دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه تهران روز سه‌ شنبه
در سن ۹۷ سالگی درگذشت. ندوشن از سال ۱۳۴۸ تا دو سال پس از انقلاب بهمن ۵۷ در دانشگاه
حقوق و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، دروس حقوقی و ادبیات تطبیقی تدریس می‌کرد.
ندوشن از جمله پرکارترین ادبا و محققان معاصر ایران بود و با علاوه بر تألیف کتاب به ترجمه آثار
غیرایرانی به زبان فارسی از جمله آثاری دربارهٔ ادبیات و فرهنگ ایران پرداخته‌است. از وی بیش از
۷۰ اثر تألیف و ترجمه و صدها مقاله باقی مانده‌است.
ندوشن معتقد بود ایران به اندازه کافی مایه فرهنگی و اعتبار تاریخی دارد که بتوان به آن گوش داد
و هر ایرانی به ویژه در دوران جدید باید «مصمم به مقاومت و دفاع از آن» باشد .
محمدعلی اسلامی ندوشن در سوم شهریور ۱۳۰۴ در شهر ندوشن یزد به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی
را در مدرسه ناصرخسرو ندوشن و سپس مدرسه خان یزد طی کرد و پس از آن به دبستان دینیاری
رفت ودبیرستان را تا سوم متوسطه در دبیرستان ایرانشهر یزد گذراند.
وی برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۲۳ به تهران عزیمت کرد و بقیه دوره متوسطه را در دبیرستان
البرز به پایان رساند، سپس برای ادامه تحصیل وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و به دریافت
لیسانس توفیق یافت.


سفر به اروپا


وی در دههٔ سوم زندگی‌اش، به منظور تکمیل تحصیلات به اروپا عزیمت نمود. مدت ۵ سال در فرانسه
و انگلستان به تحصیل و کسب دانش پرداخت و سرانجام با دفاع از پایان‌نامهٔ خود با عنوان «کشور
هند و کامنولث» به دریافت درجهٔ دکتری حقوق بین‌الملل، از دانشکده حقوق دانشگاه سوربن فرانسه
توفیق یافت. فعالیت‌های اسلامی ندوشن در دوران تحصیل در اروپا، بیشتر آشنایی با زبان فرانسه و
شرکت در سخنرانی‌های دانشگاه سوربن بود و به جز چند داستان کوتاه و چند قطعه شعر و
پایان نامه دکتری اش ؛چیز دیگری ننوشت.
بازگشت به ایران
محمدعلی اسلامی ندوشن در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و چند سال در سمت قاضی دادگستری
مشغول به خدمت شد. وی پس از ترک خدمت در دادگستری، به تدریس حقوق و ادبیات در برخی
دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های عالی از جمله: دانشگاه ملی، مدرسه عالی ادبیات، مدرسه عالی بازرگانی
ومؤسسه علوم بانکی پرداخت. در سال ۱۳۴۸ به دعوت فضل‌الله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به
همکاری با دانشگاه تهران دعوت شد و براساس تألیفاتی که در زمینه ادبیات انتشار داده بود، جزو هیئت

علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدریس دروس «نقد ادبی و سخن سنجی»، «ادبیات
تطبیقی»، «فردوسی و شاهنامه»، «شاهکارهای ادبیات جهان» را در دانشکده ادبیات، و تدریس «تاریخ
تمدن و فرهنگ ایران» را در دانشکده حقوق برعهده گرفت. او سال ۱۳۵۹ از دانشگاه تهران بازنشسته
شد. آخرین فعالیت وی در ایران تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و در مقطع دکتری ادبیات، به
تدریس «مکتب‌های ادبی جهان» اشتغال داشت.
دکتر ندوشن در مدت ۵۰ سال بیش از ۵۰ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات
فارسی به رشته تحریر درآورده است.
محمدعلی اسلامی ندوشن،دارای شخصیتی چندبعدی بود. ایشان حقوق‌دانی بزرگ، قاضی، شاعر،
پژوهشگر، استاد دانشگاه، منتقد ادبی، مترجم و روشنفکر بود .
دکتر اسلامی ندوشن در شمار شاعران اندیشمند و نویسندگان برجسته‌ای است که تاکنون ده‌ها جلد کتاب
در زمینه‌های مختلف ادبی از او به چاپ رسیده است. درباره کتاب‌های دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
گفته‌اند که کتاب‌های او دریچه‌ای را می‌مانند که خواننده را به جنگلی از موضوعات و عناوین متنوع
و مطلوب می‌کشاند و روش ندوشن در نقد و تحلیل این است که سعی می‌کند که آن شاخ و برگ‌هایی
که در آثار هست و اجازه نمی‌دهد ما خطوط کلی را ببینیم، به کنار بزند و ما را با خطوط کلی اثر آشنا
می‌کند. نگاه وی، نگاهی فرهنگی و تاریخی عام است.
از جمله کارهای اوتأسیس فرهنگ‌ سرای فردوسی و انتشار فصل‌نامه هستی از اقدامات او در زمینه
اعتلای فرهنگ و ادب فارسی می‌باشد.
در گذشت
ندوشن در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ به سبب کهولت سن در ۹۷ سالگی در تورنتو، کانادا درگذشت


آثار


برخی از کتاب‌های محمدعلی اسلامی ندوشن عبارت‌اند از: ماجرای‌ پایان‌ناپذیر حافظ، چهار
سخنگوی‌ وجدان‌ ایران، تأمّل‌ در حافظ، زندگی‌ و مرگ‌ پهلوانان‌ در شاهنامه، داستان‌ داستان‌ها،
سرو سایه‌فکن، ایران‌ و جهان‌ از نگاه‌ شاهنامه، نامه‌ نامور، ایران را از یاد نبریم، به‌ دنبال‌ سایه
‌همای، ذکر مناقب‌ حقوق‌ بشر در جهان‌ سوم، سخن‌ها را بشنویم، ایران‌ و تنهائیش، ایران‌ چه‌
حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارد؟، مرزهای‌ ناپیدا، شور زندگی‌ (وان گوگ)، روزها (سرگذشت – در چهار
جلد)، باغ سبز عشق، ابر زمانه‌ و ابر زلف، افسانه افسون، دیدن‌ دگر آموز، شنیدن‌ دگر آموز، جام‌
جهان‌بین و آواها و ایماهاو….

نمونهٔ اشعار:

تو را بینم که چون یک خرمن صبح

به بالا می‌روی آرام و آرام
من اینجا دیر ماندم، دور ماندم
به زنجیر امید نا سرانجام
تو بودی و من نبودم

ایران نامه:

هر کس که در این زمانه آبـی دارد دانــست که هر آب سرآبی دارد
ایران که به زلف خویش تابی دارد خود را به هزار اضطرابی دارد

ایران بهزار جلوه در کار آید گه دل بنشاط و گاه بیمار آید
او را که دو صد یار به بازار آید آن نیست که هر سفله خریدار آید

ایران بنهاد خود معما دارد بس معرکه نهان و پیدا دارد
هم کوه یخ است و نیز هم شعله تاک آتشـــــــــکده ای درون دریا دارد…..
نمونه نثر :

«ما تنها نسلى هستيم دركل تاريخ ايران كه در يك دوران استثنايى زندگى كرديم. دورانى كه ايران
روزگار پرتلاطمى را پشت سر گذاشت و با تنش بسيار بيشتر از ظاهرش متلاطم بود. هيچ نسلى نه قبل
از ما اين زندگى را ديده و نه بعد از ما خواهد ديد. براى اينكه در مرز دو دوران زیسته‌ایم: يكى مرزى
كه رفته است و جزو تاريخ شده است و ما بخشى از تاريخ را تشكيل داديم و ديگر آنچه در جلو قرار
داشت و در پيش است و به‌سرعت در حال دگرگونى است. تنها ما بوديم كه اين دوران را درك كرديم.
هيچ نسلى ديگر از ايران اين دوران را نديده است و نخواهد ديد.»

 * *

در ديباچه ی كتاب‌ صفیر سیمرغ آمده‌ است‌: «هر سفر، دل‌ بستنی‌ است‌ و دل‌ كندنی‌، كه‌ يكي‌ از
پی‌ ديگري‌ می آيد و همين‌ تسلسل‌ و تداوم‌ دل‌ بستن‌ها و دل‌ كندن‌هاست‌ كه‌ شورانگيزي‌ سفر را
موجب‌ می ‌گردد.»- «سفر رفت‌ و بازگشت‌ است‌؛ نه‌ تنها سيْر در مكان‌، بلكه‌ در زمان‌ نيز، اماّ
سير اصلي‌ در خود است‌؛ به‌ هركجا برويم‌ از خود نمي‌توان‌ جدا شد. سير بيروني‌ سير درون‌ را
برمي‌ انگيزد، و اين‌ سير رها شدن‌ در خود است‌، غوطه‌ زدن‌ در خود، كشف‌ اقليم‌ها و افق‌هاي‌
ناشناخته ی‌ درون». – «از فروع‌ كه‌ بگذريم‌، آدميزاد در هر نقطه ی‌ دنيا كه‌ باشد مسائل‌ محدود و
خاصّ دارد: جدائی‌ و مهر، تنهایی ‌و اُنس‌، دوستي‌ و دشمني‌، زشتي‌ و زيبایی‌، جواني‌ و پيري‌ و
بيماري‌؛ غم‌ نان‌، آرزوي‌ دراز و عمر كوتاه‌، و آنگاه‌ مرگ‌ كه‌ پايان‌ پايان‌هاست‌، و از همه‌
عظيم‌تر است‌ و بر هر عزيمتي‌ نقطه ی‌ انتها مي‌نهد، و اگر زندگي‌ بزرگ‌ است‌، براي‌ آن‌ است‌
كه‌ مرگ‌ به‌ دنبال‌ آن‌ است‌، و بدون‌ دريافت‌ اين‌ يك‌، ديگري‌ را نمي‌توان‌ دريافت‌، و باز
لطف‌ سفر در آن‌ است‌ كه‌ در آن‌ حديث‌ زندگي‌ و مرگ‌ را از زبان هاي‌ گوناگون‌ مي‌توان‌
شنيد». – «از انواع‌ حرص‌ هایی‌ كه‌ در نهاد آدمی‌ نهاده‌ شده‌، گويا ازهمه‌ شريف‌تر، حرص
‌آموختن‌ است‌، عطش‌ كشف‌، كه‌ از جستجو در كتابخانه‌ها و آزمايشگاه‌ها آغاز می ‌شود، تا برسد
به‌ خطر كردن‌ در تسخير قلّه‌ها و سفر به‌ ستارگان‌، و گويا هيج‌ تلذّذي‌ هم‌ از آن‌ برتر و پايدارتر
نباشد. گرچه‌ فراوان‌ پيش‌ نمي‌آيد كه‌ اشتياق‌ با توفيق‌ همراه‌ شود، در دوراني‌ از زندگي‌ چنين‌
شد، و توانستم‌ به‌ بيش‌ از چهل‌ كشور سفر كنم‌، در چهار قارّه‌، و به‌ بعضي‌ از آنها چند بار …
يادداشت‌هاي‌ سفر در باره ی‌ نزديك‌ به‌ تمام‌ اين‌ كشورها آماده‌ است‌ كه‌ تا كنون‌ مجال‌ نوشتنش‌
به‌ دست‌ نيامده‌. روزي‌ بيايد يا نيايد، نمي‌توانم‌ گفت‌، زيرا «كه‌ در كمينگه‌ عمر است‌ مكر عالم‌
پير»، نام‌ اين‌ مجموعه‌ را «صفير سيمرغ‌» نهادم‌ و اين‌ نام‌ را به‌ تبرّك‌ از عارف‌ شهيد،
«شهاب‌ الدّين‌ سهروردي» به‌ وام‌ گرفتم‌. سيمرغ‌، مرغ‌ ايران‌ كهن‌ است‌، به سالخوردگي‌
افسانه‌ها، مرغ‌ حاكم‌ بر دريا و زمين‌ و فضا، چاره‌ گر و همه‌ چيز دان‌. رمز تلاش‌ و جستجوي‌
بشر. آفريده‌اي‌ كه‌ همه‌ جا هست‌ و هيچ‌ جا نيست‌. جز نامي‌ از او نيست‌، و با اين حال‌ از هر
موجودي‌ موجودتر است‌ و هدف‌ زندگي‌ را در همان‌ تلاش‌ و جستن‌ خلاصه‌ می ‌كند، و اين‌
همان‌ سرمشقی‌ است‌ كه‌ مرغ‌هاي‌ عطاّر در منطق‌الطّير داده‌اند:
پرگشـــــودن‌ و رو به‌ راه‌ نهــــــادن
در جمع‌ بودن‌ و از خود جدا نبودن»