دکتر گوهر نو – پژوهشگر

شب از نیمه گذشته بود .همه جای خانه را سکوت فرا گرفته بود . تنها صدایی که شنیده می شد ؛
صدای باد و رقص برگها در فضا بود. با خود نجوا می کردم و گویی با خواب فرسنگها فاصله داشتم .
ناگهان صدای دلخراش فرزندم سکوت خانه را در هم شکست . بر بالینش شتافتم و او را وحشت زده
یافتم که گریه می کرد و در خواست کمک می نمود . در آغوشش گرفتم و بوسه بارانش کردم . خود را
در آغوشم افکند وگفت : می ترسم . می ترسم ..عده ای دزد می خواستند مرا بکشند .فرزندم می لرزید و
کابوس وحشتناکی که دیده بود ؛ هراس و دلهره در وی پدید آورده بود . مدتی در کنارش نشستم و با وی
سخن گفتم تا آرام شود و به خواب خوش فرو رود …این رویداد خواب را از چشمانم ربود و مرا به
دنیای دیگری فرو برد .. دنیای ترس و واهمه …با خواب وداع کرده بودم اما می بایست شب را گذراند
و تا بامداد خویشتن را مشغول کرد. مصمم شدم پیرامون« هیولایی به نام ترس »مطلبی بنویسم و به
خوانندگان گرامی تقدیم کنم .


انگیزه ترس


به راستی ترس چیست ؟ شاید در تاریخ بشر هیچ واژه ای به اندازه « ترس » کاربرد نداشته باشد !..
« می ترسم این حوادث مرا آب کند !از طرد شدن می ترسم .از حضور در جامعه می ترسم .می ترسم
انتخاب کنم بدین لحاظ تنها مانده ام . می ترسم شغلم را از من بگیرند .می ترسم همسرم از من جدا
گردد.می ترسم بیکار شوم .می ترسم نتوانم به سوالات امتحانی پاسخ دهم . و بالاخره ترس از بیماری
..ترس از حمله حیوانات ..ترس از تاریکی ..ترس از بلندی وترس از حکومت و…
موارد فوق احساسی است که گه گاه –یکی از آنان – به سراغ انسان می آید . بایستی اذعان نمود
که زندگی بسیاری از انسانها توام با ترس است و این درحالی است که شاید اغلب آنها برعلت و حتی
وجود ترس های خویش ناآگاهند . و رفتار و اعمالی که مرتکب می شوند جزء شخصیت خویش می
پندارند .! در نگاه فروید، هر ترسی در واقع یک «آژیر خطر» است و به فرد نشان می‌دهد که در
درونش احساسات و عواطف خطرناکی در حال سر باز زدن و نمایان شدن هستند که بهایش تنبیه توسط

دیگران و اولیاء یا تنبیه درونی توسط اخلاق است.فروید روانشناس معروف اتریشی ترسها را بر سه
نوع تقسیم کرده است: ۱- ترسهای منطقی ۲ – ترسهای نابهنجار ۳- ترسهای اخلاقی .
۱-ترسهای منطقی عللی روشن و معین در محیط انسان دارند و شدت و ضعف این گونه ترسها رابطه ای
مستقیم با شی ء و یا عامل ترس زای محیط انسان دارد. فروید در این باره می نویسد: (( خطر منطقی،
عبارت از خطری است که ما بر آن واقف هستیم، ترس منطقی ترسی است که ناشی از این خطر واقعی
باشد.)) بنابراین ترس منطقی عبارت است از واهمه داشتن در برابر چیزی و این احساس همانقدر
منطقی و منطبق بر واقعیات است که لازم و حیاتی نیز هست. همینطور ترس منطقی هشداری است که
باعث می شود که ما در محیط خطرزا بیشتر مراقب خود باشیم.
۲-برخلاف ترسهای منطقی، علل و منشاء ترسهای نابهنجار برای فرد ناروشن و ناآگاهند. هم از این
روی است که انسان مبتلاء به ترسهای نابهنجار ابتدا باید درصد د برآید تا برای ترسهای خود علتی
بتراشد.
یافته های تاکنون روانکاوی به ما می آموزند که ترسهای نابهنجار زاده به خطر افتادن محرکهای
غریضی انسان می باشند و بعنوان ندایی هستند که از ضمیر ناخودآگاه انسان («او» یا «ضمیر») سر بر می آورند .
۳- ترس، یعنی ترسهای اخلاقی و یا وجدانی، منشایی کاملا اجتماعی دارد. به اعتقاد فروید اینگونه
ترسها زاده تسلط سرکوبگرانه “فراخود” بر اجزاء دیگر ساختمان روانی انسان است. بدین معنی که
ساختارهای اخلاقی و عرف و عادات اجتماعی، که در ساختمان روانی فرد خود را بعنوان “فراخود” یا
“من برتر” متجلی می سازند، بعنوان نیرویی مسلط و سرکوبگردر غرایض فرد نمایان می شوند.
«لکان »در واقع تئوری فروید را تکامل می‌بخشد و نشان می‌دهد که اساس ترس و نیز بیماری ترس
را، نوعی رابطه خیالی با یک عشق مطلق، مانند رابطه کودک با مادر تشکیل می‌دهد. کودک و یا
انسان در حال ترس و وحشت شدید، در واقع احساس درماندگی و تنهایی عمیق می‌کند و این حسرت و
درماندگی و «دیده نشدن» او را فلج می‌کند و یا به وحشت عظیم می‌افکند .
«کیرکه گارد» در کتاب معروفش «مفهوم ترس» نشان می‌دهد که ترس، در واقع یک احساس اساسی و
اگزیستانسیال بشری است و با فردیت و آزادی بشری پیوند تنگاتنگ دارد. او با مثالی جالب حالت ترس
را نشان می‌دهد که (من مثال «پریدن از تخته پرش» و لمس ترس او را به شکل دیگری مطرح
می‌کنم. فرض کنید که در کافه‌ای نشسته‌اید و چند میز آن‌طرف‌تر، مرد یا زنی زیبا را می‌بینید که
می‌خواهید به سمتش روید و او را به گفت‌وگو دعوت کنید. در کجا بیشتر از هر موقع احساس ترس
می‌کنید؟ در حین بلند شدن، در میان راه و یا در حین بیان خواست خویش؟ )به قول «کیرکه گارد»، اوج
حس لمس ترس در میان راه و در حالت خلاء است. زیرا در این خلاء و هیچی، امکانات مختلف نهفته
است و لمس این امکانات مختلف و لمس آزادی بشری به شیوه لمس حس ترس صورت می‌گیرد. در
میان راه، شما امنیت را از دست داده‌اید و حال ترس و نگاه دیگران بر خویش را احساس می‌کنید. از
این رو یا از میان راه برمی‌گردید و یا ناتوان از حرف زدن می‌شوید و یا سرانجام خواست‌تان را بیان
می‌کنید. از این رو به قول کیرکه گارد ما ترس نداریم؛ بلکه ترس هستیم. ترس احساس همراه فردیت و

آزادی بشری است و پیوند تنگاتنگ با ایمان و دیالوگ بشری دارد. انسان با «یادگیری ترسیدن» به لمس
امکانات و آزادی و فردیت خویش و نیز به پارادوکس ایمان و ضرورت ایمان دست می‌یابد. مکتب
«پدیدارشناسی» اما نکته مهم دیگری را مطرح می‌کند.
لیوتار در کتاب «پدیدارشناسی» نشان می‌دهد که وقتی ما با ترس خویش روبه‌رو می‌شویم، هم‌زمان
به قول «مرلوپونتی» به ترس‌مان معنا و شکل و تفسیر می‌بخشیم؛ زیرا شناخت از ترس غیرمستقیم
است. ما ترس را می‌سازیم و می‌توان در یکایک ترس‌های ما، نوعی سناریو دید که ما آن را
ساخته‌ایم. مثل سناریو انسانی که مرتب حس می‌کند بیمار است و مرتب به ضربان قلبش فکر می‌کند و
از این رو ضربان قلبش و ترسش مرتب بالا می‌رود. «لکان» با قبول این نگاه پدیدارشناسانه، هم‌زمان
به خطای پدیدارشناسی اشاره می‌کند که ما هر تفسیری و هر معنایی به ترس و هراس‌مان نمی‌توانیم
دهیم بلکه این تفسیر و معنا بایستی بر اساس آرزومندی نهفته در درون ترس و هراس‌مان باشد. به این
دلیل نیز ترس همیشه در عین ترساندن، مانند آهن‌ربا جذاب و قدرتمند است. زیرا در خویش آرزومندی
فردی و تمناهای او را در بر دارد. از این رو ما از تاریکی، از فیلم ترسناک و وحشت‌انگیز هم
می‌ترسیم و هم لذت می‌بریم زیرا او برای ما یک «آشناغریبه» است و آرزوهای پنهان ما را در بر
دارد. از این رو وقتی به چیزی می‌نگریم که ما را می‌ترساند، در همان لحظه احساس می‌کنیم که او
نیز و یا کسی از درون این خانه تاریک به ما می‌نگرد و نگاهش ما را مجذوب و یا فلج می‌کند. (آلفرد
هیچکاک استاد بیان این حالات مختلف ترس بود.

ترس یکی از پدیده‌هایی به شمار می‌رود که نقش بسیار تعیین کننده‌ای در تکامل انسان ابتدایی داشته
است. همچنین در شکل گیری و توضیح شخصیت انسان و روابط اجتماعی وی، ترس جزء یکی از
فاکتورهای اساسی‌ای محسوب می‌شود که درست سنجیدن نقش آن در روانشناسی و روانکاوی و
همچنین در جامعه شناسی بسیار حائز اهمیت است.
ترس واقعیتی است که در زندگی ما حضور خارجی دارد که با پیامد‌های خود، می‌خواهد ما را متقاعد
می‌سازد که هرگز نمی‌توانیم به آرزوهایمان دست یابیم و از این رو ما را دائماً در حالت سکوت نگه
می‌دارد.


آسیب قلبی

شاید یکی از بدترین آثار بدنی ناشی از ترس آسیبی باشد که به قلب و سیستم قلبی عروقی وارد می‌شود.
ترس شدید در بلند مدت می‌تواند به مشکلات قلبی جدی منجر شود.


اضطراب و هراس


اضطراب اغلب مبتنی بر موقعیت است. به عنوان مثال، احساس ترس از ارائه سخنرانی در برابر
همکلاسی‌ها می‌تواند به اضطراب و بروز علائمی مانند تعریق کف دست‌ها، ضربان قلب سریع، یا

حالت تهوع یا حتی یک اختلال اضطراب منجر شود که می‌تواند در آینده و زمانی که فرد در موقعیتی
قرار می‌گیرد که احساس ترس را در وی تقویت می‌کند، خود را در قالب حملات هراس نشان دهد


فوبیا یا هراس چیست؟


فوبی، برگرفته از واژه یونانی «فوبوس» نام خدای ترس در اساطیر یونانی است که با زدن نقاب به
صورت و پوشیدن زره بر تن، برای ترساندن دشمنان در صحنه ظاهر می شده است.
فوبیا چیست؟ فوبیا یا هراس، نوعی واکنش ترس ‌شدید، بیمارگونه و غیرمنطقی است. اگر دچار فوبیا
باشید، موقع روبه‌روشدن با منبع ترس خود، دچار احساس هراس شدیدی می‌شوید. این احساس ممکن
است در ارتباط با برخی مکان‌ها، موقعیت‌ها، اشیا و جانوران به وجود بیاید. برخلاف اختلال
اضطراب فراگیر، اختلال هراس یا فوبیا تنها در زمان تماس با منبع ترس، بروز پیدا می‌کند.
عوامل ژنتیکی و محیطی، ممکن است یکی از علل بروز فوبیا باشند. کودکانی که یکی از بستگان
نزدیک آنها دچار اختلال اضطراب فراگیر باشد، بیشتر در معرض ابتلا به فوبیا هستند.
هراس یا فوبیای اجتماعی که با نام «اختلال اضطراب اجتماعی» هم شناخته می‌شود، نوعی ترس یا
نگرانی بسیار شدید درمورد موقعیت‌های اجتماعی است و ممکن است منجر به انزوای شدید فرد شود.


چه چیزی زمینه ساز ایجاد فوبیا می شود؟


عوامل مختلفی می توانند باعث ایجاد فوبی شوند. یکی از دلایل ریشه های ژنتیکی است. در دو سوم
افراد مبتلا به فوبی یکی از منسوبین درجه یک آن ها مبتلا به فوبی از همان نوع است. یکی دیگر از
عوامل ایجادکننده فوبی شرطی شدن است. اگر فرد در موقعیتی قرار گیرد که دچار ترس شود، احتمال
دارد در آینده نسبت به آن موقعیت خاص دچار فوبی شود. یکی دیگر از علل زمینه ساز فوبی
الگوبرداری یا سرمشق گیری است. افراد ممکن است ترس از برخی موضوعات را از اطرافیان خود یاد
گرفته باشند. گاهی هم والدین با داستان ها و یا صحبت های خود ممکن است کودک را از موقعیت خاص
و یا فرد خاصی بترسانند که تمام این عوامل می توانند زمینه ساز بروز فوبی شوند .و باید گفت گاه شدت
ترس و هراس به حدی است که عملکرد فرد مختل می شود .
برخی افراد بی‌دلیل از بعضی مسائل همچون پیری، تنهایی، بیکاری و حتی یک حیوان خانگی ترس
دارند. باید دانست که بسیاری از این هراس‌ها ریشه در کودکی فرد داشته یا به دلیل تهدید‌ها در زندگی
روزانه بروز می‌کند. برای مثال یک فرد۲۰ ساله از اینکه یک روز پیر شود و صورتش پر از چین و
چروک شود، هراس دارد. فردی دیگر نیز به قدری از ارتفاع می‌ترسد که حتی از پشت بام منزلش به
پایین نگاه نمی‌کند. روانپزشکان و روانشناسان به این اختلال فوبیا می‌گویند. بر اساس تعاریف فوبیا
ترسی است غیرواقعی، شدید و طولانی مدت از یک جسم، شخص، حیوان یا موقعیت. فوبیا نوعی اختلال
اضطراب است. شخصی که فوبیا دارد یا سعی می‌کند از چیزی که ترس ایجاد می نماید اجتناب کند یا
آن را با اضطراب و پریشانی فراوان تحمل می‌کند.

ترس در ادبیات فارسی


به عنوان نمونه، سعدی شیرازی در «گلستان» اثر ارزشمند و یگانه خود، در یکی از داستان هایی که
در حکایت هفتم از باب نخست این کتاب با عنوان «در سیرت پادشاهان» نقل کرده، جدای از مفاهیم
حکمت آمیز، پرده از اختلال روانی برداشته که بسیاری از مردم به نوعی به آن مبتلا هستند.

شیخ اجل در این حکایات، ماجرای غلامی عجمی را روایت می کند، که حین سفری دریایی، از همراهی
پادشاه و نشستن در کشتی، به علت ترس از «آب» خود داری می کند و در آخر حکیمی دانا با پی
بردن موضوع – اختلال روانی -، علاج رفع ترس غلام عجمی را انداختن وی در آب (روش درمانی
غرقه سازی) بیان می کند.
(پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه
و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند.
حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد .
بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در
سکان کشتی آویخت. چون بر آمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت:
از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که
به مصیبتی گرفتار آید.)
(ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
فرق است میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشم انتظارش بر در)
سعدی در این حکایت به اختلال روانی اشاره دارد که در مباحث روانشناسی از آن به عنوان «فوبی» یا
«فوبیا» یاد می شود.
در فهرست مبتلایان به فوبی، افزون بر این غلام بخت برگشته، نام شخصیت های مشهور از ژولیوس
سزار؛ اسکندرمقدونی، ناپلئون بناپارت، هانری سوم، بنیتو موسولینی گرفته تا آندره آغاسی تنیسور مشهور
جهان و استیون اسپیلبرگ کارگردان برجسته سینما مشاهده می شود
شاید شنیدن این نکته که سیاستمدار قدرتمندی چون ناپلئون بناپارت که روزی اروپا را به تسخیر خود در
آورد ؛از گربه می ترسیده، جالب باشد.


ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
« فردوسی »


مولانا داستانی در دفتر پنجم مثنوی می آورد که اثر فوبیا یا هراس در آن مستتر است : شخصی از
ترس خویشتن را در خانه حبس کرده بود .رخش زرد و لبهایش کبود و دستهایش چون برگ درختان
لرزان شده بود .صاحب خانه از وی سوال می کند چه حادثه ای اتفاق افتاده که چنین خود را در خانه
انداخته ای ؟ می گوید : در خارج از خانه خر می گیرند .صاحب خانه پاسخ می دهد : تو که خر نیستی؟
می گوید خر به جد می گیرند ممکن است اشتباه کنند !و آ نها آن قدر برای گرفتن خر جدی هستند و
چنان اقدام کرده اند که راستی قدرت تشخیص آن ها از بین رفته است. …


آدمی باش و ز خرگیران مترس


آن یکی در خانه‌ای در می‌گریخت
زرد رو و لب کبود و رنگ ریخت
صاحب خانه بگفتش خیر هست
که همی لرزد ترا چون پیر دست
واقعه چونست چون بگریختی
رنگ رخساره چنین چون ریختی
گفت بهر سخرهٔ شاه حرون
خر همی‌گیرند امروز از برون
گفت می‌گیرند کو خر جان عم
چون نه‌ای خر رو ترا زین چیست غم
گفت بس جدند و گرم اندر گرفت
گر خرم گیرند هم نبود شگفت
بهر خرگیری بر آوردند دست
جدجد تمییز هم برخاستست
چونک بی‌تمییزیان‌مان سرورند

صاحب خر را به جای خر برند..
نیست شاه شهر ما بیهوده گیر
هست تمییزش سمیعست و بصیر
آدمی باش و ز خرگیران مترس
خر نه‌ای ای عیسی دوران مترس..
«مولانا »

..می ترسم از این نسیم بی پروا
گر با تنم اینچنین درآویزد
ترسم که ز پیکرم میان جمع
عطر علف فشرده برخیزد!
« فروغ فرخزاد »