جهان امروز دنیایی است پر از اضداد، کشمکش ها و دشمنی ها و…. بنابراین
انسان امروز بیش از هر زمان به صلح و مدارا نیاز دارد. این نیاز با ترویج
فرهنگ صلح و آشتی بهتر برآورده می شود.
حافظ این عارف بزرگ اندرزی به ابنائ بشرداده و آنها را پرهیز از دشمنی
می دهد ، وموضع خود نسبت به دشمنان را مدارا معرفی می‌کند.
باید دانست: آسودگي دراین جهان و جهان آخرت توضيح و درك معني اين دو
سخن است ; رعايت مروت و انصاف در معاشرت با دوستان و رفق و مدارا با
دشمنان .
تفسير: شرح دادن ، بيان و تشريح ،مروت : مردادهي ، مردانگي ،مدارا: تحمل
کردن بدی های کسی و جوش نیاوردن و عصبی نشدن، سازگاری مهرباني :به
حقوق دوستان تجاوز مكن و در برخورد با آنان انصاف و عدالت را رعايت كن و
با دشمنان نرمش و مدارا داشته باش تا از بروز حوادث في مابين پيشگيري كني

  • این ضرب المثل می گوید: اگر می خواهی در زندگی آرامش و آسایش داشته
    باشی؛ باید این قانون را رعایت کنی؛ با دوستانت با انصاف و مهربانی رفتار
    کرده و دلشان را نشکنی و با دشمنانت هم مدارا کرده و تحملشان کنی. زیرا اگر

هر لحظه بخواهی در برابر آزار های آنان واکنش نشان دهی، آرامشت را از
دست میدهی، درحالی که آنان شادتر هم می شوند.
-با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان در امان باشی و از نیرنگهایشان سالم بمانی.

  • با دوستان بساز و بر دشمنان بتاز.
    اینک چند بیت ازغزل حافظ:
    دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
    کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز
    باشد که باز بینم دیدار آشنا را
    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
    نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
    روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
    آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
    با دوستان مروت با دشمنان مدارا..
     * *

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
حافظ


«نگه کن که دانای ایـران چه گفت// بدان‌گه کـه بگشاد راز از نهفـت/
که دشمن که دانا بود به ‌ز دوست// ابا دشمن و دوست، دانش نکوست
فردوسی

از محبت، نار نوری می‌شود// وز محبت، دیو حوری می‌شود
مولوی
دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف// لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است

دو دوست قدر شناسند حق صحبت را // که مدتی ببریدند و باز پیوستند

 * *
مرا به علت بی‌گانگی زخویش مران// که دوستان وفادار بهتر از خویش‌اند
سعدی


از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است// جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است»
اظهری کرمانی


از هرچه بگذری، سخن دوست خوش ‌تر است// از یار ناز خوش ‌تر و از من نیازها
ادیب پیشاوری


تندی مکن که رشته صدسال دوستی// در جای بگسلد چو شود تند، آدمی
همواره نرم باش که شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملای
محمدتقی بهار


آی آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد