دکترمهدی حمیدی شیرازی شاعر و محقق معاصر

ابوالفتح عمر بن خیام نیشابوری،یکی از معروفترین شعرای ایران است که دورهٔ زندگی او با دوران
سلطنت ملکشاه سلجوقی (485–465) و پسرش سلطان سنجر (552–511) مقارن بوده و از آنچه
دربارهٔ او نوشته اند چنین بر می آید که سرآمد ریاضی دان ها و منجمان و حکما و اطبای عصر خود
بشمار می آمده،مرض آبلهٔ سنجر بن ملکشاه را معالجه کرده،در تأسیس رصدخانهٔ جلالی باشش نفر
دیگر از منجمان بنام آن عصر همکاری داشته، رساله های متعددی در هندسه و طبیعی و فلسفه و جبر
و مقابله از او باقی مانده است.


نظامی عروضی،نویسندهٔ همزمان وی که خود را از شاگردان وی معرفی می کند،در صحت احکام
نجومی و درستی پیشگوئی های او دو حکایت دارد که یکی راجع به اختیار روزهای آفتابی است، جهت
شکار سلطان در زمستان سال 508 و دیگری در باب یافتن گور اوست در زیر برگ های گل و شکوفه با
همان کیفیات که از وی شنیده بود .در سال 530 و در ضمن این دو حکایت عباراتی از قبیل «خواجه
امام عمر خیامی» و «حجة الحق عمر» و «دانستم که چنوئی گزاف نگوید» و «آن بزرگوار روی در
نقاب خالی کشیده بود و عالم سفلی از او یتیم مانده» و «او را بر من حق استادی بود» و «گریه بر
من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیج جای نظیری نمی دیدم» و «سلطان کس
فرستاد به خواجهٔ بزرگ صدرالدین محمد بن مظفر،که خواجه امام عمر را بگوی تا اختیاری کند که
بشکار رویم» و امثال این ها بکار رفته است که احترام شاه و دانشمندان و بزرگان را نسبت به خیام در
دورهٔ زندگانیش به خوبی آشکار می نماید و نیز از این نوشته و هم از نوشته های نزدیک به عهد او

چنین استنباط می شود که بنای اهمیت و شهرت خیام در آن دوران براساس علم وحکمت او استوار
بوده نه بر رباعیات او،و چه بسا که رباعیات او را دلیل برگمراهی و الحاد وی شمرده و آنها را وسیلهٔ
تحقیر و تکفیر او قرار داده اند،اما امروز کار صورت دیگری دارد؛زیرا بنای عظمت و شهرت جهانی
خیام بر شالودهٔ همان رباعیات استوار است که تقریباً به همهٔ زبان های زنده ترجمه شده و او را در
عداد یکی از شعرای بزرگ جهان آورده است.
با اینکه این نوع شعر پیش از خیام در ادبیات فارسی نمونه های عالی و کاملی داشته است،رغبت خیام
به این نوع و طلوع اندیشه های او در این کالبد،آنرا ابزار مصنوع و مخلوق و مختص و منحصر به
وی نموده،تا آنجا که بمرور ایام هر رباعی ممتاز و برجسته ای راهم که از پیش از خیام یا بعد از او
بدست آمده و صاحب مشخصی هم نداشته است،به خیام نسبت داده اند و به همین دلیل امروز در
نسخه های مختلف رباعیات او دو نسخه نیست که از حیث تعداد رباعی با هم برابر باشد.
با استناد به نسخ معتبر می توان گفت که اندیشهٔ خیام – برخلاف آنچه مشهور است و در بادی امر
بنظرمی آید- متکی بر دو اصل است : بزرگی خالق و ناچیزی مخلوق – توجه به عیش،اغتنام فرصت،
گرویدن به مستی و بیخودی،بی اعتنائی به “تفویض”،اعتقاد به “جبر”،تحیر و سرگردانی و نگرانی
دردناک از فنای صرف که موضوع غالب رباعی های او هستند همه فروع آن دو اصل بنظر می آیند.
دیروز و فردا برای او تاریک است و حاصل حیات خود را همان دقیقهٔ موجود می داند و برای رهائی از
رنج تحیر می خواهد که این دقیقه را با بی خودی و غفلت با خوشی و مستی بگذراند،پس تمایل او به
عیش نه از باب درک لذت و مسرت بلکه از جهت گریز از حیرت و دهشت است و رغبت به شیرین
کامی او بر اثر تلخ کامی محض است.
مضامین اشعار خیام نه تنها مضامین بیرون از حیطهٔ تصور و تخیل آدمی نیست بلکه ملایم ترین
اندیشه هائی است که با وجود بشر به وجود آمده و با بقای او هم باقی خواهد بود.
بیان خیام بیان اسرار و معانی ناگفته و بر زبان نیامدهٔ بنی آدم است و بزرگی و عظمت خیام در این
است که اولین کسی است که دل پسندترین راه تعبیر این اسرار و معانی را کشف کرده است و به همین
دلیل است که هر خواننده ای آنچه را که در وجود خود گم کرده در گفته های خیام پیدا می کند و آنچه
را که از زبان او می شنود معانی گم شده در ضمیر خود می داند و مؤثرترین موجب محبوبیت بین المللی
و شهرت جهانی خیام همین نکته است.البته کوتاهی کالبد سخن، سادگی و روانی کلام و خالی بودن
شعر از هرگونه سالوس و ریا و تکلف،و پر بودن آن از صدق و صفا وخلوص و شهامت نکات دیگری
است که در این شهرت و محبوبیت تأثیر فراوان دارد.
نگفته نگذریم که مضامین برخی از رباعیات خیام درزبان فارسی پیش از او نیز به قالب شعر آمده
است،اما آن چنان که او آنها را بر زبان می آورد تازه است و همین طرز بیان و تعبیر است که قدرت
نفوذ و رسوخ حاد و خارق العاده ای به اندیشه های او می بخشد،همچنان که ذره بین پرتو خورشید را
به آتش سوزنده ای تبدیل می کند.
این راهم بگوئیم که خیام در ادبیات ما بزرگترین شاعر رباعی ساز است.اگرچه در ادبیات جهان یکی
از شعرای بزرگی بشمار می رود.

وفات او در حدود سال 530 اتفاق افتاده و مقبرهٔ او در امامزاده محروق،نیم فرستگی نیشابور است .

« بهشت_سخن»

چند رباعی از خیام

فردا


چون عهده نمی ‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

باقی عمر را بها پیدا نیست


امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست


ای چرخ فلک…


ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست


پیش از من و تو ….


پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز بکاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین

آن مردمک چشم‌ نگاری بوده است