دکتر گوهر نو – پژوهشگر


هر کسی از ظن خود شد یار من/
وز درون من نجست اسرار من
« مولوی»

رفیق صاحبدلم از « تنهایی » در فغان بود و می گفت : « کرونا شرائطی به وجود
آورده که افراد را ازهم دور و بیگانه نموده است . تا پیش از پدیدار شدن این پدیده ؛
شادمان بودیم که دور هم می نشستیم ، مجالس انس و الفت بر قرار می کردیم ؛ از هر
دری سخن می گفتیم وبالاخره این دوران زندگی را می گذراندیم .لکن اکنون بایکدیگر
بیگانه شده و این ویروس مرگبار شادمانی زندگی را از ما گرفته است و« تنهایی »
جایگزین آن گردیده است …»
پاسخش دادم :« دوست عزیز ! احساس تنهایی هیچگاه دست از سر انسان بر نمی دارد.
هر چقدر خودمان را سرگرم کنیم تا از این احساس فرار کنیم، نمی شود که نمی شود.تنهایی
دردی است که از روزگار نخستین با انسانها همزاد بوده و پیوسته بشر را رنج داده است .
اصلاً چرا باید از این احساس فرار کرد؟ انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و نیاز اساسی
او گرایش به جمع و همکاری و همزیستی با هم نوعان خود است….»
سری تکان داد و گفت : «تصور می کنم هنوز این درد را نچشیده ای و نمی دانی تنهایی
یعنی احساس تهی بودن . شاید شما احساس تنهایی می کنید در حالی که میان مردم می
باشید .چه خوب شاعر وطنمان گفته است :


هیچ همدردی نمی یابم برای خویشتن،

می نهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن


امان از جامعه صنعتی امروزی و با این ازدحام و شلوغی که هر کسی ملزم به برآورده
کردن نیاز های خود است و با رقابتی که همه را متمرکز به پیشرفت خود و رساندن خودش
به هدف های برنامه ریزی شده اش می کند.دیگر محلی برای انس و الفت نیست ! امروزه
هر انسانی نیازمند شغل است، اگر لحظه ای درنگ کند، آن را از دست می دهد؛ نیاز به
همکاری و مسالمت و در کنار هم بودن به مرور کم رنگ و کم رنگ تر می شود ، و باید توجه داشت
تنهایی حسی است که منشا اثر آن را باید در محیط پیرامونی فرد جستجو کرد،احساسی که
با توجه به برداشت انسان از محیطی که در آن حضور دارد حاصل می شود.»
افزودم :«از آنجایی که احساس تنهایی یکی از احساس های هراس انگیز به شمار می آید.
قطعاً هر انسانی در هر شرایطی به این فکر می کند که احساس تنهایی را تجربه نکند و یا
به کمترین شکل آن در کمترین زمان در احساس تنهایی بماند. فرار هیچ زمانی مفید نبوده
است، بلکه باعث شده فرد بیشتر از پیش در دام مشکل خود بی افتد. تنها راه برای غلبه بر
احساس تنهای ایجاد انگیزه و هدف گذاری است. فردی که هدف و انگیزه دارد هیچ وقت
احساس تنهای نمی کند…» با تعجب گفت :

  • تو می خواهی بگویی احساس تنهایی غریزی است .؟
  • اگر بخواهیم رفتار و بینشی بالغانه داشته باشیم باید بدانیم احساس تنهایی مانند هر
    حس دیگری یک حس انسانی است. کاملاً غریزی و عادی هر انسانی به همان میزان
    که می تواند گرسنه باشد و یا خشمگین باشد و یا شاد باشد می تواند در زندگی با خود
    و یا با دیگران بارها و بارها احساس تنهایی را تجربه کند ! تنهایی نوعی احساس تهی
    بودن و خلاء درونی است. شما احساس انزوا كرده و از دنیا جدا می‌شوید،‌ از
    كسانی كه دلتان می ‌خواست با آنها رابطه داشته باشید،‌ می‌برید.
  • قرار گرفتن افراد در محیط ها و شرایط حزن انگیز، مطالعه رمان های خاص و
    موسیقی های غمگین و یادآوری و مرور خاطرات تلخ گذشته که با سرخوردگی و
    شکست همراه بوده از دیگر عواملی است که احساس تنهایی را بیش از پیش
    تشدید می کند و باید از چنین افکار و رفتارهایی دوری جست.
    تنهایی یك احساس انفعالی است . ابقا و تداوم آن ناشی از اجازه منفعلانه ما ازیك سو وانجام
    ندادن هیچ چیزی برای تغییر آن از سوی دیگر است. پیوسته امیدواریم كه تنهایی خودش
    از بین خواهد رفت وبنابراین هیچ كاری برای رفع آن انجام نمی ‌دهیم و اجازه می ‌دهیم كه

ما را در بربگیرد. شگفت آور این كه در بعضی از موارد حتی ما به این احساس خوشامد
می ‌گوئیم!
«کانت »جمله‌ای بسیار عمیق دارد و می‌گوید:
«اگر می‌خواهید اوج تنهایی خود را احساس کنید، به این نکته دقت کنید که در شدیدترین
مصایبی که بر عزیزترین دوستان ‌تان وارد می ‌شود وقتی در حال فداکاری برای او هستید،
آیا با خود نمی ‌گویید خوب شد این مصیبت بر سر من نیامد؟»
گویی ما در مصیبت دیگران، تسلّی خود را می ‌جوییم. همین نکته است که باعث می ‌شود .
« پل تیلیش » می گوید:
«هر چه ما روان ‌شناس ‌تر می‌شویم، بیشتر احساس تنهایی می‌کنیم و هر چه دید من در
رفتار شما نافذتر می ‌شود، بیشتر درمی ‌یابم که هر کس سود خود را می‌ جوید. هر کسی
تنهاست، گرچه در اطراف او هزاران انسان دیگر هستند …»
جان دان، شاعر قرن هفدهم می‌ گوید: “هیچکس یک جزیره نیست، تنها برای خودش؛ هر
کسی بخشی از یک قاره است، بخشی از کل .”
برخی به دنبال انزوا هستند، ولی عده کمی هستند که تنهایی را خود انتخاب می ‌کنند.
پس آیا می ‌توان گفت که زندگی مدرن ما را تنهاتر می‌ کند؟
به گفته میشل میچل، مدیر خیریه “ایج یو کی”، مردم به دلایل مختلفی احساس تنهایی
می ‌کنند، ولی معمولاً حوادث مهم زندگی نقش مهمی در آن دارند.
او می‌ گوید: “دلیلش می ‌تواند مشکلات سلامتی، بیماری، پول، مستقل شدن فرزندان،
احساس جدایی از خانواده، دوستان و جامعه، مرگ دوستان، کمبود دسترسی به حمل و نقل،
احساس بیهودگی، مشکلات کاری یا طلاق باشد. این حالت بیشتر وقتی اتفاق می‌افتد که
افراد انگیزه و احساس مفید بودن را از دست می ‌دهند.”
بر اساس تعریف هاینریش و گالون، تنهایی وضعیت آزار دهنده ای است که وقتی بین
وضعیت روابط بین فردی مطلوب و موجود اختلاف قابل ملاحظه ای وجود داشته باشد پدید
می آید. همانگونه که در این تعریف برآن تاکید شده ویژگی مهم تنهایی، تجربه ناخوشایند
بودن آن از لحاظ عاطفی است اما عنصر شناختی نیز در تنهایی واجد اهمیت است. با توجه
به آنکه تنهایی یک «وضعیت عاطفی درونی» است ذکراین نکته ضروری به نظر می رسد .

که شاخص های ذهنی و کیفی روابط اجتماعی همچون رضایتمندی از روابط و پذیرش
اجتماعی بسیار بیشتر از شاخص های عینی و کمی چون فراوانی تماسها و تعداد دوستان در
این زمینه موثرند. که برخی می گویند ؛تنهایی یک عامل بنیادی زندگی است و بنابراین
تفاوت در میزان تجربه برای هر کس به واسطه برخی از مراحل زندگی رخ داده است.
روان شناسان اجتماعی از پدیده احساس تنهایی تعاریف متنوعی به دست داده اند. برای مثال
«دویونگ »می گوید: احساس تنهایی دلالت به تجربه ای دارد که در اثر کمبود تماس های
اجتماعی، صمیمیت یا حمایت در روابط اجتماعی ایجاد می شود. با دیدگاهی روان کاوانه،
«سالیوان »بیان می کند که احساس تنهایی تجربه ای است که در نتیجه ناکامی در رضایت
از نیازهای اساسی انسان در برقراری روابط صمیمی ونزدیک رخ می دهد. محققان به
نقش تضاد میان روابط ادراک شده وآرمانی اشاره دارند،»
راز و رمز تنهایی را باید در عدم رضایت در تعاملات فردی و گروهی جستجو کرد و به
واقع در شرایطی که یک طرف ارتباط و یا هر دو سوی آن،از رضایت کافی در برقراری
و استمرار ارتباط برخوردار نباشند،ارتباط کمرنگ،سرد ودر نهایت قطع خواهد شد.
نکته حائز اهمیت معطوف به این موضوع می شود که عموما اگر محیط
پیرامونی افراد با درگیری،تنش سپری شود،بطور طبیعی ضریب تنهایی و تنها
شدن آنها افزایش خواهد یافت .