محمود مجاهد

   اصلاحات داریوش بزرگ که حفر ترعه نیل و اتصال مدیترانه به دریای سرخ را همراه داشت تحول عظیمی در ارتباطات دریایی شاهنشاهی ایران ایجاد کرد٬چنانچه بنا بگفته منتسکیو در کتاب روح القوانین:نیروی دریایی داریوش بر أب های قلمرو هخامنشی مسلط بودند و نخستین کسی که به دستور او أفریقا را دور زد (نکود ) و دیگری( اودوکس) که هردو از دریانوردان فینیقی بودند .

آن ها از بحر احمر حرکت کرده و آفریقا را دور زده به مدیترانه آمدند. بعد از آنها(ساتاسب)از طرف خشایار شاهنشاه ایران در صدد دور زدن آفریقا بر آمد  و از جبل الطارق شروع نمود ؛ ولی موفق نشد .

در اینجا یادآور می شود که بنابگفته منتسکیو نکود واودوکس در باره دورزدن آفریقا دستور دادند ولی خود آنها در این سفر دریایی شرکت نکردند.

کاموین پرتغالی در اشعار حماسی خود عظمت کشف هندوستان را توصیف نموده در حالیکه قرنها پیش از آن این راه بوسیله ملاحان فینیقی پیموده شده٬آن هم به زمانی که هنوز قطب نما در کشتی رانی بکار نرفته بود ودریانوردی با مشکلات صورت می گرفت. 

بدستور داریوش بزرگ مصب رود سند لایروبی شد واز همین راه بود که (نیارکوس) نیروی دریایی اسکندر را وارد بحر عمان کرد . 

  وی پس از ورود به دریا در کار ساحل نشینان دخل و تصرف نموده ٬وقبایل بلوچ را که ماهی خوار بودند به کشاورزی وادار کرد. او در نوشته های خود کرمان را (کارمانیا) ذکر  نموده است.  

آنچه مسلم است اسکندر از راه خشکی به هندوستان رفت و نیروی دریایی در اختیار نداشت .

چنین بنظر میرسد که مردم شبه قاره هندوستان با مصادره کشتی های خود از سوی فاتح مقدونی موافق بودند  و بدینوسیله می خواستند سپاهیان او را با مسالمت از آن دیار خارج کنند.

لذا نه فقط کشتی در اختیار او گذاردند بلکه کشتی ها را تا خلیج فارس راهنمایی کردند و مراجعت نمودند .

اینکه اسکندر دریا نوردان سوری و فینیقی را برای اداره کشتی های خود به خلیج فارس آورد مویید این نظر است .

ورود نیروی دریایی اسکندر به خلیج فارس و رودخانه های که به آن متصل می شدند و قابل

کشتی رانی بودند مصیبت بار بود٬ زیرا اسکندر که سربازان او پس از رسیدن به هندوستان از خود ابراز خستگی کردند و دیگر از نیروی زمینی او کاری ساخته نبود خواست با بهره گیری از آب راههای خلیج و رودخانه ها قدرت خود را استوار  کرده گسترشی دهد  از این رو دستور داد سد های کارون و دجله و فرات را شکستند تا کشتی رانی به آسانی میسر شود .

علاوه بر این اسکندر در جایی که  دو رود دجله و فرات بهم نزدیک می شدند ترعه ای حفر کرد که کشتی های او از رودخانه ای به رودخانه دیگر بروند .

اقدامات اسکندر و انهدام سدهای رودخانه های ذکر شده ؛ شبکه آبیاری خوزستان و عراق را مختل کرد ومواریث تمدن های بزرگ سومر و ایلام و بابل و ایران را بر باد داد . 

  بگونه ای که پس از اسکندر شوش و بابل هرگز بوضع اولیه خود بازگشت ننمودند وجنگ های هفت ساله ایران و روم نیز فرصت مناسبی نبود  برای تجدید بنای این آثار؛ گرچه به   

دوران ساسانیان کارهای سودمندی در راه تنظیم شبکه آبیاری این سرزمین ها صورت گرفت که جالب توجه بود .

آنچه مسلم است پس از مرگ اسکندر و سرگردانی نیروی دریایی او و تجزیه امپراتوری وی ٬ مردم حوزه خلیج فارس نفسی براحتی کشیدند . سلوکیدهای حاکم بر ایران نخواستند  یا نتوانستند بر خلیج فارس مانند اسکندر تسلط یابند .

 از این رو  بتدریج از قدرت و توانایی این نیروکاسته شد و شاید سلوکیدها در جستجوی نزدیک ترین راه بودند ٬ که قلمرو آن ها را به حوزه مدیترانه متصل نماید.

توجه سلوکیدها به آب راه های شمال قلمرو خود دلیل انصراف نسبی آنها از فعالیت در خلیج فارس است .

 اسکندر تصور میکرد اقیانوس شمالی به هندوستان راه دارد و می خواست آن را به دریای خزر متصل کند و سلوکوس و اثیوکوس بنا به گفته منتسکیو در صفحه ۳۵۷ کتاب روح القوانین دنبال این کار ر گرفتند٬ و نیز در همان کتاب آمده که سلوکوس می خواست در یای خزر

را به وسیله رودهای قفقاز به دریای سیاه متصل نماید و اضافه می نماید ٬ که بعضی می گویند می خواسته ولگا را به دون اتصال دهد کاری که در آن موقع جنبه ایدالی آن بر واقعیت فزونی داشت ٬ ولی به زمان ما از سوی حکومت شوروی عملی شد بنابرآنچه گفته شد و به کتاب روح القوانین استناد گردید می توان به این نتیجه رسید ؛ که سلوکیدها و حتی خوداسکندر  توجه خویش را از خلیج فارس به سوی دریای شمالی معطوف کرده بودند و این نقشه نیز

از طرح های کسترش به سوی شمال کوروش بزرگ بوده  که داریوش کبیر نیز آن را دنبال کرد 

 و اسکندر از آن دنباله روی نمود ٬ نهایت کوروش راه خشکی را انتخاب کرد و سردار مقدونی و جانشینان او برای رسیدن باین  مقصود متوجه دریا  ها شدند .

ناصر خسرو علوی جهانگرد و فیلسوف و شاعر ایرانی نیز خلیج فارس را دیده و در

مورد قلمرو دولت قرمطیان مطالبی نوشته

که در سیا حت نامه او منعکس است .

پس از آن پیرامون عبادان که آن را سیاحت کرده سخن می گوید :

عبادان جایی قرار دارد که به گاه پایین رفتن آب

دریا فاصله آن با دریا زیاد می شود٬ و زمانی که آب بالا

بیا ید این فاصله از میان میرود .

ناصر خسرو به روشنی نمی گوید ٬ که منظورش آبادی بنام

عبادان بوده است یا ضلع دریایی این جزیره در صورتیکه

بیان او معطوف به آبادی بدین نام باشد باید پذیرفت که به

زمان ناصر خسرو آبادی عبادان در ساحل دریا بوده در حالیکه هم اکنون در کنار اروند رود است .

سعدی شیرازی شا عر بزرگ و جهانگرد نامی در باره خلیج فارس به گونه تلویح یا تصریح

مطالبی نوشته ٬ که بدان ها اشاره می شود . وی در صفحه ۱۳ کتاب گلستان و ضمن دیباچه آن در باره مظفرالدین ابی بکربن سعدین زنگی چنین می گوید :

 مفتخر الاسلام سعدبن الا تابک الاعظم شا هنشاه

المعظم مولی ملوک العرب و العجم سلطان البرو البحر الی آخر

از بیان مولی بلوک العرب و العجم سلطان البر والبحر چنین

استنباط می شود که اتابک نامبرده بر خلیج فارس و کناره

جنوبی آن تسلط٬ مقام ولایت داشته که ملازم تبعیت از مولی بوده٬ و چون غالبا در آن سوی خلیج یعنی بر عربستان خلاء یا ضعف فرمان روایی وجود داشته ملوک عرب از فرمان روایان ایران که مقتدرترین حکام خلیج فارس بودند اطاعت می کردند .

سعدی در باب سوم گلستان زیر عنوان (در فضیلت قناعت) چنین حکایت می کند : بازرگانی را شنیدم که صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار .

شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد همه شب نیارمیده از سخن های پریشان گفتن که فلان انبارم بترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است . در این قباله فلان زمین است سعدیا سفر دیگرم در پیش است .

اگر آن کرده شود بقییت عمر خویش بگوشه ای بنشینم گفتم آن کدام است گفت: گوگرد پارسی

خواهم بردن به چین که  شنیدم قیمتی عظیم دارد ؛ واز آنجا کاسه چینی به روم آورم٬ و دیپای رومی به هند ٬ و فولاد هندی به حلب آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به  پارس از آن پس

ترک تجارت کنم الی آخر .

حکایت بالا علاوه بر اینکه گویای حضور سعدی در خلیج فارس است بیانگر روش بازرگانی ٬ ومبادلات تجارتی آن زمان بوده است .

ضمنا حاکی از آن است که خلیج فارس و جزیره کیش مدار اقتصاد جهان بوده و بمنزله

بازار مکاره خاور زمین بشمار میآمده ولی چنانچه خواهد آمد فعالیت های بازرگانی این جزیره به هرمز منتقل شد. 

از شعر سعدی استنباط می شود که وی نیز مانند حافظ خلیج فارس را با نا خشنودی ترک

کرده در باره دریا سعدی چنین می گوید :

    بدریا در منافع بیشمار است

  وگر خواهی سلامت برکناراست

گر چه این شعر مربوط به حکایت دیگری است ولی در سرودن آن ذهن سعدی ملهم و متاثر از خاطره آن سفر دریایی بوده است .

حافظ نیز با شوق و شعف راهی خلیج فارس شد تا راه هندوستان را در پیش گیرد ٬ ولی یک پدیده طبیعی سبب شد که پشیمان از این سفر به شیراز باز گردد . 

 ره آورد  این راه چند غزلی است که ضمن این بحث بدانها اشاره خواهد شد.

شرح این سفر بگونه ای که فرصت الدوله در کتاب (دریای کبیر) نگاشته بدین قراراست که: سلطان محمود شاه بهمنی والی دکن بود و در عهد او شعرای عرب و عجم به دکن آمده از سرچشمه

احسانش بهره مند می شدند خواجه حافظ نیز راغب سفر دکن گردید لیکن به واسطه٬ 

موانع ازعهده اش   نه می آمد . میرزا فضل اله اینچو که از تلامذه علامه تفتازانی بود و در دکن منصب صدارت داشت جزوی زر از جهت خواجه فرستاد به شیراز تا تدارک سفر کند . 

 خواجه برخی را  صرف ادای  قروض نموده در سه هفتصد و هشتاد و سه از شیراز حرکت کرده به جزیره هرمز آمده به کشتی سوار شد. قضا را هنوز کشتی روانه نشده بود باد مخالف وزید دریا را به شورش آورد٬ و خواجه از آن سفر متنفر آمد گفت : که بعضی از دوستان را در هرمزدند وداع نکرده ام ایشان را دیده در ساعت بر می گردم .

به این بهانه از کشتی بیرون رفت و غزلی گفت که نزد میرزا فضل اله فرستاده وخود به شیراز شتافت و آن غزل مطلعش این است :

 دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد

 به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد

چون غزل به میرزا فضل اله رسید قصه را به سلطان محمود شاه باز گفت٬ سلطان امتعه از هند برای خواجه به شیراز فرستاد.

این بود شرح سفر خواجه و برخورد او با طوفان خلیج فارس و انصراف از سفر و ترک جزیره هرمز.

 اکنون می پردازیم به غزل هایی که حافظ سروده و یاد آور این واقعه در زندگانی او یا بهتر بگویم

سر دو راه زندگی وی است .

حافظ در حالیکه بار سفر دکن را می بسته غزلی در

اوج احساسات خود سروده که چند بیت از آن غزل را در اینجا نقل می کنم :

                من چه باشم که ز آن خاطر عاطر گذرم

                 لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

                 همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

              که دراز است ره مقصد ومن نو سفرم

              پایه نظم بلند است و جهان گیر بگوی

              تا کند پادشه بحر دهان پر گهرم

خواجه در مطلع غزل خواسته از دعوت کننده خود یا والی دکن سپاس گذاری کند .

و در بیت بعدی از مقامات قدسی برای طی این سفر همت خواسته ضمنا از این بیت مستفاد می شود ٬ که سفر به جزیره هرمز پیش از سفر یزد حافظ صورت گرفته ٬ زیرا خود خواجه عنوان می کند که قبل از آن سفری انجام نداده و نو سفر بوده سپس در باره پایه بلند

نظم خود سخن می گوید و تلویحا از پادشاه بحر که همان فرمان روای هرمز است انتظاراتی داشته که معلوم نیست برآورده شده باشد .

در غزلی که پیش از این بدان اشاره شد خواجه می گوید :

 چه آسان می نمود اول غم دریا به بوی سود

                  غلط کردم که یک طوفان بصد گوهر نمیارزد

  از بیت بالا استنباط می شود خواجه چنان شتاب زده هرمز را ترک کرده ٬ که پادشاه بحر نخواست یا نتوانست دهان یا جیب او را پراز گوهر کند و اگر هم کرده تاریخ حاکی از این موضوع نیست . به عقیده نگارنده غزلی را که حافظ به شرح زیر سروده :

           کشتی نشستگانیم   ای باد شرطه برخیز

           باشد   که  باز  بینیم    دیدار  آشنا  را

معطوف به همین سفر است . کوتاه سخن اینکه خواجه به سفر ناتمام هند و هرمز پایان داد و در شوق دیدار دوستان و آشنایان و ترس از طوفان خلیج فارس به شیراز آمد و به کنج قناعت خزید

بدون اینکه خاطره این ساعات را که بر سر دو راهی  زندگی قرار گرفته بود از یاد ببرد .

              دیدار سرجان ملکم از خلیج فارس 

سرجان ملکم نویسنده تواریخ ایران و هند یکی دیگر از شخصیت های سیاسی است که پس از یک قرن رکود در روابط ایران و انگلیس حدود سال ۱۸۰۰ میلادی به اتفاق گروهی از هند عازم خلیج فارس می شود تا از این راه به تهران برود و به حضور فتحعلی شاه قاجار بار یابد. 

وی زمانی که دریافت وارد خلیج فارس شده خود را در یک منطقه کلاسیک یعنی افسانه ایی احساس کرد ؛و ماجرای (سندباد )بحری دریانورد شجاع در نظرش مجسم شد و همه عجایب آن داستان ذهن او را مشغول کرد .

سرجان ملکم پس از آن بدون اینکه از بنادر و جزایر خلیج فارس دیدن کند شتابزده وارد بوشهر یا بقول او(ابوشهر) می شود . با ورود به بوشهر امور سیاسی را که ماموریت  داشته دنبال می کند .

بنا به گفته ملکم در آن زمان کارخانه و تاسیسات انگلیسی از گمبرون (بندر عباس ) به بوشهر منتقل شده بود ؛ و این می رساند ٬ که انگلیس ها مقاصد گسترده تری در این بندر داشتند و آن را برای فعالیت های سیاسی و بازرگانی خود مناسب تر از گمبرون تشخیص داده بودند .

سرجان ملکم ضمن شرح ورود خود به بوشهر از زیبایی این بندر و منظره دل انگیز درخت های نخل آن سخن می گوید٬ و می توان گفت که بندر بو شهر توجه او را بخوبی جلب کرده و در اینجا بود که مقدمات سفر خود را به سوی تهران فراهم آورد .

در این یادداشت ملکم در باره خلیج فارس از نظر سیاسی اظهار نظر صریحی نکرده زیرا خلاء صد ساله در روابط ایران و انگلیس موجب خلاء ذهنی او شده بود.

وی از نظم و ترتیب پادگان نظامی بوشهر و هماهنگی و هم شکلی آنها ستایش کرده است و این می رساند که دولت ایران با وجود گرفتاری در  برخورد با روس ها نسبت به بنادر جنوب غافل نبوده و به وی‍‍ژه در بوشهر پادگان تعلیمات دیده ای را مستقر و استوار کرده بود .

                    سرجان ملکم کتابی حاوی یادداشت های این سفر را از خود به یادگار گذارده زیر عنوان  ( Sketches of Persia)

                        فرصت الدوله

فرصت الدوله تالیفات متعددی دارد از جمله کتاب ( آثارالعجم) که مطالب گوناگونی در آن

گنجانده شده ٬ و در حقیقت داءره ا لمعارفی است . وی در این کتاب مطالبی در باره خلیج فارس

درج کرده است که در خور مطالعه است .

فرصت الدوله در باره خلیج فارس چنین می گوید : دریای فارس که آن را خلیج عجم و بحر عمان نیز گویند متصل است به بحر هند و در حقیقت شعبه ای از آن است. این شعبه که ما بین فارس و عربستان واقع شده اپتدایش از محاذی بلوچستان و انتهایش دویست فرسخ نوشته اند و عرض آن به اختلاف است که به هفتاد فرسنگ و بیشتر می رسد.

بنابراین با مطالعه کتاب فرصت الدوله به این نتیجه می رسیم ٬ که او نیز مانند نیارکوس و ابن خلدون خلیج فارس و بحر عمان را یکی دانسته در حالیکه کتاب مقدمه و یادداشت های نیارکوس را در دسترسی نداشته و این خود می رساند که اصطلاح بحر عمان مستحدث و مربوط به زمان  نزدیک به ما است نه یک نام جغرافیایی کهن و مربوط به زمان های دور .

فهرست منابع و ما خذ

تاریخ تمدن. ویل دورانت

اوستا. استاد پور داود

شاهنامه. فردوسی

سینوهه پزشک مخصوص فرعون میکاو التاری. ترجمه ذبیح اله منصوری

سازندگان استراژی نو. ادوارد ارل ترجمه محمدعلی پیروزان

روح ا لقوانین. منتسکیو

یادداشت های نیارکوس. نیارکوس

مقدمه ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی

سفر نامه. ناصر خسرو علوی

گلستان سعدی

دریای کبیر. فرصت ا لدوله

خلاصه در باره ایران سرجام ملکم

آثار عجم. فرصت الدوله

داستان بشر. هندریک ویلم دان لون

دیوان حافظ حافظ

عقیده بزرگترین علمای اقتصاد. جورج ساول ترجمه دکتر حسین پیرنیا

جریانهای بزرگ تاریخ معاصر. ژان پیرن ترجمه مهندس رضا مشایخی

مجموعه مقالات عبدالمیح انطاکی

خلیج فارس حسین نور بخش

حوادث بزرگ تاریخ. ویلیام دویت ترجمه رضا امینی

تمدن ساسانی علی سامی

فهرست منابع و ما خذ

تاریخ تمدن. ویل دورانت

اوستا. استاد پور داود

شاهنامه. فردوسی

سینوهه پزشک مخصوص فرعون میکاو التاری. ترجمه ذبیح اله منصوری

سازندگان استراژی نو. ادوارد ارل ترجمه محمدعلی پیروزان

روح ا لقوانین. منتسکیو

یادداشت های نیارکوس. نیارکوس

مقدمه ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی

سفر نامه. ناصر خسرو علوی

گلستان سعدی

دریای کبیر. فرصت ا لدوله

خلاصه در باره ایران سرجام ملکم

آثار عجم. فرصت الدوله

داستان بشر. هندریک ویلم دان لون

دیوان حافظ حافظ

عقیده بزرگترین علمای اقتصاد. جورج ساول ترجمه دکتر حسین پیرنیا

جریانهای بزرگ تاریخ معاصر. ژان پیرن ترجمه مهندس رضا مشایخی

مجموعه مقالات عبدالمیح انطاکی

خلیج فارس حسین نور بخش

حوادث بزرگ تاریخ. ویلیام دویت ترجمه رضا امینی

تمدن ساسانی علی سامی

فهرست منابع و ما خذ

تاریخ تمدن. ویل دورانت

اوستا. استاد پور داود

شاهنامه. فردوسی

سینوهه پزشک مخصوص فرعون میکاو التاری. ترجمه ذبیح اله منصوری

سازندگان استراژی نو. ادوارد ارل ترجمه محمدعلی پیروزان

روح ا لقوانین. منتسکیو

یادداشت های نیارکوس. نیارکوس

مقدمه ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی

سفر نامه. ناصر خسرو علوی

گلستان سعدی

دریای کبیر. فرصت ا لدوله

خلاصه در باره ایران سرجام ملکم

آثار عجم. فرصت الدوله

داستان بشر. هندریک ویلم دان لون

دیوان حافظ حافظ

عقیده بزرگترین علمای اقتصاد. جورج ساول ترجمه دکتر حسین پیرنیا

جریانهای بزرگ تاریخ معاصر. ژان پیرن ترجمه مهندس رضا مشایخی

مجموعه مقالات عبدالمیح انطاکی

خلیج فارس حسین نور بخش

حوادث بزرگ تاریخ. ویلیام دویت ترجمه رضا امینی

تمدن ساسانی علی سامی

تمدن ساسانی علی سامی