سالها پیش کتابی در ایران انتشاریافت به نام « دایی جان ناپلئون» نویسنده با ظرافت
خاصی شخصیت هایی را انتخاب نموده و در خلال آن پژوهشی از شخصیت درونی افراد
کرده بود . منجمله یکی از شخصیت های داستان سرهنگی که گرفتار توهم شده بود و آن
چنان اسیر تفکرات ایده عالی بود که احساس می کرد یکی از بزرگان روزگار است و
سران کشورها و افراد بر جسته نظریاتش را می پذیرند! و او مرتب در عالم خیال خود را
فرمانده به حساب می آورد و نقشه های جنگی طرح می نمود ! . او خویشتن را فقط در
آئینه می دید و احساس خود شیفتگی لحظه ای رهایش نمی کرد . بر اساس داستان این
کتاب؛ سریالی هم تدوین و تهیه گردیده بود که مورد توجه جامعه ایران قرار گرفت
چند روز قبل در ضیافتی شرکت نمودم که بی اختیار به یاد آن کتاب وحکایتی از
طاووس افتادم .تا به حال طاووس را دیده‌اید؛ نوع ایستادن، راه رفتن، نگاه کردن يا
خودنمایی‌هایش در قلمرو حیوانات. طاووس دائما در پی بزرگ نمایی توانایی‌ها و
موفقیت‌هایش است و از هیچ فرصتی برای جلب توجه سایرین به استعدادهایش دریغ
نمی‌کند
یکی از شرکت کنندگان در آن ضیافت که فرد محترم و عزیزی نیز بود دچارتوهم و
خودشیفتگی و خود بینی گردیده بود و مراتباٌ از سجایای اخلاقی و شغلی خود تعریف و
تمجید می نمود و با چشم حقارت به دیگران می نگریست و به قولی گرفتار «خود شیفتگی
یا به اصطلاح انگلیسی زبانها « نارسیسم» شده بود .مرتباٌ دستها را به هم می مالید و به
گونه های مختلف انگشتری چندقیراطی برلیان خود را به رخ دیگران می کشید . از لباس
مارکدار و کیف و کفش خود سخن می گفت . محاسن اخلاقی و دانش خودرا بر می شمرد
خانواده خود رااز بزرگان علم و دانش قلمداد می کرد و خلاصه نبض مجلس را به دست
گرفته و فرصتی یافته بود که خود نمایی کند و «خویشتن دروغی» را به دیگران معرفی

نماید . بر آن شدم بحث این شماره اجتماعی را به این موضوع اختصاص دهم و شمه ای در
مورد خود شیفتگی بنگارم
در روان‌شناسی خودشیفتگی یا به انگلیسی نارسیسیسم بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه
بر خودانگاشت‌های درونی است
نارسیسیسم از ریشه لغت یونانی‌شده نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته
شده‌است. نارسیس ، مرد جوان و زیبا چهره‌ای بود که از عشق اخو (اکو) دوری کرد و
برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک چشمه آب گردید. نام گل
نرگس برگرفته از این افسانه‌است. نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس یافته خود در
آب) نمی‌رسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه می‌نشیند تا تبدیل به گل می‌شود
در روانپزشکی نیز نارسیسیسم افراطی براساس خصیصه‌های روانی و شخصیتی در عشق
بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی می‌شود و آن را نوعی اختلال
روانی می‌دانند. جهان بینی یک انسان خودشیفته روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و
عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمی‌شناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را
به خود جلب کند، عطش او بیشتر می‌شود و همیشه یک انسان تشنه باقی می‌ماند، رابطه او با
دیگران یک رابطه یک طرفه است
زیگوند فرویدروان شناس مشهور عقیده داشت که بسیاری از خصیصه‌ های خودشیفتگی با
بشر به دنیا می‌آیند و او نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد
آندرو موریسون روانشناس دیگر نیز ادعا کرد، در دوران بزرگسالی، میزان مفیدی از
خودشیفتگی در افراد وجود دارد و یا به وجود می‌آید که آنها را قادر می‌سازد تا در رابطه
برقرار کردن با دیگران فردیت خود را نیز در نظر بگیرند
واژه نارسیسیسم را در روانشناسی فردی گاه به جای اصطلاحاتی مانند تحقیرکننده، پوچی
خودپرستی و یا خودپسندی استفاده می‌کنند و گاهی نیز در جامعه‌شناسی آنرا به جای نخبه
گرایی و یا بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران می‌نامند
این اختلال در شخصیت خود شیفته مسائلی را به بار می آورد که در آن فرد خود را بزرگ
و مهم می‌پندارد و به گونه‌ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می‌کند
حس خودپسندی و سزاوار بودن، هرگونه نگرانی درباره نیازها، مشکلات و احساسات
دیگران را از ذهن آنان خارج می سازد. آنان متکبر و تحکم آمیزو مغرور بوده، خود را برتر

از دیگران می پندارند و از دیگران انتظار احترام و تحسین فوق العاده دارند .حسادت به
دیگران و یا این تفکر که دیگران نسبت به او حسودی می کنند ، سوء استفاده از دیگران
،حس استحقاق و هنگامی که نمی‌توانند انتظارات غیرواقع گرایانه و ناممکن خود را برآورده
سازند، به طور شایع دچار ناامیدی می‌شوند
این افراد احساس خود بزرگ بینی می‌کنند و خود را آدم مهمی می‌پندارند. فکر می‌کنند
شخص منحصر به فردی هستند و باید دیگران به طرز خاصی با آنها رفتار کنند. احساس
استحقاق و برتری آنها کاملاً چشمگیر است. تاب تحمل انتقاد را ندارند و از اینکه هر کسی به
خود اجازه انتقاد کردن از آنها را می‌دهد، عصبانی می‌شوند یا ممکن است بی‌اعتنایی کامل
به انتقادها از خود نشان دهند. آنها فقط نظر خود را قبول دارند و اغلب در طمع کسب شهرت
و ثروت بادآورده‌اند. روابط آنها شکننده است و چون به قواعد مرسوم رفتار تن در نمی‌دهند
ممکن است خون دیگران را به جوش آورند
اینها نمی‌توانند همدلی از خود نشان دهند و تنها برای دستیابی به اهداف خودخواهانه خودشان
تظاهر به همدردی می‌کنند. اعتماد به نفس این بیماران ؛ مستعد افسردگی‌اند. مشکلات بین
فردی، مشکلات شغلی، طرد، و از دست دادن محبت دیگران از جمله فشارهای روانی شایعی
است که خودشیفته ها با رفتارشان برای خودشان ایجاد می‌کنند خودشیفتگی سبب می‌شود تا
ما از زندگی واقعی و سالم دور بمانیم و تصوری افراطی از شخصیت خود داشته باشیم
خودشیفتگی، حقیقت ‌طلبی را می‌سوزاند و واقع‌گرایی را کور می‌کند؛ گویا هماره خود را
در آیینه‌ای محدّب می‌نگریم و عظمت و شکوه بی‌پایه و اساسی را به خود نسبت می‌دهیم
باید دانست خودشیفتگی پیامدهای بسیار خطرناکی را برای انسان به ارمغان می‌آورد
اریک فروم روانشناس مشهور بر این باور است که اخلاقی زیستن، خودشیفتگی را از بین
می‌برَدو در نتیجه زندگی بهتری برای انسان‌ها حاصل می‌آید
بعضی از روانشناسان اعتقاد دارند همه انسان‌ها درصدی خودشیفته هستند، اما آنچه از آن
به عنوان اختلال شخصیتی خودشیفتگی نام می‌برند،موضوع دیگری است
روان درمانی
روان درمانی اختلال شخصیت خود شیفته مشکل است. چون برای پیشرفت درمان
این افراد باید دست از تمایلات خود شیفتگی بردارند تا بتوانند با درمانگر رابطه
برقرار نمایند. و این مستلزم بینش و آگاهی بیمار نسبت به رفتار وتفکر خود است

این بینش در اصل وجود ندارد و اگر هم به مشکل خود بینش پیدا کنند به دنبال آن
تصویر متلاشی شده خود باعث می‌شود که دوباره رفتار و تفکر خود بزرگ بینی
را در پیش بگیرند
گوته فیلسوف آلمانی می گوید «پنج چيز است كه پنج چيز از آن نزايد: دلي كه خانه ي
غرور است كانون محبت نشود. ياران دوران فرومايگي، نكوخويي ندانند و تنگ نظران ره به بزرگي
نبرند. حسودان بر جمال و كمال جز به چشم كين ننگرند و دروغگويان از كسي وفا و اعتماد نبينند »
فرید الدین عطار شاعر قرن ششم هجری – قمری می گوید
اجزای تو جمله گوش می باید و بس
جان تو سخن نیوش می باید و بس
گفتی که مردِ راه چون، می باید
نظّارگی و خموش می باید و بس