محمود مجاهد

خلیج فارس یا به گفته تاریخ کهن (دریای پارس)پیوسته به دلیل اهمیت استرات‍‍‍‍‍ٰژی و اقتصادی در طول تاریخ  مورد توجه قدرت های جهانی قرار گرفته است.

 منابع عظیم نفت آن که صنایع جهان به مقیاس وسیعی به دان نیاز و بستگی دارد از یک جهت و تحولات سیاسی و استراتژیکی از جهت دیگر پیوسته اذهان مردم جهان را به این منطقه متمرکز کرده است .

 

بنابرآنچه گفته شد می بایستی در آغاز موضوع را در قلمرو اسطوره ملی و دینی قوم ایرانی از گاه کوچ اقوام ایرانی به فلات ایران بررسی و ریشه یابی کنیم؛تا با هماهنگ کردن جزییات به مقیاس کلی در  زمینه  تاریخ  به رسیم . 

تاریخ  خلیج فارس

در مورد علل وانگیزه این مهاجرت که طی قرنها صورت گرفته و به مرحله کمال رسیده؛ امپراتوری های ماد و پارس را  به وجود آورده و در نهاد خود دین زرتشت را پرورش داده است.

به عقیده نگارنده حدود جغرافیای سرزمینی که (ایرانویچ) نامیده میشد و دو تیره از سکنه آن از دهلیزهای شمال شرقی و شمال غربی وارد ایران شدند سرزمینی بود پهناور که حدود تقریبی آن در ناحیه یخبندان شمالی قرار داشت و در مرحله نخست مهاجرت مرزهای (ایرانویچ) تا (کرند) در غرب و سیستان در شرق و البرز در مرکز گسترش یافت و جنوب یا (نیمروج)به عنوان جهت بخشایش شناخته شد و عقیده داشتند فر ایرانی در دریای فراخکرت است که در جنوب قرار دارد .

شاخه شرقی تیره ایرانی یعنی سکاها به سرزمینی که گمان می کردند جنوب ایده الی آنهاست رسیدند؛ و به تصور اینکه دریاچه هامون فراخکرت است انقدر اقامت کردند که دین زرتشت در آنجا مرحله کمال نسبی را پیمود ولی آگاهی جغرافیایی از اینکه هامون در خشکی محصور است ؛ سکاها را برآن داشت که به سوی جنوب یا جهت بخشایش پیشروی کنند تا به خلیج فارس یا (دریاچه خسرو) برسند که بوسیله آبشاری (تنگه هرمز) به دریای (فراخکرت) اقیانوس هند منتقل می شد؛ و فر ایرانی یا بعبارت دیگر (فرکیانی) در آنجا قرار داشت .

پیش ازادامه بحث در این زمینه به ذکر علل و جهات این مهاجرت می پردازیم؛ در اثر تغییردر اوضاع و احوال طبیعی و پایان یخبندان دایم در سرزمین (ایرانویچ) به تدریج دام پروری دربین اقوام آریای گسترش یافت و یک اقتصاد شبانی تکامل یافته بوجود  آمد.

شبانان آریایی که تاریخ آنها را به عنوان (سکاها) می شناسد و باید آنان را شاخه شرقی به شمار آورد زودتراز شمال شرقی فلات ایران وارد این سرزمین شده وخاور این منطقه را فراگرفته؛وبه سوی نعمت وسعادت یعنی جهت بخشایش پیشروی نمودند؛وبه حوزه دریاچه هامون و به خیال خودشان جنوب(نیمروج)رسیدندومحیط ایده ال جغرافیای خود را لمس کردند.

سکاهای تازه وارد آن سرزمین را (سکنان)نامیدندوبه سکنه آنجا سکزی گفتند؛وسکنان با دگرگون شدن شکل آن بنام سیستان شد .

دراینجا بود؛که دین زرتشت و شریعت مزدا بوجود آمد و تکامل یافت؛ومزداپرستی پیرامون همین دریاچه نیروگرفت و پس ازقرن ها دین یهود ومسحیت را تحت تاثیرقرارداد .

                                                                           

آریایی  های  شاخه خاوری دیر یا زود درک کردند که این دریاچه به خشکی محصوربوده واین محدودیت مانع دسترسی آن به دنیای خارج آن زمان است.علاوه بر این طرف راست آنها را بیابان خشک ونمک زار بی آب کم باران وآنجا جنوب ایده ال نیست. بنابراین گروهی از آنها که سیستان گنجایش تامین معاش آنان را داشت آنجا ماندند و بقیه به سوی جنوب واقعی پیشروی کردند تا به خلیج فارس یا جهت بخشایش رسیدند؛وبعبارت دیگربه فر آریای دست یافتندوافقی وسیعترو دیدگاهی گسترده تر در برابر آنها قرار گرفت.

دراینجا بود که دایره محدودیت مکانی قوم ایرانی باز شد و به تسلسل زمانی در راه تعالی تبدیل گردید؛وبه وسیله شاخه غربی آریایی های ایران جهانی نو پابرگذاری شد؛چنانچه در این بحث خواهد آمد مقارن این زمان یا دیرترشاخه دیگراز اقوام آریایی از گوشه شمال غربی معابر قفقاز را طی کرده وارد فلات ایران شدند؛ودولت های ماد و (پرشاوا)را تاسیس کردند؛وهردودولت در اثر برخوردهای جنگی با دولت آشور در فنون نبرد آزموده شدند؛ولی دولت پرشاوادراثر فشارنظامی آشوری ها در امتداد کوههای زاگرس به سوی جنوب که همان جهت بخشایش پیشروی کردند. پارسی ها یا پارشاواها در مدتی نه چندان طولانی به سرزمین خوزستان رسیدند و ضمن این پیشروی دسترسی به آب های خلیج فارس تحقق یافت.

ازاین زمان شکوه قوم ایرانی به رهبری پارسی ها آغاز گردید؛ودولت طبقه اول سلسه هخامنشی در حد فاصل بین خوزستان و فارس تاسیس گردیدو مقدمات شاهنشاهی جهانی ایران فراهم شد .

سرزمینی که دولت عظیم هخامنشی درآن سازمان یافت پارس نامیده شد و خلیج که منشاء آن همه نیرووتوانایی بود بنام (خلیج پارس)شناخته شد و طی دوهزاروهفت صد سال همچنین خلیج پارس است و تنها تغییری که در این اسم و عنوان داده شده آن است که (پ)تبدیل به(ف)گردید و خلیج پارس تبدیل به خلیج فارس شد.

خلیج فارس بدان سبب که در جنوب یعنی جهت بخشایش قرار دارد دارای جنبه قدسی و احترام دینی شد و چه بسا که پذیرش سریع قبله مسلمین ازسوی ایرانیان بهمین عامل روانی بستگی داشته که کعبه نیزدر جهت جنوب قرار داشته و سرچشمه بخشایش یزدانی بوده است .

اسامی و اعلام وابسته و برخی از نام های مربوط به خلیج فارس از نام ها و اصطلاحات دینی مایه گرفته شده است.

مانند تنگه هرمز و جزیره ای سهمان  که از اسم(اهورامزدا)و هرمز تغییر شکل یافته اهورامزدا است .

پس ازآن بنام کیش که یکی از جزایر خلیج فارس است اشاره می شود که معنی دین از آن مستفاد می شود. ضمنا مفهوم اخلاق را می رساند. از این دو مورد که بگذریم می رسیم به مجمع ا لجزایر ایرانی بحرین که در باره پرهیزکاری ساکنین آن داستان ها نقل می کنند؛واما جزیره (خارک)نیز نقطه ایده ال مردم آرامش طلب بوده خلیج فارس جایی است که یکی از داستان های قهرمانی یعنی افسانه(سند باد بحری)در آنجا شکل گرفت در سایه روشنیهای افسانه و تاریخ کشمکش امپراتوری یمن و شاهنشاهی ایران یعنی نبرد کیکاوس و پادشاه (هاماوران بصورت یک داستان عشقی و جنگی بر خلیج فارس سایه افکنده؛وآنچه مستحمل است وقوع سیل عرم و انهدام سد ماربه طومار قدرت و تمدن یمن را در هم پیچید و به این دوران باستانی پایان داد.ضمنا کشمکش بین ایران و یمن که نخستین برخورد اعراب و آریاییها بود خاتمه یافت .

برخی از پ‍ژوهشگران بر این باورند که فنیقیها از خلیج فارس به سواحل مدیترانه کوچ کردند و با بهره گیری از آزمونهای دریانوردی که اندوخته  بودند؛نخستین تمدن دریایی را پایه گذاری کردند.

 هم اکنون اسطوره ها و سایه روشنیهای تاریخ را پشت سر می گذاریم و به بحث پیرامون مراحل تاریخی می پردازیم .

در کتاب اول تاریخ تمدن تالیف ویل دورانت زیر عنوان (مشرق زمین گاهواره تمدن) چنین آمده؛ سارگن اول پادشاه آکاد به عنوان پیروزی شمشیر خود را در آب های خلیج فارس شست.به عقیده نگارنده ؛سارگن پس از رسیدن به خلیج فارس سدی از طبیعت را در برابر خود مشاهده کرد؛که مانع پیشروی وی بوده است و چون فاقد نیروی دریایی بود گامهای وی آهسته وپیروزی های سارگن  متوقف گردید. بنابراین شستن شمشیر نشانه پایان فتوحات بوده نه علامت پیروزی .

سارگن نخستین چهره جنگی دنیای کهن است؛که با کودتای نظامی به پادشاهی رسید.بنابراین وی را باید مبتکر این روش دانست .سارگن؛که از فاتحین معروف دنیای کهن است بنیانگذار اولین دولت سامی نیز به شمار می آید؛که عامل جغرافیایی چون خلیج فارس از گسترش قلمرو او جلوگیری کرد .

خلیج فارس نه فقط از پیشروی دولت اکاد جلوگیری کرد بلکه همواره در طول تاریخ حایلی بوده بین دو قلمرو سامی و آریایی با این وصف بسیار اتفاق افتاده که اعراب و ایرانیان  از خلیج فارس گذشته؛و  ساکنان آن طرف این حایل را در معرض تهدید قرار دادند؛که موارد اساطیری و تاریخی آن بسیار است.

آنچه مستند بر اسناد تاریخی است سپاهیان پیروزمند اسمیرامیس وکوروش از این حایل جغرافیایی گذشته و خلیج فارس را پشت سر گذارده به قلمرو عمان تاختند وتا شهر(نیزوا)پیشروی نمودند. پس از آن می رسیم به لشکرکشی شاپور شاهنشاه ساسانی معروف به (ذوالاکتاف) که به منظور سرکوب اعراب عصیانگر صورت گرفت و موفقیت آمیز بود و خلیج فارس در تامین خطوط ارتباطی او نقش به سزایی داشته. 

اعراب نیز در دوران خلفای راشدین به وی‍ژه خلیفه اول ودوم از بحرین بمنزله پایگاه بهره گرفته و با گذشتن از خلیج فارس سرزمین پارس یا زادگاه شاهان ساسانی را در معرض تهدید قرار دادند. پس از آن می رسیم به رستاخیز انتقام جویانه قرمطیان٬که در گناوه فارس به پاخاستند وپس از گذشتن از خلیج مکه را به تصرف خود در آوردند٬ وبرای مدت طولانی در بخشی از جزیره العرب وبرسواحل دو سوی خلیج  فارس یعنی شمال وجنوب آن تسلط یافتند واین استیلا مدتها به طول انجامید.

امیرعضدالدوله دیلمی نیز ازپایگاه نظامی شیراز ارتش عظیم خود را به سوی خلیج فارس رهبری وفرماندهی نموده از این حایل جغرافیایی گذشته بخش عظیمی از عربستان را ضمیمه قلمرو خود کرد٬که درآن زمان ازلحاظ سیاسی ونظامی واجد کمال اهمیت بود٬ به ویژه اینکه پس از تسلط شاهنشاه نامبرده بر عظمت او افزوده شد.

نادرشاه افشار نیز به آن سوی خلیج توجه کامل داشت وچون این امرملازم با تاسیس نیروی دریایی نیرومندی بود باین کار اقدام کرد و بندر بوشهر را به پایگاه دریایی اختصاص داد٬ وبرای رسیدن به هدف سپاهیان خود را بآن سوی خلیج فارس گسیل داشت واردوی نادری را در جایی که هم اکنون (راسی الخیمه)نامیده میشود متمرکز نمود٬ ولی با قتل نادر شاه این استراتژی متوقف شد و سپاهیان ایران نیز از آن سوی خلیج فارس عقب نشینی کردند.

برگردیم به عهد باستان و اقدامات داریوش  کبیر به منظور ارتباط  راههای   بازرگانی   شاهنشاهی بزرگ هخامنشی .

برای اینکه بی مقدمه وارداین بحث نشویم یادآور میشوم که:موضوع اتطال مدیترانه به دریای سرخ همواره یک ایده ال بازرگانی و استراتژیک بوده که زمانی تحقق یافته و زمان دیگر متوقف مانده تا به حفر ترعه سو‍‍‍‍‍یز منتهی گردید و نگارنده این موضوع را به قید احتیاط به مصالح جغرافیایی خلیج فارس ارتباط میدهم.

بگونه ای که (ویل دورانت) درکتاب مشرق زمین گاهواره تمدن نقل میکند :سنوسرت اول فرعون مصر ترعه ای میان نیل و بحراحمرحفر کرد؛چنین به نظر میرسد که به سبب رسوبات نیل این ترعه مسدود شده بود؛زیرا فرعون دیگر مصربنام(تحا یو) اقدام فرعون قبلی را تکرار کرد واین راه ارتباط دوباره باز شد .

در فاصله زمانی بین تحایو و داریوش بزرگ بار دیگر این ترعه مسدود گردید تا زمان شاهنشاه نامبرده که امپراتوری ایران به حداکثر رشد خود رسید؛و ضرورت ایجاب کردکه بخش های عظیم این شاهنشاهی از لحاظ بازرگانی به هم وابسته و پیوسته شوند؛ودر وراء نیازهای اقتصادی مصالح استراتژیک نیز رعایت شود.از این جهت داریوش به اتصال مدیترانه به نیل اقدام کرد؛و بار دیگر نقشه سنوسرت و تحاءو عملی شد.بنابراین نخست جنبه نظامی این اقدام را تحت بررسی قرار می دهیم.

به  عقیده نگارنده این موضوع را تشخیص داده بود که آرام کردن مردم مصر با حدود پنج هزار سال تاریخ آسان نیست ضمنا متوجه این موضوع بود؛که در أواخر دوران فراعنه سربازان یونانی در ارتش مصر نقش به سزایی داشتند و احتمال داشت که اءتلاف یونان و شورشیان مصرخطوط ارتباط شاهنشاهی را در حوزه مدیترانه مختل نماید. از این رو مدیترانه را از راه نیل به دریای سرخ متصل نمود؛تا بدلیل ضرورت نیروی دریایی خود را از خلیج فارس به منطقه مدیترانه گسیل دارد.ضمنا از امکان الحاق نیروی دریایی(فینقیه) به این اءتلاف احتمال جلوگیری نماید .

دراینجا مشاهده می کنیم که خلیج فارس به عنوان یک عامل بزرگ مورد بهره گیری شاهنشاه ایران قرار می گیرد؛و خلیج فارس که در آغاز عامل تشکیل شاهنشاهی پارس بود به یک نقطه استراتژیک مهم تبدیل می گردد.

علاوه بر آنچه گفته شد با احداث ترعه نیل و اتصال مدیترانه به دریای سرخ بازرگانی بین آن منطقه آسان گردید؛ وتجارت میان کشورهای ساحلی مدیترانه و خلیج فارس بآسانی صورت می گرفت؛ودر کنار این خطوط ارتباط تجارتی محور کوشش های نظامی واستراتژیکی دولت هخامنشی استوارتر می گردید.

                             

 

                  جغرافیای طبیعی خلیج فارس

 

 همان گونه که پیش از این گفته شد که خلیج فارس حد فاصل بین اقوام تازی و تیره های آریایی است اکنون یاد آور می شود که از نظر جغرافیای طبیعی نیز همواره به منزله حایلی بوده بین مناطق گرم و معتدل.

در اینجا این پرسش؛پیش می آید که سواحل شمالی خلیج فارس نیز به شدت گرم است و با کناره های جنوبی تفاوت چندانی ندارد.

بنابرین یاد آور می شود ؛ که برخلاف چنین تصوری اوضاع و احوال دوسوی خلیج فارس بسیار با هم متفاوت است.

به این ترتیب که در سواحل شمالی و خاوری آن یعنی سرزمین ایران منتها نوار ساحلی به شدت گرم است.

به عنوان مثال گمبرون(بندر عباس) که بقول اروپایی ها با دوزخ یک انگشت فاصله دارد ؛در چند کیلومتری کوه ( گنو) با یکی از نقاط خوش آب و هوای (زاگروس) جنوبی قرار گرفته .

در سایر نقاط این نوار ساحلی نیز به همین منوال فاصله میان کناره های گرم و کوهستان   های معتدل از حدود صد کیلومتر به طور تقریبی تجاوز نمی کند و این موقعیت محلی وقوع خلیج فارس را به صورت حایل بین دو منطقه گرم و معتدل منتفی نمی کند .

شدت و اعتدال هوا و میزان باران سالانه بین روحیه و طبایع مردم حوزه خلیج فارس اثر کلی گذارده و با وجود این اختلافات ارتباط بازرگانی و اقتصادی میان آنها نوعی هم بستگی به وجود آورده است.

در اینجا یاد آور می شود که تفاوت میان ترولات آسمانی این سو و آن سوی خلیج فارس بسیار است.

به این ترتیب که حد متوسط باران سالانه در کناره های جنوبی خلیج از چهار اینچ بیشتر نیست در حالیکه حد متوسط باران شمال و شرق این منطقه گاهی و در برخی نقاط از بیست اینچ هم می گذرد.

کمبود باران در کناره های غربی خلیج فارس موجب خشکی آن سرزمین شده که خشونت طبع ساکنین آنجا را همراه داشته ؛و هر چه به داخل جزیره العرب پیش روند این خشکی بیشتر بر طبایع مردم اثر می گذارد.

در حا لیکه افزایش باران در کناره های شمالی وضع ممتازی را به وجود آورده است.

ریزش برف و باران در شمال خلیج فارس یعنی ایران سبب شده است که مجاری آب بسیاری از فلات ایران متوجه خلیج شود از جمله رودهای کارون و کرخه و جرایی و زهره و شاپور و رود بار که آب آنها به این دریا می ریزد در حالیکه آن سوی خلیج حتی یک رودخانه هم ندارد که آب آن به خلیج فارس ریخته شود بنابرآنچه گفته شد اگر رودخانه هایی را که از غرب و شمال غربی ایران وارد کشور عراق می شود و با الحاق به دجله و ارونو رود به خلیج فارس می ریزد و هم چنین سیلاب های موقت را بشمار آوریم باین نتیجه می رسیم ٬ که صدی هفتاد آب ریز خلیج فارس از ایران است و صدی سی باقیمانده نیز یعنی دجله و فرات از خارج سرزمین های عربی سرچشمه می گیرد.

علاوه بر این وجود سفره های زیرزمینی آب در شبه جزیره عربستان با وجود کمی باران حکایت می کند که آب های تحت الارضی آنجا نیز حاصل جریان های زیرزمینی ایران است که به سوی جزیره العرب جریان پیدا می کند٬واگر روزی این سفره های عظیم آب استخراج شود باین سرزمین خشک حیات نوین می بخشد.

در اینجا به انگیزه نیاز به بحث پیرامون تاریخ پیدایش دولت جهانی پارس باین موضوع اشاره می کنیم٬که پژوهشگران در این زمینه از لحاظ کلی نظراتی را بشرح زیر عنوان کردند که در خور بررسی است .

پژوهش گران معتقدند که روش کشور داری حکومت ها واکنشی است از شراءط واوضاع و احوال جغرافیای طبیعی سرزمین هایی که قدرت در آنجا تکوین شده و نیرو گرفته٬ بعنوان مثال دولت هایی که در مناطق صحرایی بوجود آمدند دارای طبیعت خشن استبدادی هستند و بالعکس طبایع دولت های دریایی بسوی دموکراسی متمایل است. با مطالعه این بحث ذهن خواننده خود بخود متوجه شوروی از نوع اول می شود و در نمونه دوم ذهن او معطوف به انگلستان می گردد و در خلال تاریخ کهن نیز می توان فنیقیه و کارتاژ دریایی را در برابر آشور و بابل صحرایی قرار داد .

بحث ذکر شده به قدری با واقعیت های تاریخی برابر است که بذکر شاهد نیاز ندارد. با این وصف یاد آور می شویم که رٰژیم سوسیالیستی روسیه شوروی با مفهوم واقعی دموکراسی بیگانه تر بود تا حکومت تزاری یعنی بمردم روسیه نان داد٬ ولی آزادی مختصر و نوپا و کوتاه مدت را از آنها سلب نمود .

 

در اینجا یاد آور می شود که (ژءوپلتیک) ایران عهد هخامنشی به سبب دسترسی به خلیج فارس و منطقه صحرایی از نخست واجد دو جنبه دریایی و صحرایی شد٬ و طرز اداری آن از آغاز بصورت آمیزه ای از دموکراسی و استبدادی شکل گرفت .

مقایسه کوروش و پادشاهان  آشور و بابل از این واقعیت حکایت میکند .

پادشاهان نامبرده اسیر می گرفتند و کوروش اسیران آنها را آزاد می کردند. پادشاهان بابل و آشور و عیلام به خدایان یکدیگر اهانت می کردند ٬ ولی کوروش با روشی آمیخته باحترام بمظاهر دینی مغلوبین روبرو می شد.

آمیزه استبداد و دموکراسی هخامنشی که از خلیج فارس و فلات ایران یعنی دریا و صحرا مایه گرفته بود پس از آنکه کناره های مدیترانه را در بر گرفت با اتحاد دو اقیانوس هند و اطلس از نزدیک ترین راه ٬و تسلط بر سه راهی تاریخ  یعنی دریای مدیترانه شبه دموکراسی خود را در قلب جهان آن روز بسط داده٬ ودموکراسی  یونان را تحت الشعاع قرار داد بگونه ای که بعدها بمنز له الگوی (اومانیسم) اسکندر و روش اداری روم از آن بهره برداری شد و تمدن نوین اروپا آن را با سیستم کشورهای مشترک المنافع تطبیق کرد یا بهتر بگوییم اروپای بعد از قرون وسطی خود را با آن منطبق نمود .

چنانچه از دید تاریخ موشکافی شد تمدن آغازین تیره و ن‍‍ژاد آریا از خلیج فارس نشات گرفته و کناره شمالی آن محل پیدایش عالیترین حکومت های جهانی است که جهان کهن بخود دیده و از آن الهام گرفته است .

 

                                                                                                                               

       

خلیج فارس از دیدگاه مورخین – شاعران و

                جهانگردان

   اصلاحات داریوش بزرگ که حفر ترعه نیل و اتصال مدیترانه به دریای سرخ را همراه داشت تحول عظیمی در ارتباطات دریایی شاهنشاهی ایران ایجاد کرد٬چنانچه بنا بگفته منتسکیو در کتاب روح القوانین:نیروی دریایی داریوش بر أب های قلمرو هخامنشی مسلط بودند و نخستین کسی که به دستور او أفریقا را دور زد (نکود ) و دیگری( اودوکس) که هردو از دریانوردان فینیقی بودند .

آن ها از بحر احمر حرکت کرده و آفریقا را دور زده به مدیترانه آمدند. بعد از آنها(ساتاسب)از طرف خشایار شاهنشاه ایران در صدد دور زدن آفریقا بر آمد  و از جبل الطارق شروع نمود ؛ ولی موفق نشد .

در اینجا یادآور می شود که بنابگفته منتسکیو نکود واودوکس در باره دورزدن آفریقا دستور دادند ولی خود آنها در این سفر دریایی شرکت نکردند.

کاموین پرتغالی در اشعار حماسی خود عظمت کشف هندوستان را توصیف نموده در حالیکه قرنها پیش از آن این راه بوسیله ملاحان فینیقی پیموده شده٬آن هم به زمانی که هنوز قطب نما در کشتی رانی بکار نرفته بود ودریانوردی با مشکلات صورت می گرفت. 

بدستور داریوش بزرگ مصب رود سند لایروبی شد واز همین راه بود که (نیارکوس) نیروی دریایی اسکندر را وارد بحر عمان کرد . 

  وی پس از ورود به دریا در کار ساحل نشینان دخل و تصرف نموده ٬وقبایل بلوچ را که ماهی خوار بودند به کشاورزی وادار کرد. او در نوشته های خود کرمان را (کارمانیا) ذکر  نموده است.  

آنچه مسلم است اسکندر از راه خشکی به هندوستان رفت و نیروی دریایی در اختیار نداشت .

چنین بنظر میرسد که مردم شبه قاره هندوستان با مصادره کشتی های خود از سوی فاتح مقدونی موافق بودند  و بدینوسیله می خواستند سپاهیان او را با مسالمت از آن دیار خارج کنند.

لذا نه فقط کشتی در اختیار او گذاردند بلکه کشتی ها را تا خلیج فارس راهنمایی کردند و مراجعت نمودند .

اینکه اسکندر دریا نوردان سوری و فینیقی را برای اداره کشتی های خود به خلیج فارس آورد مویید این نظر است .

ورود نیروی دریایی اسکندر به خلیج فارس و رودخانه های که به آن متصل می شدند و قابل

کشتی رانی بودند مصیبت بار بود٬ زیرا اسکندر که سربازان او پس از رسیدن به هندوستان از خود ابراز خستگی کردند و دیگر از نیروی زمینی او کاری ساخته نبود خواست با بهره گیری از آب راههای خلیج و رودخانه ها قدرت خود را استوار  کرده گسترشی دهد  از این رو دستور داد سد های کارون و دجله و فرات را شکستند تا کشتی رانی به آسانی میسر شود .

علاوه بر این اسکندر در جایی که  دو رود دجله و فرات بهم نزدیک می شدند ترعه ای حفر کرد که کشتی های او از رودخانه ای به رودخانه دیگر بروند .

اقدامات اسکندر و انهدام سدهای رودخانه های ذکر شده ؛ شبکه آبیاری خوزستان و عراق را مختل کرد ومواریث تمدن های بزرگ سومر و ایلام و بابل و ایران را بر باد داد . 

  بگونه ای که پس از اسکندر شوش و بابل هرگز بوضع اولیه خود بازگشت ننمودند وجنگ های هفت ساله ایران و روم نیز فرصت مناسبی نبود  برای تجدید بنای این آثار؛ گرچه به   

دوران ساسانیان کارهای سودمندی در راه تنظیم شبکه آبیاری این سرزمین ها صورت گرفت که جالب توجه بود .

آنچه مسلم است پس از مرگ اسکندر و سرگردانی نیروی دریایی او و تجزیه امپراتوری وی ٬ مردم حوزه خلیج فارس نفسی براحتی کشیدند . سلوکیدهای حاکم بر ایران نخواستند  یا نتوانستند بر خلیج فارس مانند اسکندر تسلط یابند .

 از این رو  بتدریج از قدرت و توانایی این نیروکاسته شد و شاید سلوکیدها در جستجوی نزدیک ترین راه بودند ٬ که قلمرو آن ها را به حوزه مدیترانه متصل نماید.

توجه سلوکیدها به آب راه های شمال قلمرو خود دلیل انصراف نسبی آنها از فعالیت در خلیج فارس است .

 اسکندر تصور میکرد اقیانوس شمالی به هندوستان راه دارد و می خواست آن را به دریای خزر متصل کند و سلوکوس و اثیوکوس بنا به گفته منتسکیو در صفحه ۳۵۷ کتاب روح القوانین دنبال این کار ر گرفتند٬ و نیز در همان کتاب آمده که سلوکوس می خواست در یای خزر

را به وسیله رودهای قفقاز به دریای سیاه متصل نماید و اضافه می نماید ٬ که بعضی می گویند می خواسته ولگا را به دون اتصال دهد کاری که در آن موقع جنبه ایدالی آن بر واقعیت فزونی داشت ٬ ولی به زمان ما از سوی حکومت شوروی عملی شد بنابرآنچه گفته شد و به کتاب روح القوانین استناد گردید می توان به این نتیجه رسید ؛ که سلوکیدها و حتی خوداسکندر  توجه خویش را از خلیج فارس به سوی دریای شمالی معطوف کرده بودند و این نقشه نیز

از طرح های کسترش به سوی شمال کوروش بزرگ بوده  که داریوش کبیر نیز آن را دنبال کرد 

 و اسکندر از آن دنباله روی نمود ٬ نهایت کوروش راه خشکی را انتخاب کرد و سردار مقدونی و جانشینان او برای رسیدن باین  مقصود متوجه دریا  ها شدند .

 

ناصر خسرو علوی جهانگرد و فیلسوف و شاعر ایرانی نیز خلیج فارس را دیده و در مورد قلمرو دولت قرمطیان مطالبی نوشته که در سیاحت نامه او منعکس است . پس از آن پیرامون عبادان که آن را سیاحت کرده سخن می گوید ::

عبادان جایی قرار دارد که به گاه پایین رفتن آب دریا فاصله آن با دریا زیاد می شود و زمانی که اب بالا بیاید این فاصله از میان می رود .

ناصر خسرو به روشنی نمی گوید ٬ که منظورش آبادی بنام عبادان بوده است یا ضلع 

 دریایی این جزیره در صورتیکه بیان او معطوف به آبادی بدین نام باشد باید پذیرفت که به

زمان ناصر خسرو آبادی عبادان در ساحل دریا بوده در حالیکه هم اکنون در کنار اروند رود است .

سعدی شیرازی شا عر بزرگ و جهانگرد نامی در باره خلیج فارس به گونه تلویح یا تصریح

مطالبی نوشته ٬ که بدان ها اشاره می شود . وی در صفحه ۱۳ کتاب گلستان و ضمن دیباچه آن در باره مظفرالدین ابی بکربن سعدین زنگی چنین می گوید :

 مفتخر ال اسلام سعدبن  الا تابک  الاعظم  شا هنشاه

المعظم مولی ملوک العرب و العجم سلطان البرو البحر الی آخر.

از بیان مولی بلوک العرب و العجم سلطان البر والبحر چنین

استنباط می شود که اتابک نامبرده بر خلیج فارس و کناره

جنوبی آن تسلط٬ مقام ولایت داشته که ملازم تبعیت از مولی بوده٬ و چون غالبا در آن سوی خلیج یعنی بر عربستان خلاء یا ضعف فرمان روایی وجود داشته ملوک عرب از فرمان روایان ایران که مقتدرترین حکام خلیج فارس بودند اطاعت می کردند .

سعدی در باب سوم گلستان زیر عنوان (در فضیلت قناعت) چنین حکایت می کند : بازرگانی را شنیدم که صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار .

شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد همه شب نیارمیده از سخن های پریشان گفتن که فلان انبارم بترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است . در این قباله فلان زمین است سعدیا سفردیگرم در پیش است .

اگر آن کرده شود بقییت عمر خویش بگوشه ای بنشینم گفتم آن کدام است گفت: گوگرد پارسی

خواهم بردن به چین که  شنیدم قیمتی عظیم دارد ؛ واز آنجا کاسه چینی به روم آورم٬ و دیپای رومی به هند ٬ و فولاد هندی به حلب آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به  پارس از آن پس

ترک تجارت کنم الی آخر .

حکایت بالا علاوه بر اینکه گویای حضور سعدی در خلیج فارس است بیانگر روش بازرگانی ٬ ومبادلات تجارتی آن زمان بوده است .

ضمنا حاکی از آن است که خلیج فارس و جزیره کیش مدار اقتصاد جهان بوده و بمنزله

بازار مکاره خاور زمین بشمار میآمده ولی چنانچه خواهد آمد فعالیت های بازرگانی این جزیره به هرمز منتقل شد. 

از شعر سعدی استنباط می شود که وی نیز مانند حافظ خلیج فارس را با نا خشنودی ترک

کرده در باره دریا سعدی چنین می گوید :

    بدریا در منافع بیشمار است

  وگر خواهی سلامت برکناراست

گر چه این شعر مربوط به حکایت دیگری است ولی در سرودن آن ذهن سعدی ملهم و متاثر از خاطره آن سفر دریایی بوده است .

حافظ نیز با شوق و شعف راهی خلیج فارس شد تا راه هندوستان را در پیش گیرد ٬ ولی یک پدیده طبیعی سبب شد که پشیمان از این سفر به شیراز باز گردد . 

 ره آورد  این راه چند غزلی است که ضمن این بحث بدانها اشاره خواهد شد.

شرح این سفر بگونه ای که فرصت الدوله در کتاب (دریای کبیر) نگاشته بدین قراراست که: سلطان محمود شاه بهمنی والی دکن بود و در عهد او شعرای عرب و عجم به دکن آمده از سرچشمه

احسانش بهره مند می شدند خواجه حافظ نیز راغب سفر دکن گردید لیکن به واسطه٬ 

موانع ازعهده اش   نه می آمد . میرزا فضل اله اینچو که از تلامذه علامه تفتازانی بود و در دکن منصب صدارت داشت جزوی زر از جهت خواجه فرستاد به شیراز تا تدارک سفر کند . 

 خواجه برخی را  صرف ادای  قروض نموده در سه هفتصد و هشتاد و سه از شیراز حرکت کرده به جزیره هرمز آمده به کشتی سوار شد. قضا را هنوز کشتی روانه نشده بود باد مخالف وزید دریا را به شورش آورد٬ و خواجه از آن سفر متنفر آمد گفت : که بعضی از دوستان را در هرمزدند وداع نکرده ام ایشان را دیده در ساعت بر می گردم .

به این بهانه از کشتی بیرون رفت و غزلی گفت که نزد میرزا فضل اله فرستاده وخود به شیراز شتافتو آن غزل مطلعش این است :

 دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد

 به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد

چون غزل به میرزا فضل اله رسید قصه را به سلطان محمود شاه باز گفت٬ سلطان امتعه از هند برای خواجه به شیراز فرستاد.

این بود شرح سفر خواجه و برخورد او با طوفان خلیج فارس و انصراف از سفر و ترک جزیره هرمز.

 اکنون می پردازیم به غزل هایی که حافظ سروده و یاد آور این واقعه در زندگانی او یا بهتر بگویم

سر دو راه زندگی وی است .

حافظ در حالیکه بار سفر دکن را می بسته غزلی در اوج احساسات خود سروده که چند بیت

 از آن غزل را در اینجا نقل می کنم :

                من چه باشم که ز آن خاطر عاطر گذرم

                 لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

                 همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

              که دراز است ره مقصد ومن نو سفرم

              پایه نظم بلند است و جهان گیر بگوی

              تا کند پادشه بحر دهان پر گهرم

خواجه در مطلع غزل خواسته از دعوت کننده خود یا والی دکن سپاس گذاری کند .

و در بیت بعدی از مقامات قدسی برای طی این سفر همت خواسته ضمنا از این بیت مستفاد می شود ٬ که سفر به جزیره هرمز پیش از سفر یزد حافظ صورت گرفته ٬ زیرا خود خواجه عنوان می کند که قبل از آن سفری انجام نداده و نو سفر بوده سپس در باره پایه بلند

نظم خود سخن می گوید و تلویحا از پادشاه بحر که همان فرمان روای هرمز است انتظاراتی داشته که معلوم نیست برآورده شده باشد .

در غزلی که پیش از این بدان اشاره شد خواجه می گوید :

 چه آسان می نمود اول غم دریا به بوی سود

                  غلط کردم که یک طوفان بصد گوهر نمیارزد

  از بیت بالا استنباط می شود خواجه چنان شتاب زده هرمز را ترک کرده ٬ که پادشاه بحر نخواست یا نتوانست دهان یا جیب او را پراز گوهر کند و اگر هم کرده تاریخ حاکی از این موضوع نیست . به عقیده نگارنده غزلی را که حافظ به شرح زیر سروده :

           کشتی نشستگانیم   ای باد شرطه برخیز

           باشد   که  باز  بینیم    دیدار  آشنا  را

معطوف به همین سفر است . کوتاه سخن اینکه خواجه به سفر ناتمام هند و هرمز پایان داد و در شوق دیدار دوستان و آشنایان و ترس از طوفان خلیج فارس به شیراز آمد و به کنج قناعت خزید

بدون اینکه خاطره این ساعات را که بر سر دو راهی  زندگی قرار گرفته بود از یاد ببرد .

              دیدار سرجان ملکم از خلیج فارس 

سرجان ملکم نویسنده تواریخ ایران و هند یکی دیگر از شخصیت های سیاسی است که پس از یک قرن رکود در روابط ایران و انگلیس حدود سال ۱۸۰۰ میلادی به اتفاق گروهی از هند عازم خلیج فارس می شود تا از این راه به تهران برود و به حضور فتحعلی شاه قاجار بار یابد. 

وی زمانی که دریافت وارد خلیج فارس شده خود را در یک منطقه کلاسیک یعنی افسانه ایی احساس کرد ؛و ماجرای (سندباد )بحری دریانورد شجاع در نظرش مجسم شد و همه عجایب آن داستان ذهن او را مشغول کرد .

سرجان ملکم پس از آن بدون اینکه از بنادر و جزایر خلیج فارس دیدن کند شتابزده وارد بوشهر یا بقول او(ابوشهر) می شود . با ورود به بوشهر امور سیاسی را که ماموریت  داشته دنبال می کند .

بنا به گفته ملکم در آن زمان کارخانه و تاسیسات انگلیسی از گمبرون (بندر عباس ) به بوشهر منتقل شده بود ؛ و این می رساند ٬ که انگلیس ها مقاصد گسترده تری در این بندر داشتند و آن را برای فعالیت های سیاسی و بازرگانی خود مناسب تر از گمبرون تشخیص داده بودند .

سرجان ملکم ضمن شرح ورود خود به بوشهر از زیبایی این بندر و منظره دل انگیز درخت های نخل آن سخن می گوید٬ و می توان گفت که بندر بو شهر توجه او را بخوبی جلب کرده و در اینجا بود که مقدمات سفر خود را به سوی تهران فراهم آورد .

در این یادداشت ملکم در باره خلیج فارس از نظر سیاسی اظهار نظر صریحی نکرده زیرا خلاء صد ساله در روابط ایران و انگلیس موجب خلاء ذهنی او شده بود.

وی از نظم و ترتیب پادگان نظامی بوشهر و هماهنگی و هم شکلی آنها ستایش کرده است و این می رساند که دولت ایران با وجود گرفتاری در  برخورد با روس ها نسبت به بنادر جنوب غافل نبوده و به وی‍‍ژه در بوشهر پادگان تعلیمات دیده ای را مستقر و استوار کرده بود .

                    سرجان  ملکم کتابی حاوی یادداشت های این سفر را از خود به یادگار گذارده زیر عنوان  ( Sketches of Persia)

                        فرصت الدوله

فرصت الدوله تالیفات متعددی دارد از جمله کتاب ( آثارالعجم) که مطالب گوناگونی در آن

گنجانده شده ٬ و در حقیقت داءره ا لمعارفی است . وی در این کتاب مطالبی در باره خلیج فارس

درج کرده است که در خور مطالعه است .

فرصت الدوله در باره خلیج فارس چنین می گوید : دریای فارس که آن را خلیج عجم و بحر عمان نیز گویند متصل است به بحر هند و در حقیقت شعبه ای از آن است. این شعبه که ما بین فارس و عربستان واقع شده اپتدایش از محاذی بلوچستان و انتهایش دویست فرسخ نوشته اند و عرض آن به اختلاف است که به هفتاد فرسنگ و بیشتر می رسد.

بنابراین با مطالعه کتاب فرصت الدوله به این نتیجه می رسیم ٬ که او نیز مانند نیارکوس و ابن خلدون خلیج فارس و بحر عمان را یکی دانسته در حالیکه کتاب مقدمه و یادداشت های نیارکوس را در دسترسی نداشته و این خود می رساند که اصطلاح بحر عمان مستحدث و مربوط به زمان  نزدیک به ما است نه یک نام جغرافیایی کهن و مربوط به زمان های دور .

اوضاع  اقتصادی سرزمین های عرب نشین
خلیج فارس

پیش از این که به بحث پیرامون بنادر و جزایر و اوضاع
اجتمایی خلیج فارس به پردازیم به کلیات در باره اوضاع
جغرافیایی اقتصادی ان و تاثیر محیط بر اوضاع بازرگانی
خلیج می پردازیم . به گونه ای که نقشه جغرافیا نشان می
دهد٬جنوب خلیج فارس به صحاری وسیع و خشکی منتهی
می شود و نبودن بارندگی کافی و فقر جمعیت شرایطی به
وجود نیاورده که موجب شکوفایی اقتصادی و گسترش
بازرگانی شود. در حالیکه اوضاع و احوال طبیعی شمال
خلیج فارس شرایط مساعدی بوجود اورده که موجب ابادانی
جزایر و بنادر ان شده است.
اگر نگارنده نیز مانند(نیارکوس) و ابن خلدون و فرصت
الدوله بحر عمان و خلیج فارس را از دید جغرافیایی یکسان
توصیف کنم باید بگویم از ساحل عربی بحر عمان تا شمال
خلیج فارس در طول تاریخ تنها بندر مسقط معروف بوده در
حالیکه با وجود جابجا شدن مراکز بازرگانی شمال این
منطقه همواره مرکز بازرگانی منطقه بوده است.
از راس الخیمه تا کویت توسعه بنادر بامر صدورنفت و در
امد ان ارتباط دارد و ناپایدار و زود گذر است و مرکز

بازرگانی بین ا لملل به شمار نمی اید . در حالیکه به عنوان
مثال جزیره هرمز پایان جاده ابریشم و اغاز راه جاده ادویه
بوده. بنابراین برتری کناره های ایرانی خلیج مواریث
اوضاع و احوال طبیعی این سا مان است.
در اینجا جهت مزید اطلاع خوانندگان به سابقه پیدایش بنادر
کوچک جنوب خلیج فارس که هم اکنون به بنادر نفتی
معتبری تبدیل شدند رجوع می نمایم.
راس ا لخیمه چنان چه از نام ان بر می اید به معنی بندر
چادرگاه است ٬ زیر نفوذ سپاهیان نادر شاه بوده و تمرکز
ارتش نادری علت وجودی پیدایش این بندر بوده است.
در باره دوبی که پس از کویت معتبرترین بندر بخش عربی
خلیج فارس است باید گفت که این بندر نخست به وسیله
مهاجرین ( بستک) لارستان ساخته شد و ( بستکیه ) نام
داشت ٬ و بعد از ان به دوبی تغیر نام یافت و اعتبار ان
متکی به بازرگانی با ایران بوده ٬ و هم اکنون بیشتر به
درامد نفت اتکا ء دارد ولی تکیه ان در اینده بر بازرگانی
خواهد بود.
کویت که معرف کشوری کوچک بهمین نام است دارای
تاریخی کوتاه مدت بوده که از سه قرن تجاوز نمی کند به
دین معنی که گروهی از اعراب در برابر بی مهری طبیعت و
فشار گرسنگی صحرا را ترک نموده به ساحل امدند٬ و در
انجا د‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژی بنا کردند که بتناسب جمعیت انها کوچک بود .

در زبان عربی به دژ کوت می گویند که مصغر ان کویت
است. این بود وجه تسمیه کویت که به معنی دژ کوچک
است ٬ و هم اکنون به بندر نفتی بزرگی تبدیل شده.
در باره علل و اغاز ترقی کویت به ذکر سوابق تاریخی ان
می پردازیم که از دوران شهریار زند کریم خان شروع می
شود : پس از اینکه به دستور و فرمان کریم خان و
فرماندهی صادق خان سپهسا لار سپاه اعزامی بصره در
محاصره ارتش ایران قرار گرفت٬ و این شهر با اهمیت
بازرگانی که داشت به تصرف ایران درامد دولت عثمانی
بناچار فعالیت بازرگانی خود را متوجه کویت کرد ٬ که ان
نشان جزء متصرفات انها بود و در نتیجه این بندر به راه
ترقی افتاد و توانست به یک بندر بازرگانی تبدیل گردد.
پس از انکه دولت انگلیس که حمایت شیخ نشین ها را طبق
قراردادی به عهده داشت بنابر مصالح نظامی خود خلیج
فارس را ترک کرد . دولت عراق باین عنوان که به زمان
امپراتوری عثمانی کویت تابع فرمانداری عراق بوده قصد
داشت ان بندر و توابع ان را تصرف کند . در این موقع
دولت ایران پا به میان گذارد و با یک اخطار عراق را از این
تصمیم بازداشت .
از این بحث اینگونه استناج می شود که کناره ایرانی خلیج
فارس همواره نسبت به سواحل عربی ان حاءز برتری بوده است.

 تاریخ سیاسی خلیج فارس

چنانچه تاریخ نشان می دهد در طول قرون و اعصار گذشته در این حوزه
جغرافیایی ;ایران همواره قدرت برتر منطقه و در کنار آن عمان نیز از ثبات
لازمه یک دولت بر خوردار بوده است . به جز آن ها در کرانه های عمان و
خلیج فارس دولتی دیگر از سوی اعراب به وجود نیامد مگر در طی سه ربع
قرن اخیر .
تجزیه امپراتوری عثمانی فرصت تاریخی بود برای اعراب که به اوضاع داخلی
خود از لحاظ سیاسی و اداری سازمان دهی دهند؛ در نتیجه شیخ نشین ها به
یگانه های اداری دست یافتند . حکومت وهابی دامنه تسلط خود را تا کناره های
دریای سرخ گسترش داد و دولت عراق به وجود آمد .
بنا بر آنچه گفته شد به جز عمان تمام دولت های این منطقه مولود حوادث بعد
از دو جنگ جهانی هستند که پیرامون آن ها به روشی کوتاه اشاره خواهد شد .
تاریخ عمان و مسقط به سبب انزوای جغرافیایی کمتر شناخته شده ؛ ولی دوام
حاکمیت آن مسلم است رابطه عمان به ایران بگونه ای بوده ؛ که دولت ایران
خود را برای حفظ ثبات و امنیت آن ملزم می دانسته . نمونه آن را دیدیم که
چگونه ارتش ایران متجاسرین ظفار را سرکوب کرد ؛ و به عمان که در آستانه
تجزیه قرار گرفته بود ثبات و آرامش بخشید ؛ و اگر چنین نه می کرد امنیت
تنگه هرمز به خطر می افتاد .
سرجان ملکم که پیش از این در باره سفر او به خلیج فارس اشاره کردم می
گوید : مسقط دارای نیروی دریایی با اهمیتی است که رابطه بین مستملکات آن
در آفریقا و بندر مسقط است ؛ و به عنوان نمونه از کشتی یک هزار تنی مسقط
یاد می کند ؛ که مجهز به حمل عراده توپ بوده که در آن زمان در حوزه
اقیانوس هند نیروی دریایی جالب توجهی به شمار می آمده است .
در اینجا یاد آور می شود که نیروی دریایی عمان نیز مانند سپاه ایران در سر
کوبی دزدان دریایی تاثیر به سزایی داشتند و این دو نیرو بودند ؛ که اعراب
جواسم ( قواسم ) و هول را به سکونت در ساحل و اشتغال به ماهی گیری
ناگزیر کردند .

در این قسمت پیرامون دولت های جدید حوزه خلیج فارس اشاره می شود که از
همه جالبتر موضوع تشکیل دولت ممالک متحده عربی است که شیخ نشین های
هفتگانه دبی و ابوظبی و شارجه و راس الخیمه و ام لقوین و عجمان را در بر
می گیرد .
این شیخ نشین ها که قوت و ضعف آنها به استخراج نفت در قلمرو آنان بستگی
دارد مولود تغییر استراتژی انگلستان هستند که می خواست به صورت ظاهر
خلیج فارس را ترک کرده؛ و حاکمیت را به خود آنها واگذار کند . کوتاه سخن
اینکه خط مشی نوین استعمار و لزوم جانشین شدن استعمار نو انگیزه پیدایش
مجموعه ای شد ؛ که درون آن تهی از تضاد نیست .
بحث پیرامون زیر بنای پیدایش دولت سعودی با آغاز یک نوآوری مذهبی توام
است بدین شرح که : یکی از طلاب ایرانی حوزه علمیه اصفهان بنام ( محمد بن
عبدالوهاب ) راهی عربستان شده؛ شاید به منظور ارشاد و هدایت شیعیان شمال
عربستان اما در آنجا تغیر جهت داده است .
به روایت دیگر برخی می خواهند اثبات کنند که( محمد بن عبدالوهاب ) بانی
طریقه وهابی اصالتا عرب بوده و برای تحصیل به اصفهان رفته.
گسترش طریقه وهابی روحیه عصیان بر علیه سلاطین عثمانی مسلط بر
عربستان را تقویت کرد ؛ و منجر به جدال سخت کشید و سربازان مصری تربیت
شده زمان محمدعلی پاشا که هنوز به گونه محدود از دربار عثمانی تبعیت می
کردند موفق به سرکوب این نهضت شدند ؛ و با اسارت رهبر سیاسی آن خطر
وهابی ها تخفیف یافت .
خاندان سعودی مدت زمانی از گردونه حکومت خارج شدند تا اینکه ابن سعود با
یک شبه کودتا بار دیگر مسلط شد تا جنگ جهانی اول آ غاز گردید .
خاندان شریف حسین که حاکم بر سرزمین حجاز بودند ؛ در گیر جنگ با عثمانی
ها کرد؛ در حالیکه سعودی ها در کمین نشسته و مترصد فرصت بودند .
دولت انگلیس به شریف حسین قول داده بود ؛ که پس از شکست امپراتوری
عثمانی از مستملکات عربی آن دولت واحدی تشکیل دهد و شریف حسین را به
عنوان امپراتور عرب به شناسد. جنگ تمام شد دولت عثمانی متلاشی گردید و
شریف حسین نیز زنده نبود .امیر علی وعده انگلیس ها را عنوان کرد و دولت
انگلیس در این باره به تعلل پرداخت .

انگلستان برای اینکه در مورد وعده خود تعلل را ادامه دهد به تفرقه انداختن
میان فرزندان شریف حسین پرداخت . اردن را به عبداله بخشید و عراق را به
فیصل فرزند دیگر شریف حسین واگذار کرد ؛ و دراین میان امیر علی تنها ماند؛
و با وجود تنهایی در مورد انگلیس ها اصرار می ورزید .
در حالیکه امیر علی در رویای امپراتوری عرب غرق بود انگلستان استراتژی
خود را تغییر داد و دستی به شانه ابن سعود زد که در کمین نشسته بود .
امیر سعودی عازم حجاز شد و پس از کشتار فجیع و ویرانی بی حساب امیر
علی را فراری داد و در نتیجه پرونده امپراتوری عرب که هرگز تحقق نیافت
بایگانی شد .
قطر- از جمله شیخ نشین هایی است که کمتر از سایر شیخ نشین ها درگیر
بحران بوده ؛ و این نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی آن است ؛ که از چند طرف
دریا از آن نگهبانی می کند و از سوی دیگر صحرا . با این وصف با بحرین که
بعدا پیرامون آن بحث خواهم کرد در گیری دارد .
پیش از این پیرامون وضع سیاسی و موقعیت تاریخی کویت بحث کردم ؛ و
مطامع عراق را نسبت به آن سرزمین تحت بررسی قرار دادم . اکنون اضافه می
کنم که سعودی ها نیز همواره مترصد آن بودند ؛ که به کویت دست اندازی کنند.
کویت -کشوری کوچک و سرشار از منابع نفت است که میان دو همسایه بزرگ
و فرصت طلب به وجود آمده و موجودیت آن همواره از سوی دو دولت همجوار
یعنی عربستان و عراق در معرض تهدید بوده است .
بحث نگارنده پیرامون کناره های عرب نشین خلیج فارس است ؛ بنابراین نباید
در مورد سرزمینی که به عنوان ( منطقه بی طرف ) بروی نقشه جغرافیا ترسیم
شده غفلت کنیم ؛ زیرا پیدایش این اصطلاح نمایانگر یک سلسله سازش هایی
است که پشت پرده بین شرکت های نفتی به عمل آمده و مجری آن نیز دولت
های نگهبان منافع آنها بودند .
در گوشه شمال غربی خلیج فارس و کناره های خشک و بی حاصل آن جایی که
مرزهای عربستان و عراق و کویت با هم تلاقی می کنند سرزمین لوزی شکلی
است ؛که توافق های محرمانه به آن شکل هندسی بخشیده ؛ و منطقه بی طرف
نامیده می شود که زاییده نو آوری های سیاست استعماری است .
در چنین شرایطی سکوت قرون و اعصار که بر این منطقه حکمفرما بود
شکسته شد ؛ و کارگردانان سیاست های استعماری در باطن به منظور جلوگیری

از برخورد شرکت های نفتی و در ظاهر برای ممانعت از تصادم آلت های فعل
آنان موضوع منطقه بی طرف را دیکته کردند .
واما موضوع هماهنگ شدن طبیعت با سیاست چه بوده خود بحث سود بخشی
است ؛ که به بیداری ذهن ها کمک می کند .
چنین به نظر می رسد که دانشمندان زمین شناس تشخیص دادند ؛ که جریان
نفت زیرزمینی فلات ایران بطور سیال متوجه مناطق تحت الارضی جنوب وشمال
غربی خلیج فارس یعنی کشورهای عربی شده ؛ و باید روش نوینی در این
زمینه دیکته شود .
شرکت های انگلیسی صلاح دیدند که با شرکت های آمریکایی؛ به پیوندند تا از
سرمایه و آزمون آنها در این زمینه بهره به گیرند ؛ و اینگونه توافق ها برای
جلوگیری از برخورد احتمالی این شرکت های نفتی بود .
عراق – سرزمینی است واقع در طرفین و میانه دجله و فرات و به سبب و به
واسطه وقوع جغرافیایی آن بین دو نهر آن را بین ا لنهرین نیز می گفتند .
عراق کشوری است دارای تاریخ و تمدن کهن و مدنیت عالی سومر و بابل و
تمدن های ( اکاد) و آشور که در سطح پایین تر قرار داشتند ؛هر چهار تمدن در
سرزمین عراق طلوع کرده ؛ شکوفا شده و با انحطاط روبرو شدند .
تحلیل گران تاریخ در باره زوال تمدن های یاد شده عقایدی به شرح زیر اظهار
می کنند : برخی این انحطاط را به فرسایش خاک ارتباط می دهند و بعضی دیگر
می گویند : تولید کرم قلاب دار سبب تحلیل نیروی بدنی سکنه آنجا و توقف
تدریجی فعالیت آنها در راه اشاء تمدن گردیده . در صحن تراکم اسرا و بندگان
در این تمدن ها به عنوان عامل ضعف آنها ذکر شده .
این نکته نباید از دید پژوهشگران دور بماند؛ که نهضت تیره های ماد و پارس
سبب اصلی زوال قطعی قدرت سیاسی کلده و آشور شد ؛ ونوآوری های این دو
جنبش نژادی نقطه پایان برتری سیاسی این دو تمدن بوده ؛ وپس از آن نیز
مدت زمانی مقدونی های میراث دار اسکندر بر عراق تسلط یافتند ؛و سپس بار
دیگر نوبت به ایرانیان رسید ؛ که در عهد اشکانیان و ساسانیان بر عراق مسلط
شدند و این فرمانروایی نهصد سال به طول انجامید .
پس از زوال دولت ساسانی عراق در قلمرو حکومت جهانی اسلام قرار گرفت در
آغاز سرزمین حجاز و پس از آن سوریه و عراق و مصر و اندلس مرکزیت
یافتند .

خاندان عباسی به وسیله ایرانیان تاسیس شده و در طول تاریخ آن توسط خاندان
های برمکی و فرزندان سهل و دیلمیان اداره شد و به وسیله مغولان منقرض
گردید؛ و پس از آن تیموریان و متعاقب فرمانروایان تیموری ترکمانان و سپس
دولت عثمانی بر عراق مسلط شدند تا جنگ جهانی اول فرا رسید .
در داءر ه المعارف بریتانیا چنین آمده است : متفقین تعهد کردند ؛ که پس از
تجزیه امپراتوری عثمانی به عنوان جبران خسارات وارده بر ایران در اثنای
جنگ مرزهای ایران را در جهت غرب گسترش دهند ؛ و این مفهومی نداشت جز
الحاق بین ا لنهرین به ایران .
امپراتوری عثمانی تجزیه شد جنبش استقلال عراق به وسیله روحانیون ایرانی
ساکن و مجاور آن سرزمین تحت رهبری مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی آغاز
گردید ؛ موضوع الحاق عراق به ایران مسکوت ماند و ایرانیان نیز آن را دنبال
نکردند .
با توجه به اینکه اکثر ساکنان عراق پیرو مذهب تشیع بودند در مورد پادشاه
انتخابی که شیعه هم باشد موضوع با اشکال روبرو شد .
ضمن بر خورد با اشکال یادشده ذهن مراجع روحانی متوجه این موضوع شد ؛
که یکی از شاهزادگان قاجار را به سلطنت عراق انتخاب کنند و گویا اذهان در
این باره متوجه ( فیروز میرزا ) بود . در این اثنا فیصل اول فرزند شریف
حسین که به وسیله فرانسوی ها از سوریه طرد شده بود به عراق آمد و تصدی
مقام سلطنت را احراز کرد .این صدارت از سوی ایرانیان با حسن قبول تلقی
گردید واز سوی روحانیت شیعه عراق نیز واکنشی نشان داده نشد . ملک فیصل
و ایرانیان ساکن عراق ضامن این حسن رابطه بودند که بعدا پیمان های متعدد
به تحکیم آن کمک کرد ؛ وآنان را در موضع مشترک سیاسی و نظامی قرار داد.
کودتای عبدالکریم قاسم و متعاقب آن ادامه روش او به وسیله دو عارف
دگرگونی ژرفی به وجود آورد که منجر به پیدایش حزب بعث گردید . حزب بعث
که در آغاز به وسیله عناصر عرب مسیحی تاسیس شده بود به تدریج به یک
گروه ناسیونال سوسیالیست تبدیل گردید و ظهور آن در صحنه سیاست تعادل
خاورمیانه عربی را در هم ریخت و مصاءب زیادی به بار آورد .
عراق که استقلال نوپای آن مسرت ملل خاورمیانه را بر انگیخت متدرجا به یک
کابوس تبدیل شد ؛ و صلح و امنیت را به خطر انداخت به گونه ای که به جنگ
طولانی ایران و عراق منتهی گردید ؛ وکشوری که بیش از هزار سال استانی از

استان های ایران به شمار می آمد و بقیه تاریخ خود را تحت تسلط دیگران
گذرانده بود دچار جنون توسعه طلبی زمامداران خود شد .

ادامه دارد

فهرست منابع و ما خذ

تاریخ تمدن. ویل دورانت

اوستا. استاد پور داود

شاهنامه. فردوسی

سینوهه پزشک مخصوص فرعون میکاو التاری. ترجمه ذبیح اله منصوری

سازندگان استراژی نو. ادوارد ارل ترجمه محمدعلی پیروزان

روح ا لقوانین. منتسکیو

یادداشت های نیارکوس. نیارکوس

مقدمه ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی

سفر نامه. ناصر خسرو علوی

گلستان سعدی

دریای کبیر. فرصت ا لدوله

خلاصه در باره ایران سرجام ملکم

آثار عجم. فرصت الدوله

داستان بشر. هندریک ویلم دان لون

دیوان حافظ حافظ

عقیده بزرگترین علمای اقتصاد. جورج ساول ترجمه دکتر حسین پیرنیا

جریانهای بزرگ تاریخ معاصر. ژان پیرن ترجمه مهندس رضا مشایخی

مجموعه مقالات عبدالمیح انطاکی

خلیج فارس حسین نور بخش

حوادث بزرگ تاریخ. ویلیام دویت ترجمه رضا امینی

تمدن ساسانی علی سامی