در فرهنگ دهخدا می خوانیم که سنتور از سازهای ایرانی به شکل ذوزنقه که دارای
سیم‌های بسیاری است و با دو زخمهٔ چوبی (مضراب) نواخته می‌شود. رایج‌ترین نوع
سنتور (۹ خرکی) دارای ۷۲ سیم است که به دسته‌های ۴ تایی و در ۱۸ دسته تقسیم
می‌شود.
حبیب سماعی موسیقی‌دان و نوازندهٔ سنتور ایرانی بود که. از او به
عنوان «پدر سنتورنوازی معاصر ایران» یاد شده‌است.
در عالم موسیقی، افرادی هستند که امروز کمتر به معرفی آنها پرداخته می‌شود ٫در حالی که برخی از
آنان اسطوره و نابغه این عرصه بودند، یکی از این افراد حبیب سماعی بود که نقش مهمی در
گسترش و تحول موسیقی اصیل ایرانی ایفا کرد.
حبیب سماعی در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش حبیب سماع حضور، نوازندهٔ
سرشناسِ دوران قاجار بود و پسرش، حبیب را از سن ۴ سالگی با موسیقی آشنا کرد. حبیب سماعیِ
خردسال در این زمان، همراه با سنتورنوازی پدر، تمبک می‌نواخت و به دلیل جثهٔ کوچکش، ساز را
روی بالش می‌گذاشت و پدر را همراهی می‌کرد. پس از ۶ سالگی، سماع حضور به آموزش سنتورِ
پسرش پرداخت.


حبیب سماعی در لباس نظامی


سماع حضور در اواخر زندگی‌اش به همراه خانواده به شهر مشهد مهاجرت کرد، به همین سبب
سنتورنوازی حبیب در مشهد نیز شهرت یافت. پس از مدتی به دلیل علاقه‌اش به لباس نظام، به خدمت
ارتش درآمد و تا پایان زندگی خدمت نظام را ترک نکرد.
حبیب سماعی پس از درگذشت پدرش به تهران بازگشت و با راهنمایی دوستِ هنرمند خود ابوالحسن
صبا، کلاس سنتور خود را افتتاح نمود. شاگردان اندکی نظیر: قباد ظفر، مرتضی عبدالرسولی،نورعلی
برومند و داریوش صفوت با جدیت آموزش‌های او را دنبال کردند. حبیب سماعی در این مورد گفته
بود:
«فقط مهندس قباد ظفر، مرتضی عبدالرسولی و نورعلی برومند شاگردان واقعی من هستند که حوصله
به خرج می‌دهند و ابراز علاقه می‌نمایند، وگرنه دیگران فقط هوس نواختنِ سنتور دارند و جز مدت
کوتاهی با من کار نمی‌کنند و هنوز چیزی فرا نگرفته، مجلس درس را ترک می‌گویند»
صدای سنتور حبیب سماعی در ۱۰ سالگی مورد تأیید و تحسینِ هنرمندان قرار گرفت. پس از آن،
مدتی به «مدرسهٔ موزیک» به سرپرستی سالار معزز وارد شد و به تحصیل موسیقی پرداخت و با نت

و تئوری موسیقی آشنا شد اما از این آموخته‌ها برای ثبتِ آثار خود بهره نبرد و به روش «سینه به
سینه» هنرش را ادامه داد.!
حبیب سماعی که با نام «سماعی» معرفی می‌شد و تنها شاگردِ یکی از آخرین نوازندگان سنتور (سماع
حضور) بود، در سال ۱۳۱۹ پس از افتتاح مرکز پخش فرستندهٔ تهران، از نخستین نوازندگانی بود که
در رادیو به نوازندگی پرداخت. و صدای سازش در سراسر ایران طنین انداخت و شهرتش فراگیر شد
و به عنوان عضو مؤسس به انجمن موسیقی ملی وارد شد و به همراهی هنرمندانِ دیگر، کنسرت هایی
برگزار کرد. از این زمان به بعد عموم مردم او و هنرش را شناختند. در این هنگام مسئولانِ ادارهٔ
موسیقی کشور و روح‌الله خالقی که معاونت ادارهٔ موسیقی را بر عهده داشت، تلاش کردند تا وی را از
مقامِ افسری ارتش به وزارت فرهنگ، با سِمتِ هنرآموزِ سنتور منتقل نمایند. سماعی در ابتدا با این امر
موافقت نمود و به تربیت شاگردانی در ادارهٔ موسیقی کشور پرداخت اما به دلیل علاقه به لباسِ افسری،
پس از مدت کوتاهی پشیمان شد، به ارتش بازگشت و به وزارت جنگ منتقل گردید.
این استاد بزرگ سنتور در مدتی کوتاه، چنان تحولی در نوازندگی سنتور و جایگاه آن در موسیقی
سنتی ایجاد کرد که امروز از او به عنوان پدر سنتورنوازی کلاسیک ایرانی یاد می کنند. بنا به
اعتقاد بسیاری از موسیقی دانان ساز، سماعی تمام خواص را دارا بود: خوش آهنگ و مطبوع دلنشین
و جذاب، لطیف و ظریف، تند و سریع، چابک و با مهارت، متنوع و با سلیقه، خوش اسلوب و منظم.
دیگر ویژگی موسیقی حبیب در نوع وزن انتخابی براساس ادوار ایقاعی قدیم است که در مقایسه با
موسیقی دوران تجدد در ایران که وزن در آن با تئوری های غربی توجیه می‌شود، هرچند در ظاهر
یکی است، ولی در نهایت بسیار تفاوت دارد.
ویژگی سوم آثار حبیب در چگونگی گردش نغمات- ملودی- است. آثار او درست مطابق دیگر آثار
موسیقی قدیم ایران در محدوده دانگ قرار دارند؛ برخلاف آثار دوره تجدد که در محدوده گام شکل
می‌گیرند. موسیقی حبیب دانگ به دانگ جلو می‌رود و از انگاره‌ها و واژه‌های اصیل موسیقی ایران
بهره می‌برد و از هر گونه پرش و پراکندگی، حرکات آکروباتیک و نمایشی به دور است.
می گویند عشق آتشینی به پروانه داشته و همین عشق سوز و حالی دیگر به نواخته های او داده است.
خالقی از پنج صفحه به جا مانده از پروانه و حبیب یاد می کند که هنوز پس از دهه ها که از عمرشان
می گذرد سخت تاثیر گذار است.


آثار هنری


حبیب سماعی علاقه‌ای به ثبت آثارش نداشت. از او تنها صفحه‌هایی با صدای «پروانه» برجای
مانده‌است که مجموعِ زمان آنها به یک ساعت هم نمی‌رسد .
صفحهٔ ماهور و دلکش با مطلعِ شعر: شب دراز به امید صبح بیدارم
صفحهٔ شور و شهناز با مطلعِ شعر: خراب‌تر از دل من غم تو جای نیافت
صفحهٔ ابوعطا و حجاز با مطلعِ شعر: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

صفحهٔ اصفهان، بیات راجع با مطلعِ شعر: آب حیات من است خاک سر کوی دوست
صفحهٔ ضربی شهناز، گریلی با مطلعِ شعر: شبی مجنون به لیلی گفت ای محبوب بی‌همتا
آلبوم موسیقی و کتاب «ضربی‌های حبیب سماعی»، حاوی ۲۰ قطعه از ضربی‌های حبیب سماعی،
گردآوری و بازنوازی مجید کیانی


در نگاه دیگران


هانری ماسه، خاورشناس و نویسندهٔ فرانسوی که در مراسم هزارهٔ ابوالقاسم فردوسی ساز حبیب
سماعی را شنید، ضمن تحسینِ وی چنین گفت: «موسیقی ایرانی همان‌طور که منشأ موسیقی
مشرق‌زمین است باید روزی موجب افتخار ایران باشد و این همان روزی است که موسیقی ایرانی
جایگزین موسیقی تمام دنیا شود، ایرانی‌ها به جای تقلید از موسیقی فرنگی باید همت کنند، امثال
سماعی و دیگر نوازندگان را به جهانیان معرفی کنند و این نوای جانبخش را به گوش عالمیان برسانند»
نورعلی برومند، تنوع در نوازندگی را از ویژگی‌های هنر حبیب سماعی دانسته و معتقد بود که
قطعات تکراری هیچ‌گاه در نوازندگی حبیب شنیده نمی‌شود. او در این باره گفته بود: «سماعی هربار
حداقل سه ربع ساز می‌زد و در هر بار تازگی، نوآوری و خلاقیت جدیدی در سازش شنیده می‌شد.»
استاد روح‌الله خالقي ذكر مي‌كرد كه ساز حبيب سماعي بسيار دلنشين و جذاب بود و اگر حبيب ساعتها
سنتور مي‌نواخت، شنونده احساس خستگي نمي‌كرد. خلاقيّت و تنوّع در اجراهاي حبيب به نحوي بود
كه بداهه نوازي او در هر زمان براي شنونده، تازه و مطلوب بوده است. به همين مناسبت است كه
شهريار در شعر خود گويد:
روان دهد به سرانگشت دلنواز به ساز / كه نبض مرده جهد چون مسيح بود طبيب
روح‌الله خالقي در چند مقاله كه راجع به او نوشته است، مي‌نويسد: «شايد سالها بگذرد و نظير حبيب
را چشم روزگار نبيند…»
شهریار شاعر معاصر در مورد حبیب سماعی استاد سنتور می گوید :
صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب
چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب
به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب
روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب

صفای باغچه قلهک است و از توچال
نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب
به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ
ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب
دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب
چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی
روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب
مگر فروشده از بارگاه یزدانند
که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب
صفای مجلس انس است شهریارا باش
که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب