمیر و جان در تحول شخصیت آدمی وجود ندارد و مظلوم‌تر

از این واژه و ناشناخته ‌تر از این روش وجود ندارد.

یکی از شیوه های دیگر سکوت ؛ « سکوت اجتماعی» است . سکوت اجتماعی هم انواعی دارد. گاه

سکوت جامعه از آنجاست که در سنت فکری و فرهنگیِ خود هزینه ی خطای سخن را بسیار سهمگین

کرده. در این بستر جامعه به ;خطا پذیری به عنوان اصلی ترین فاکتور رشد بی اعتنا می ماند! و گاه

سکوت اجتماعی نحوی مقابله با رشد;همهمه است و یا دلایل دیگر.

معنای قاموسی سکوت زبان فرو بستن و اینکه تارهای صوتی حنجره شما حرکت نکند که بدیهی است

اما این معنا را سکوت زبانی یا ظاهری می‌گوییم که پیام عرفا، قبل از آن‌ها اخلاقیون و پیش از همه

این‌ها پیام انبیا بوده است. عارف این بستن زبان ظاهری را مقدمه‌ای برای بستن زبان ذهن می‌داند.

یکی از قوی‌ترین شهوت‌های انسانی سخن گفتن است، به همین دلیل است که زندان انفرادی هنوز

سخت‌ترین مجازات است، چون کسی نیست که با او سخن بگوید.!

در جهان کنونی، لااقل در جوامعی که بینش مدرن بر عرصه سیاست حاکم است، نوعی سکوت وجود

دارد که بنام «سکوت سیاسی »نامیده شده است .بعضی از روشنفکران دانش آموخته که به مسائل

سیاسی و اجتماعی جامعه خو یش حساسیت دارند و نسبت به مردم جامعه بی تفاوت نیستند و می کوشند

تا دانش و علم را در خدمت تغییر مناسبات سیاسی – فرهنگی – اقتصادی – اجتماعی جامعه قرار دهند

و مرعوب سیاست حاکمان هستند؛ سکوت می کنند و لب فرو می بندند.این معنا در تمام کشور های

توسعه یافته و غیر توسعه حاکم است . سکوت همیشه سمبل رضایت نیست بلکه اغلب اوقات نشانه عدم

رضایت است . گاه سکوت معنی اعتراض می دهد .

قدرت سکوت

قدرت و سطح انرژی ارتعاشی بالایی در سکوت وجود دارد و این موضوع برای کسانی که حتی یکبار

تجربه اش کرده باشند، به یک اعتیاد و عادت همیشگی تبدیل خواهد شد. سکوت راه فهم زبان خلقت و

اسرار آفرینش است. زمانی که ذهن خود را آرام می کنید و زندگی خود را در سکوت پیش می برید،

الهامات بیشتر می شوند، خلاق تر می شوید، قدرت بیشتری پیدا می کنید و مسیرهای خاصی برای شما

نمایان می شوند. سکوت نوعی حضور آگاهانه از دنیای خارج به درون است و متمرکز ساختن این دقت

بر هدف ها و خواسته های ماست و اینگونه ضمیر ناخودآگاه ما پاسخ مورد نظر را در زندگی بیرون ما

آشکار خواهد کرد

وقتی از سکوت حرف زده می شود، منظور یک سکوت تمام عیار درونی است. یک ثبات و آرامش

مطلق. در زمانهایی که از هر راه حلی نا امید شده و در ها به روی شما بسته می شود، سکوتی تمام

عیار راه حل بسیار ویژه ایست که دوباره کنترل همه چیز را به دست شما باز می گرداند. سکوت سمبل

و نماد بی نهایت است. انسان با سکوت کردن می تواند به دنیای درون سفر کند و همچنین این سکوت

است که در برابر مشغله های ذهنی و‌مشکلات ما همانند آبی سرد بر آتش است.

فراموش نکنیم که انسانهایی که معمولاً ساکت هستند و در خودشان فرو می‌روند به یک صفت خوب هم

شناخته می‌شوند؛ اهل تفکر بودن.

واژه سکوت در ادبیات ایران

«سکوت» در ادبیات ایران جای ویژه ای دارد . اشعار زیادی در این مورد سروده شده و در صفحات

زرین ادبیات فارسی جای گرفته است . در ذیل ابیاتی در این زمینه تقدیم صاحبدلان می کنیم :

صدف وار گوهرشناسان راز

دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

فروان سخن باشد آگنده گوش

نصیحت نگیرد مگر در خموش

از ان مرد دانا دهان دوخته ‌ست

که بیند که شمع از زبان سوخته‌ست

(سعدی)

چند خموش می‌کنم سوی سکوت می‌روم

هوش مرا به رغم من ناطق راز می‌کنی

(مولانا)

حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما

بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

(حافظ)

ای برادر گر تو هستی حق طلب

جز به فرمان خدا مگشای لب

گر خبر داری ز حی لایموت

بر دهان خود بنه مهر سکوت

(عطار نیشابوری)

…نفس تو گر ز نطق یابد قوت

لب ببند از سخن به مهر سکوت

(جامی)

مهر سکوت با دل بی آرزو خوش است

از خامشی چه سود چو گویاست آرزو

ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شود

خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام …

(صائب تبریزی)

ز ما و من به سکوت ای حباب قانع باش

که غیر ضبط نفس نام این معما نیست

(بیدل دهلوی)

رو نشین خاموش، چندان ای فلان

که فراموشت شود، نطق و بیان

خامشی باشد، نشان اهل حال

گر بجنبانند لب، گردند لال

(شیخ بهایی)

چو با جمعی دچارم کرد از من صد سخن پرسد

چو تنها بیندم مهر سکوتش بر دهن باشد

(محتشم کاشانی)

سکوت معنویان را بیا و کار بساز

لباس مدعیان را بسوز و دور انداز

سکوت معنویان چیست عجز و خاموشی

لباس مدعیان چیست گفتگوی دراز

(سنایی)

از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت

هر دم رسدم بر دل و جان قُوَّت و قوت

(هاتف اصفهانی)

..من که خود افسانه می‌پرداختم

عاقبت افسانه‌ مردم شدم

ای سکوت، ای مادر فریادها

ساز جانم از تو پرآوازه بود

من ندیدم خوش‌تر از جادوی تو

ای سکوت، ای مادر فریاد ها

گم شدم در این هیاهو، گم شدم

تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم

زندگی پر بود از فریاد من

( فریدون مشیری)

نیست حالی در دل شاعر خیال‌ انگیزتر

از سکوت خلوت اندیشه‌ زای نیم ‌شب

(رهی معیری)

تو شهریار بیان از سکوت نیم‌ شب آموز

گمان مبر که گرم لب تکان نخورد خموشم

ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز

سر سپاریم به مرغ حق و هوئی بزنیم

(شهریار)

به گوش می‌شنوم هر شب از هجوم خیال

صدای گرم تو را در سکوت خانه هنوز

برای کودک گریان ترانه می ‌خواندی

مرا ز خواب برانگیزد آن ترانه هنوز

(نادر نادرپور)

چرا رفتی ، چرا؟ من بی قرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟

ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟

نه هنگام گل و فصل بهارست؟

نه عاشق در بهاران بی‌قرارست؟

نگفتم با لبان بسته‌ی خویش..

(سیمین بهبهانی)

به تو راز درون خسته‌ی خویش؟

در زیر سکوت تو گنجی است ؛

خاموش و مغرور؛

همچون میراث یک دهکده دور

گنجی پنهان

در خطر هجوم غارتگران

گنجی که من دیده‌ام

و خود را به ندیدن می ‌زنی

(آنتوان دوسنت اگزوپری)

جملات بزرگان درباره سکوت

بهتر است ساکت باقی بمانی و یک احمق به نظر برسی تا اینکه سخن بگویی و تمام تردید را از بین

ببری. ( آبراهام لینکلن)

هر واژه ای همچون لکه ای غیر ضروری بر روی سکوت و خلا می ماند. (ساموئل بکت)

چیزی که در سخن نمی گنجد فقط با سکــوت قابل فهم است. (شمس تبریزی)

سکوت بهترین حالت بیان بی اعتنایی است. (جرج برنارد شاو)

بهترین اشخاص کسانی هستند که اگر از آنها تعریف کردید خجل شوند و اگر بد گفتید سکوت کنند

( جبران خلیل جبران)

حقیقت واقعی در سکوت نهفته است ( پابلو پیکاسو)

وقتی کلمات غیر شفاف می شوند. من روی به عکس ها می آورم. وقتی تصاویر کافی نباشد. به سکــوت

بسنده می کنم. ( انسل آدامز)

من از کسانی که تصور می کنند پرحرفی نشانه دانش. سکوت نشانه نادانی. و دلبستگی نشانه هنر است

دوری می کنم. (جبران خلیل جبران)

عموما اشخاصی که زیاد می دانند کم حرف می زنند و کسانیکه کم می دانند پرحرف هستند. :

( ژان ژاک روسو)

زمانی از راه می رسد که سکوت. خیانت است. (مارتین لوتر کینگ)

سعی کن درست صحبت کنی و گرنه عاقلانه این است که سکوت کنی. (جورج هربرت)

همانطور که ما باید مسئولیت هر سخن بیهوده خود را بر عهده بگیریم. باید مسئولیت هر سکوت بیهوده

مان را نیز قبول کنیم. : ( بنجامین فرانکلین)

عشاق دلباخته معمولا در سکوت به سر می برند. : (شارل دو منتسکیو)

هروقت در مورد احساست شک داری خاموش باش. : ( الکساندر پوپ)

روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم تا ساکن سرای سکوت شدم.

(بایزید بسطامی)

از بین تمام فضیلت ها. سکــوت را انتخاب کن. چرا که بوسیله آن می توانی متوجه عیب های دیگران

شوی. و عیب های خود را پنهان کنی. ( جرج برنارد شاو)

هیچ چیز به اندازه ی سکــوت و خاموشی باعث افزایش قدرت نیست. (شارل دو گل)

تنها آرامش و سکوت. سرچشمه ی نیروی ابدی و جاوید است. ( فیودور داستایفسکی)

اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند. بهتر که سخن گویی تا دیگران خاموشت کنند. (سقراط)