صاپب تبریزی از شاعرای قرن یازدهم هجری – قمری است که غزلی سروده که
سرآغازش چنین شروع می گردد که« خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا می‌رود دیوار کج »
این بیت به صورت ضرب المثل در آمده و مردم به گونه های گوناگونی از آن
استفاده می کنند. معنی این بیت اشاره به این موضوع است که :

  • اگر پایه و اساس کاری با یک اشتباه کوچک آغاز گردد، در ادامه آن خطا بزرگتر می
    شود تا اینکه در نهایت کار بی ارزش و خراب می گردد.
  • هدف گذاری روی امور اگر ناصحیح باشد، نتیجه کار هم به تبع آن رضایت مند نخواهد
    بود.
  • جلو خطاهای کوچک را اگر نگیریم آن زمان که به خطاهای بزرگ تبدیل شدند دیگر نمی
    توان کاری در جهت اصلاحش انجام داد.
    -کاری که بخوبی آغاز نگردد ؛ پایان خوبی نخواهد داشت
  • اگر یک معمار اولین آجر یا خشت را کج بچیند هرچقدر تعداد خشت ها و ردیف های آن
    بیشتر شود کج و کج تر می شود، کارهای انسان هم همینطور است؛ اگر در مرحله اول
    دچار خطای اساسی شد آن خطا هرگز برطرف نخواهد شد.
    -منظورمان از خطای اساسی چیست؟ خطایی است که واقعا تخریب کننده ی ریشه و پایه
    هرچیزی باشد .به عنوان مثال اگر وقتی می خواهیم ازدواج کنینم با بصیرت و هوشمندی
    گام بر نداریم ؛ مرتکب خطای بزرگ شده ایم که جبران آن غیر ممکن است !
    نکته :در اینجا به ذکر این موضوع می پردازیم که این ضرب المثل مشابهت زیادی با
    ضرب المثل “ بار کج به منزل نمی رسد ” دارد .
    ابیاتی از شعر خشت اول چون نهد معمار کج اثر صاپب تبریزی:
    چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج
    گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج
    می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را
    هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج..

نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را
راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج
فقر سازد نفس را عاجز، که چون شد تنگ را
راست سازد خویش را هر چند باشد مار کج
در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست
زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج
می تراود از سراپای دل آزاران کجی
باشد از مرغ شکاری ناخن و منقار کج
از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان
نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج
وسعت مشرب، عنان عقل می پیچد ز راه
موج را بر صفحه دریا بود رفتار کج
راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش
سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج