دکتر گوهر نو – پژوهشگر

استاد ‘ نظام وفا آراني ‘ ، شاعر برجسته معاصر است كه ‘ نيمايوشيج ‘ پدر شعر نو
ايران، مجموعه ‘ افسانه ‘ خود را به وي تقديم كرده است ؛اما نام او امروز در زادگاه
خويش غريب است.!
«نظام‌الدین وفا بن محمود آرانی» با تخلُّص «نظام »و شهرت «نظام‌ وفا»، فقیه شیعه،
کنشگر سیاسی، آموزگار، مدیر ارشد اداری، شاعر، روزنامه ‌نگار و مؤلف ایرانی، استاد و
کاشف «نیمایوشیج» پدر شعر فارسی است.

نظام وفا در سال ۱۲۶۶ خورشیدی در آران و بیدگل به دنیا آمد. پدرش میرزا محمود
امام ‌جمعه مردی جهان دیده، آزاد و صاحب تالیفات مختلف و مادرش منور آرانی زن
هنرمندی بود كه علاوه بر خطاطی شعر می سرود و ‘ حیا ‘ تخلص می كرد. متخلص به
حیا و دختر وفایی کاشانی بود.
نظام وفا از شش سالگی به مكتب رفت و خواندن و نوشتن آموخت. پس از تحصیلات
مقدماتی به تحصیل علوم ادبی زبان عربی پرداخت و چندی نیز در حوزه علمیه قم به
تحصیل علوم دینی و همچنین علم طب مشغول شد و مدتی نیز به تحصیل طب قدیم
پرداخت.

او نیز مدت دو سال در شهر نجف به تكمیل معلومات خود پرداخت و پس از بازگشت به
ایران زبان فرانسه را در مدرسه ‘ آلیانس ‘ تهران فرا گرفت. در خلال این احوال، وارد
فعالیت سیاسی گردید و هنگامی که مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی شاه به توپ بسته
شد، او در مدرسه سپهسالار همراه مجاهدان مشروطه ‌خواه مشغول دفاع بود و مدتی هم
دستگیر و زندانی گردید.
پس از آزادی دست از فعالیت ‌های سیاسی کشید و به کار تدریس و تعلیم مشغول شد. مدتی
نیز در وزارت فواید عامه و سپس در وزارت فلاحت به عنوان رئیس بازرسی مشغول کار
شد و تا مدیرکلی آن وزارتخانه ارتقا یافت. اورنجها و مصایبی که متحمل شده بود، در
سروده ‌هایش به خوبی مشهود است .
صحبت از نظام وفاست آنکه نیما، پدر شعر نو، از او آنچنان یاد کرد و دگران او را شاعر
دل نامند و گویند: «اگر دست طبیعت خمیره‌ای از احساسات شدیده و رقیقه ساخته
مجسمه‌ای تشکیل می‌داد، کالبد شاعرانه نظام وفا پدیدار می شد»؛ و آنکه نامش نه فقط به
آثار منثور و منظوم، بل به جهت تربیت شاگردی چون نیما، و رشید یاسمی هماره زنده و
جاویدان خواهد ماند.
استاد نظام وفا آرانی با تشویق ها و راهنمایی های خود توانست از ‘ علی اسفندیاری ‘
نوجوان ، پرتحرك و بی توجه به كتاب و درس، شاعری یگانه تربیت كند که با پایه گذاری
شعر نو فارسی ، فصلی جدید را در تاریخ ادبیات كشور بگشاید.
نیما یوشیج خود در این باره می گوید:« در مدرسه، مراقبت و تشویق یك معلم خوشرفتار
كه نظام وفا شاعر بنام امروز باشد، مرا به خط شعر گفتن انداخت.»
نظام وفا در آن روزگار حاشیه ی شعر نیما اینگونه نوشت: «’روح ادبی شما قابل تعالی و
تكامل است. من مدرسه را به داشتن چون شما فرزندی تبریك می گویم»’.
این عبارت در نیما اثری شدید گذاشت و او را تشویق كرد كه برای جلب نظر استاد بیشتر
تلاش كند و به افتخار ادبیات ایران تبدیل شود.
نیما نیز به پاس این تشویق ها و راهنمایی های استاد نظام وفا، شعر مانای ‘افسانه ‘ خود را
به پیشگاه معلم و استادش، نظام وفا تقدیم كرد و در دیباچه این كتاب نوشت: ‘ به پیشگاه
استاد ‘ نظام وفا ‘ تقدیم می‌كنم، هرچند كه می‌دانم این منظومه هدیه ناچیزی‌ست، اما او
اهالی كوهستان را به سادگی و صداقتشان خواهد بخشید’ .

استاد ‘ نظام وفا آرانی’ شاعری است كه به بزرگ منشی و مناعت طبع شهره بود و در
جایی می نویسد: ‘« من معتقدم مردم به تدریج می ‌میرند ولی مردمیت باقی است. بدن خاك
می ‌شود ولی روح به افلاك به ساز می ‌گردد و دل‌ هایی كه روی آن كلمه تقوی و محبت
نوشته شده به هرجایی كه بخواهند پرواز می ‌كنند و كاینات در مقابل آن ها سر احترام فرود
می ‌آورند» .

«نظام وفا »را باید شاعر« دل » نامید. او حتی در هفتاد سالگی باز به گفته خود با موی
سپید و روی زرد از محبت سخن می گوید .اعتقاد او بر این بود که زندگی شاعر خواب و
رویایی بیش نیست و هنگام خواب ابدی مانند آن است که از این پهلو به ان پهلو غلتیده است!
او در جوانی ابتدا عاشق دختر عموی خود« فریده »گشت که این عشق به دلیل عمر کوتاه
فریده به سرانجام نرسید و با شخص دیگری ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. پس از چندی
زن و فرزند خود را از دست داد و تنها در دامان حوادث روزگار افتاد وبیش از نیم قرن در
زندان و تبعید بود.
نظام وفا در بهمن ماه ۱۳۴۳ به سکته مغزی در گذشت .
عشق و مفاهیم مرتبط با آن به گونه ای بسیار وافر در اشعار نظام وفا ذکر گردیده است؛ به
گونه ایکه می توان گفت مضمون عشق در غزلیات نظام وفا از مفاهیم و واژگان کلیدی
است؛ تا آنجا که می توان اذعان کرد که نظام وفا دفتر غزلیاتش را با نام دوست شروع می
کند و پس از آن به سراغ عشق می رود و عشق را روشنی بخش محفل عاشقان اعلام می
دارد.
ای که مایوس از همه سویی به سوی عشق رو کن
قبله ی دل هاست اینجا, هر چه خواهی آرزو کن
نظام عشق را گوهری ارزشمند می داند که زداینده پلیدی‌هاست.
به نام دوست گشاییم دفتر دل را
به فرّ عشق فروزان کنیم محفل را
به عشق کوش گرت عقده ای بود مشکل

که عشق باز کند عقده‌ های مشکل را


اغتنام فرصت

نظام معتقد است که باید دم را غنیمت شمرد:
میفکن به فردا تو شادّی امروز
که شاید چو فردا شود تو نمانی

آثار

  • مثنوی حبیب و رباب
  • نمایشنامه ستاره و فروغ و فروغ و فرزانه
  • گذشته ها
  • معراج دل
  • آماج دل و حدیث دل
  • پیوند دل و یادگارسفر اروپا
  • روان ‌شناسی
  • منطق
  • ماهنامه وفا
    حدیث دل – این کتاب تمامی غزلیات او را در بر دارد و به گفته خود شاعر این کتاب
    طومار حیات ادبی اوست –
    حدیث عمر – مثنوی زیبایی که در آن شاعر زندگی پر رنج و ملال خود را شرح داده –
    نظام وفا شاعر غزل سراست . او با واژه ها بازی نمی کند ، آنچه احساس می کند می
    سراید شعر وی ارامش بخش است و بزرگترین امتیازش زبان ساده و بی تکلف اوست که
    هیچ گونه اب و رنگ اضافی ندارد . وی در اشعارش قواعد شعر کلاسیک را دقیقا رعایت
    می کند . نثر وی شاعرانه و دلپذیر است:
    جوانیم و با همت و پاکدل وطن خواه و سرسخت و بی باک دل

به ما مرگ بهتر از این زندگی است که این زندگی نیست شرمندگی است
هنوز این دل خسته را جوشش است نگردیده خاکستر این آتش است

عمر چسان گذشت


دیدی دلا که عمر چسان بی خبر گذشت
ما را دگر چه چشم امیدی ز پیری است
کز پیش من جوانی با چشم تر گذشت
گو بعد من کسی نکند هیچ یاد من
این خواب و این خیال نیرزد به سرگذشت
ای غرقه باد کشتی عمری که روز و شب
در بحر آب دیده و خون جگر گذشت
از دست کار من شد و جانم به لب رسید
از پا در افتادم و آبم ز سر گذشت
با سادگی بساز نظاما که سهل تر
آنکس گذشت کز همه کس ساده تر گذشت

خیال دوست


تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی اگر، در گفته ی ما جستجو کن
زرد رویی در میان گلرخان عیب است بر من
روی زردم را به خون ای دیده گاهی شستشو کن
چرخ کجرو نیست،تو کج بینی ای دور از حقیقت
گر همه کس را نکو خواهی برو خود را نکو کن
چون خیال دوست، من چیزی نشاط آور ندیدم
هر زمان افسرده دل گشتی،نظاما یاد او کن